با گوشهای کر
اسماعیل وفا یغمایی
نزدیک به سه هزار مجاهد و مبارز رنجدیده ای که بیش از دهسال است در معرض انواع جنایات و کشتارها قرار داشته اند در خطرند.
من در این یاداشت نظر خودم را مینویسم.
از گذشته دور، یعنی از «خرداد و تیر شصت»، و ایام پس از آن ، دوران پس از «عملیات فروغ» میگذرم. این دو سر فصل در میان سر فصلها جای نقد ویژه خود را دارند. اما در افق نزدیکتر، وبه نظر من از زمان سقوط رژیم صدام،برای کسی که مقداری اهل اندیشه بود و از پس «هفت حصار» اعتماد و ایدئولوژی و غیره خارج شده بود روشن بود که استراتژی جنگ آزادیبخش چه به تبع وضعیت ارتش تحت فرماندهی مسعود رجوی،و چه وضعیت داخلی ایران در رابطه با مجاهدین به پایان خود رسیده است و باید فکر دیگری کرد و این فکر دیگر را مطلقا میباید رهبرانی که تمام اهرمها را از:
به کجا میخواهید بروید؟
چگونه میخواهید بروید؟
و...
پاسخ توهین و تحقیر و تهمت بود، و فریاد سودای هزار اشرف ساختن، و مخالفان را حتی، به قلم نزدیکترین نزدیکانشان در گامی و منش و رفتاری فراتر از خمینی به لجن آلودن، و در این کارزار گاه «کسانی» را به کار گرفتن که در پاکیزگیشان!چه از نظر سیاسی و چه اخلاقی، روزگار انگشت حیرت و حسرت به دندان میگزید و میگزد.
در این مسیر هر قتل عام و کشتار وحشیانه مجاهدین یک پیروزی بود!،با شاخص فروغ جاویدان که یک پیروزی بود، که وقتی کشتار هزار و چهارصد مجاهد یعنی یک چهارم کل ارتش آزادی بخش در عملیات فروغ یک پیروزی است،چرا این کشتارها پیروزی نباشد، که نخست رستگاری اخروی مجاهدان را تضمین میکرد و دوم روح و روان نشستها و میهمانی ها و مجالس پر شکوه و پر هزینه حارج کشوری بود و هست. اینک در سال 2014 میلادی به یک سر فصل شگفت رسیده ایم..
همواره تاکید این بوده است امنیت را تامین کنید تا بمانند!
تا استراتژی جنگ صد برابر جلو برود
تاهزار اشرف بر پا شود
تا از این ستون به آن ستون معجزه ای رخ دهد و فرجی بشود که سی سال است از این ستون به آن ستون زیسته ایم.
و...
ولی هرگز توضیح داده نشد چگونه.نیروئی که خود راتنها نیروی تغییر دهنده تاریخ ایران میداند چگونه میتواند و میخواهد در این آوار پس از سقوط صدام و تغییر شرایط عراق جلو برود. البته برای کسی چون من یعنی واداده ای که جرئت اندیشیدن بخود داده منجمله روشن بود که:
پاسخی وجود ندارد و پاسخ یعنی قبول خطاهای خانمانسوز و قبول تغییرات و پذیرش دهها سعید جمالی و کمال رفعت صفائی و حنیف حیدرنژاد ورضا گوران وجمال عظیمی و کسانی که رفته اند ولی خاموشند و سر در پر. پاسخ یعنی ایستادن در مقابل داوری و داوران.یعنی قبول سی سال یکه تازی مطلق با محمل انقلاب و ایدئولوزی.
قبل از این گفته و نوشته ام که برای من مدتهاست مساله لیبرتی مساله ای سیاسی نیست.من با معیارهای زمینی و انسانی که بر روی کره زمین می زید و ایرانی است مسائل را میفهمم.من آسمان و رستگاری اخروی به شیوه رهبر عقیدتی را مدتهاست به دور افکنده ام.
