فریاد
اسماعیل وفا یغمایی
بدون یک تحول و دگرگونی فرهنگی آزادی فریبی بیش نیست
***
نیمی مرده ایم
و نیمی زنده
و زندگانمان[دیریست دریغا ]نیمی مرده
مگر کلامی از نیم کشته ای برخیزد
تا زیر لب به اظهار حیات!
مبهمانه و هراسان «احسنت» و «مرحبائی» نثار کنند
و باد تلخ وزانست با رشحات خون وخاطره و اشک
بادست
باد تلخ چهلساله
در امتداد ریشه های خونین هزاروچند صد ساله خود
هر ریشه خنجری تشنه ی خون و مرگ و خفقان
با تابوتها و تکبیرها
و شلاقها و شمشیرها
وندای خوش موذنان
با بشارت نام رسولی
که به گواهی نفس در نفس به خون نوشته تاریخ
جز دروازهای رحمت و رهائی را بر این سر زمین نگشود!
تا من وتو مغرور! سر به سجده خدائی نهیم
که آتش شادی آفرین و مقدس زرتشت را
درهفت توی دوزخ مهیبش برافروخت
تا به سوختبار انسان
تا به سوختبار مرتدان و کافران و بد دینان و بی دینان
و مشرکان و محاربان و منافقان وکج اندیشان و بد اندیشان
که آفریدگان اویند
و هرآنکه رسولش بر او انگشت نهد،
گله های شادان و دست افشان مومنان را
به بهشت جاودانش رهنمون شود
در شهر میگردم و فریاد بر می آورم:
با مؤذنان هماوا شویم
با مؤذنان هماوا شویم
بزرگست خدا
بزرگست آن قهار جبار مکار
بزرگست آن حسیب مهیب
بزرگست آن ذوُالاِنتِقام ذوُالجَلال و الاِکرام
بزرگست آن شَدیدُ العَذاب شَدیدُالعقاب،
بزرگست آن شَدیدُالمِحال
بزرگست آنچنان که به یکسان
جلاد و قربانی
در مرکز میدان خونین جدال
که اجساد کودکان ما
بر جسم بیجان ما و پدران و مادران ما
فرو غلتیده است
در پیشگاه عظمت او سر برخاک می نهند
تا چرخ و پر خدایگانیش
هم در جمجمه «تیمور» و «آغامحمد خان» چرخان باشد
و هم درنهانگاه هفت توی اندیشه من و تو
که سرها ی بی چشممان خشت و سنگ مناره ها شد
و چشمهای بی سرمان پیرامون سرهامان برخاک ریخت
ودر آخرین نفس نام او را بر زبان راندیم
و خاموش شدیم...
سیلی خورده خدا و آدمی
در شهر میگردم و مؤمنانه فریاد بر می آورم:
بزرگست خدا
با مؤذنان هماوا شویم
و هم با جلادان
و خاشع و منت پذیر بمانیم
که اگر آنان با نام خدا و آئینش
خون پدر را بر اجساد پدران فرو ریختند
و دختران را بر تابوت مادران سپوختند
سپاس خدا را که اینان
با هفت بشارت پر نیرنگ
و هفتاد جامه رنگارنگ
نه از سرهای ما مناره ساختند
و نه از چشمهایمان مجلس آراستند
اما در رهگذار خونین خفقان
در هر گذر مناره های قلبهای له شده
و چشمانی که در آن فروغ خرد
باخمیر خرافه
واستفراغ نو اندیشی شده ولایت
[استفراغ و نجاست خشکیده قرون و اعصار ملایان]
پوشانده شد
حکایت ما را باز میگوید.
دریغا
در سینه هامان دلی نیست
و در چشمهامان بارقه بینائی
تابمدد عشق ازین لجنزار هفت حصار برآئیم
و ببینیم که در آنسوی کشتارگاه شیخان
ونمایشخانه دلقکان به دریوزگی ازادی یک ملت
چه بر ما آوار شده است.
