در ستایش ملت!
اسماعیل وفا یغمایی
شیری اگر که هست، بدان!شیر ملت است
در دست شیر قبضه شمشیر ملت است
خورشیداگر که هست، به همراه تیغ و شیر
بر پشت شیر صبح جهانگیر ملت است
سلطان و شاه وخسرو وشاهنشه و ملک
صدر وبزرگ ومهتر و هم میر ملت است
ما قطره ها اگر چه درین رود فانی ایم
بی مرگ و جاودانه و نامیر ملت است
اسطوره ها ز ملت و مردم پدید شد
اسطوره ی تمام اساطیر ملت است
بر هر مناره نام بزرگش سرودباد
جای خدا ترانه ی تکبیر ملت است
زین رهبران پیر و فرو مانده خسته ام
در راه گر که رهبر و گر پیر ملت است
از اوج ملت است که رهبر کند طلوع
این را بدان که چاره و اکسیر ملت است
مجموع موجهاست که «توفان» بر آورد
فرمانده برآیش تغییر ملت است
اندر کمان آرش تاریخ هان ببین
هم قله ملت است و همان تیر ملت است
رستم که شیر عرصه ی تاریخ مردم است
معنای داستانی تفسیر ملت است
آن آذرخش شعله ور بیکران سرخ
در قیر گون این شب و شبگیر ملت است
کابوس شیخ و دین و خدایش در انتها
تفسیر ملت است،و تعبیر ملت است
اندر دهان شیخ فرو مایه عاقبت
خود قافیت بجوی! و بدان تیر! ملت است
اسماعیل وفا یغمائی
25 اکتبر 2017
منبع:پژواک ایران