برای من مساله لیبرتی با این وضعیت مساله ای سیاسی نیست. معذرت میخواهم ولی اگر افرادی هستند که کوشش میکنند و حتی جان خود را میدهند که اندیشه رهبر عقیدتی را نه در مساحت اشرف بلکه در مساحت ایران واقعیت ببخشند اینان برای من هیچ ارزش سیاسی ندارند ، زیرا تجربه کردیم و تمام زندگی را باختیم که در این طرز تفکر، در اندیشه رهبر بزرگوار عقیدتی چیزی که وجود ندارد آزادی است و به نظر من رهبران بایست نخست معنای واقعی و زمینی و انسانی آزادی را که در نخستین گام، فهم آزادی بر زمین ودر میان همین انسانهای پیش پا افتاده و نه در آسمان،و به بازی نگرفتن آزادی به بهانه آزادی است بیاموزند و بعد به منبرسی ساله روند .
نزدیک به سه هزار انسان در خطر استراد قرار دارند. نیمی از اینان زنان و مردانی سالخورده و در بسیاری موارد بیمارند. نیمی جوانان میان سی تا چهل و پنجساله.رژیم پست و خونریز ملایان چنگ و دندان تیز کرده است که تمامشان را به کام خود فرو کشد. بعد از آن چه خواهد شد نمیدانم ولی قبل از آن باید فریاد بر آورد و بخصوص بطور عام تمام ایرانیان را بیاری طلبید و از این فاجعه جلوگیری کرد. ما امکانی جز قلم و فریاد خود نداریم و هر چند در جواب قلم و فریاد ما تمام ساکنان لیبرتی بمثابه کاتبان وحی و بفرمان فرشتگان والاجاه ما را به لعنت و نفرین کشند ما فریاد خواهیم زد که نباید بقایای دهها هزار تیر باران شده و بدار کشیده شده را به جلادان حاکم تسلیم کرد. این عدالت نیست این عین جنایت است. اینان خون و جان ما هستند اگر چه بارها بر علیه ما برشورانده شده اند و اگر باز هم بر شورانده شوند.
مراسم ویلپنت!!
سه روز است تمساح جمهوری اسلامی دهان باز کرده است ولی از اینسو حد اقل من شاهد موضعگیری نبوده ام. رهبر عقیدتی و مقربان خاموشند و در سایتها با شور و هیجان خبر از برگزاری یازدهمین سالگرد دستگیری مهر تابان و آزادی او و مراسم پر شکوه ویلپنت با شرکت ایرانیان و البته ساکنان بقیه کشورهای جهان که یک کلمه فارسی نمی فهمند میدهند که بیایند و با شکوه تمام وارد شوند و بگویند وبشنوند و بروند و در همان لحظات نفسهای متعفن تمساح عظیم جمهوری اسلامی بر درب لیبرتی نفس نفس زنان زبان بر لب بچرخاند و اشتها تیز کند.
از شما میپرسم:
آیا در مراسم ویلپنت امسال چه خواهید گفت؟ بر صلیب رفتنتان را کسی نمیخواهد،زنده بمانید و تکامل و تاریخ را رهبری بفرمائید! ولی بخاطر انسانیت یکبار چشم باز کنید وببینید چه دارد اتفاق میافتد و مراسم ویلپنت را پیش از موعدتبدیل به یک جنبش برا ی
جلوگیری از این فاجعه کنید.
چه چیزی د راهست؟
چه چیزی را شما میدانید که ما نمیدانیم؟
تمام القابی که طی سالها بناحق بر پیشانی منتقدان کوبیده اید پرواز کنان با بهره و سود ده برابر و صد برابر بر پیشانی خود شما کوبیده خواهد شد و در تماشاگاه تاریخ در زندگی و مرگ شما را تماشائی خواهد کرد.اگر میتوانید بشنوید و بخود آئید.صلیبها نه برای شما بلکه برای نزدیک به سه هزار مجاهد و مبارز رنجدیده در حال بر پا شدن است. اگر هنوز توان دوست داشتن را بطور مطلق از دست نداده اید بخود آئید.
اسماعیل وفا یغمائی
هجده می دو هزار و چهارده
منبع:پژواک ایران