در سینه هامان دلی نیست
تا با دل خود بطپیم
و در چشمهامان بارقه بینائی
تا با چشمهامان ببینیم
و گرنه میدیدیم
«سرپوش» زنان و «عمامه »و «مندیل» شیخان
همان قلنسوه ایست
که مهاجمان آغازین! بفرمان آسمان و بر زمین
در کنار اجساد دریده مردان ایران
بر خاک گستردند
تا اززنان و دختران به فتوای پروردگار کام گیرند
از تهمینه و گرد آفرید و گردیه
در کنار اجساد سهراب و اسفندیار و سیاوش
و سپس آن را دو پاره کردند
تا یکپاره آن سرپوش زنان باشد
نشان بردگی و ذلت و نکبت جاودان
و تکه دیگر، عمامه شیخان و ملایان
پاسدارتاریک بردگی و بردگان
تا جاودان....
نیمی مرده ایم و نیمی زنده
و زندگانمان[دیریست دریغا ]نیمی مرده
مگر کلامی از نیم کشته ای برخیزد
تا زیر لب به اظهار حیات!
مبهمانه و هراسان «احسنت» و «مرحبائی» نثار کنند
وباد تلخ وزانست با رشحات خون وخاطره و اشک.
اسماعیل وفا یغمائی
نوزدهم تیر ماه هزار و سیصد و نود و هفت
اسماء و صفات خداوند
اسماء و صفات خداوند، نامها و صفتهای خداوند، این مفاهیم با واژههای متعدد ۱۴۳ بار آمده است.
چکیده: اسمها و صفتهایی که در این مقاله ذکر شده است به طور صریح در قرآن آمده است. این اسماء و صفات در موضوعهای مربوطه بیان میشود.
الله: خدا، ۲۶۶۱ بار (بقره/۷)، اَبقی: پایدارتر، ۱ بار (طه/۷۳)، اَحد: یکتا، ۱ بار (اخلاص/۱)، اَحسَنُالخالِقین: بهترین آفرینندگان، ۲ بار (مومنون/۱۴)، اَحکَمُالحاکِمین: بهترین داوران، ۲ بار (هود/۴۵)، آخِر: بیانتها یا انجام(آیا معنا درست است)۱ بار (حدید/۳)، اَرحَمُالرّاحِمین: مهربانترین مهربانان، ۴ بار (اعراف/۱۵۱)، اَسرَعُالحاسِبین: سریعترین حسابرسان، ۱ بار (انعام/۶۲)، اَعلَم: داناتر، ۱ بار (آلعمران/۳۶)، اَعلی: بلند مرتبه، ۲ بار (اعلی/۱)، اَقرَب: نزدیکتر، ۲ بار (ق/۱۶)، اَکرَم: کریمتر،۱ بار (علق/۳)، اَهلُالتَّقوی: سزاوار ترس، ۱ بار (مدّثر/۵۶)، اَهلُالمَغفِرۀ: سزاوار آمرزش، ۱ بار (مدثّر/۵۶)، اَوَّل: آغاز ۱ بار (حدید/۳)، إِله: معبود (بقره/۱۳۳)، بارِئ: آفریدگار، ۳ بار (بقره/۵۴)، باطِن: نهان، ۱ بار (حدید/۳)، بَدیع: پدید آورنده، ۲ بار (بقره/۱۱۷)، بَرّ: نیکوکار، ۱ بار (طور/۲۸)، بَصیر: بینا، ۴۲ بار (بقره/۹۶)، تَوّاب: توبه پذیر، ۱۱ بار (بقره/۳۷)، جامِع: گرد آورنده، ۲ بار (آلعمران/۹)، جَبّار: شکوهمند، ۱ بار (حشر/۲۳)، حَسیب: حسابرس، ۳ بار (نساء/۶)، حَفِیّ: پرمهر، ۱ بار (مریم/۴۷)، حَفیظ: نگهبان، ۳ بار (هود/۵۷)، حَقّ: (انعام/۶۲)، حَکیم: فرزانه، ۹۳ بار (بقره/۳۲ ، حَلیم: بردبار، ۱۱ بار (بقره/۲۲۵)، حَمید: ستوده، ۱۷ بار (بقره/۲۶۷)، حَیّ: زنده، ۴ بار (بقره/۲۵۵)، خالِق: آفریننده، ۹ بار (انعام/۱۰۲)، خبیر: آگاه، ۴۵ بار (بقره/۲۳۴)، خَلَّاق: آفریدگار ۲ بار (حجر/۸۶)، خَیر: بهتر، ۱ بار ( طه/۷۳)، خَیرُحافِظاً: بهترین نگهبان، ۱ بار (یوسف/۶۴)، خَیرُالحاکِمین: بهترین داوران، ۳ بار (اعراف/۸۷)، خَیرُالرّاحِمین: بهترین مهربانان، ۲ بار (مومنون/۱۰۹)، خَیرُالرّزاقین: بهترین روزی دهندگان، ۵ بار (مائده/۱۱۴)، خَیرُالغافِرین: بهترین آمرزندگان، ۱ بار (اعراف/۱۵۵)، خَیرُالفاتِحین: بهترین داوران ، ۱ بار (اعراف/۸۹)، خَیرُالفاصِلین: بهترین جداکنندگان ، ۱ بار (انعام/۵۷)، خَیرُالماکِرین: بهترین کارسازان، ۲ بار (آلعمران/۵۴)، خَیرُالمُنزِلین: بهترین مهمان نوازان، ۱ بار (مومنون/۲۹)، خَیرُالناصِرین: بهترین یاری کنندگان، ۱بار (آلعمران/۱۵۰)، خَیرُالوارثِین: بهترین وارثان، ۱ بار (انبیاء/۸۹)، ذوُالاِنتِقام: صاحب انتقام، ۴ بار (آلعمران/۴)، ذوُالجَلال و الاِکرام : با شکوه و ارجمند، ۱ بار (الرحمن/۲۷)، ذوُالرَّحمۀ: رحمتگر، ۲ بار (انعام/۱۳۳)، ذوُالفَضلِالعَظیم: دارای فزون بخشی عظیم، ۶ بار (بقره/۱۰۵)، ذوُالقُوَۀِالمَتین: نیرومند استوار، ۱ بار (ذاریات/۵۸)، ذِیالمَعارِج: صاحب درجات، ۱ بار (معارج/۳)، ذِیالطَّول: صاحب احسان، ۱ بار (غافر/۳)، ذِیالعَرش: صاحب عرش، ۳ بار (اسراء/۴۲)، رَئوُف: مهربان، ۱۱ بار (بقره/۱۴۳)، رَبُّ العَرش: پروردگار عرش، ۶ بار (زخرف/۸۲)، رّب: پروردگار، (فاتحه/۲)، رَحمن: بخشنده، ۷۷ بار (فاتحه/۱)، رَحیم: مهربان، ۱۲۶ بار (فاتحه/۱)، رَزّاق: روزی دهنده،۱ بار ( ذاریات/۵۸)، رَفیع: بالابرندۀ درجات، ۱ بار (غافر/۱۵)، رَقیب: نگهبان، ۳ بار (نساء/۱)، سَریعُالحِساب: زود شمار، ۸ بار (بقره/۲۰۲)، سَریعُالعِقاب: حسابرس سریع، ۲ بار (انعام/۱۶۵)، سَلام: سلامّت بخش، ۱ بار (حشر/۲۳)، سَمیع: شنوا،۴۰۴ بار (بقره/۱۲۷)، شاکِر: حقشناس، ۲ بار (بقره/۱۵۸)، شَدیدُ العَذاب: سخت عذاب کننده، ۱ بار (بقره/۱۶۵)، شَدیدُالعقاب: سخت کیفر، ۱۴ بار (بقره/۱۹۶)، شَدیدُالمِحال: سخت کیفر، ۱ بار (رعد/۱۳)، شَفیع: شفاعت کننده، ۳ بار (سجده/۴)، شَکوُر: قدرشناس، ۴ بار ( فاطر/۳۰)، شَهید: گواه، (آلعمران/۹۸)، صادق: راستگو، ۴ بار (انعام/۱۴۶)، صَمَد: بینیاز، ۱ بار (اخلاص/۲)، ظاهِر: آشکار، ۱ بار (حدید/۳)، عالِمُالغَیب وَ الشَّهادۀ: دانای نهان و آشکار، ۱۰ بار (انعام/۷۳)، عالِم: دانا، ۲ بار (انبیا/۵۱)، عَزیز: شکست ناپذیر، ۸۸ بار (بقره/۱۲۹)، عَظیم: بزرگ، ۱۴ بار (بقره/۲۵۵)، عَفُوّ: بخشنده، ۵ بار (نساء/۴۳)، عَلّامُالغُیوُب: دانندۀ رازهای نهان، ۴ بار (مائده/۱۰۹)، عَلِیّ: والا، ۹ بار (بقره/۲۵۵)، عَلیم: دانا، ۱۵۷ بار (بقره/۲۹)، غافِرُالذَّنب: بخشندۀ گناه، ۱ بار (غافر/۳)، غالِب: چیره، ۱ بار (یوسف/۲۱)، غَفّار: آمرزنده، ۵ بار (طه/۸۲)، غَفوُر: آمرزنده، ۱۰۱ بار (بقره/۱۷۳)، غَنیّ: بینیاز، ۱۸ بار (بقره/۲۶۳)، فاطِر: پدید آورنده، ۶ بار (انعام/۱۴)، فالِقُالاِصباح: شکافندۀ صبح، ۱بار (انعام/۹۶)، فالِقُالحَبِّ و النَّوی: شکافندۀ دانه و هسته،۱ بار (انعام/۹۵)، فَتّاح: داور، ۱ بار (سبا/۲۶)، قائِمُ عَلی کُلِ نفسٍ: مراقب همه کس، ۱ بار (رعد/۳۳)، قابِلُالتَّوب: توبه پذیر، ۱ بار (غافر/۳)، قادِر: توانا، ۱۲ بار (انعام/۳۷)، قاهِر: چیره، ۲ بار (انعام/۱۸)، قُدّوُس: پاک، ۲ بار (حشر/۲۳)، قَدیر: توانا، ۴۵ بار (بقره/۲۰)، قَریب: نزدیک، ۳ بار (هود/۶۱)، قَهّار: مقتدر، ۶ بار (یوسف/۳۹)، قَویّ: توانا، ۷ بار (انفال/۵۲)، قَیّوُم: پایدار، ۳ بار (بقره /۲۵۵)، کافی: ۱ بار (زمر/۳۶)، کَبیر: بزرگ، ۸ بار (نساء/۳۴)، کَریم: بخشنده، ۴ بار (نمل/۴۰)، لَطیف: دقیق، ۷ بار (انعام/۱۰۳)، مالِکُالمُلک: فرمانروا، ۱ بار (آلعمران/۲۶)، مالِکِ یَومِاَلدّین: صاحب روز جزا، ۱ بار (فاتحه/۴)، مُبدِء: آغازگر، ۶ بار (یونس/۴)، مُبین: آشکار، ۱ بار (نور/۲۵)، مُتَّعال: بلند مرتبه، ۲ بار (رعد/۹)، مُتُکَبِّر: صاحب کبریا، ۱ بار (حشر/۲۳)، مَتین: استوار،۱ بار (ذاریات/۵۸)، مُجیب: اجابت کننده، ۱ بار (هود/۶۱)، مَجید: بزرگوار، ۲ بار (هود/۷۳)، مُحیط: چیره، ۸ بار (فصّلت/۵۴)، مُحیی: زنده کننده، ۲ بار (روم/۵۰)، مُستَعان: کسی که از او یاری خواسته میشود، ۲ بار (یوسف/۱۸)، مُصَوِّر: صورتگر، ۱ بار (حشر/۲۴)، مُعید: باز گرداننده، ۶ بار (یونس/۴)، مُقتَدر: توانا، ، ۴ بار (کهف/۴۵)، مُقیت: توانا، ۱ بار (نساء/۸۵)، مَلِک: فرمانروا ۵ بار (حشر/۲۳)، مَلیک: پادشاه، ۱ بار (قمر/۵۵)، مُهَیمِن: نگهبان، ۱ بار (حشر/۲۳)، مَولی: سرور، ۹ بار (بقره/۲۸۶)، مُؤمِن: ایمنی بخش،۱ بار (حشر/۲۳)، نَصیر: یاور، ۱۱ بار (بقره/۱۰۷)، نوُر: روشنگر ۱ بار (نور/۳۵)، هادی: هدایت کننده، ۲ بار (فرقان/۳۱). واحِد: یگانه، ۲۱ بار (یوسف/۳۹)، وارِث: ارث برنده، ۳ بار (حجر/۲۳)، واسِع: گشایشگر، ۸ بار (بقره/۱۱۵)، والٍ: حمایتگر، ۱ بار (رعد/۱۱)، وَدوُد: دوستدار، ۲ بار (هود/۹۰)، وَکیل: حامی، ۱۳ بار (آلعمران/۱۷۳)، وَلیّ: سرپرست، ۱۶ بار (بقره/۱۰۷)، وَهّاب: بخشایشگر، ۳ بار (آلعمران/۸).
منبع:پژواک ایران