PEZHVAKEIRAN.COM در آداب گفتگو با حريفان
 

در آداب گفتگو با حريفان
اسماعيل نوری‌علا

                  يکی از ابزارهای کار سياسی ورود به گفتگوهائی است که با رقيبان و حريفان انجام می شوند ـ علی الخصوص اگر اين کار بصورتی شفاف و در حضور مردم (چه بصورت حضور فيزيکی و چه از طريق پخش اينترنتی يا ماهواره ای) باشد. اين گفتگو ها  می توانند به چندين منظور صورت گيرند: آشنائی با نقطه نظرهای يکديگر، به چالش کشيدن حريفان برای کارا ساختن و به روز نمودن مواضع خود، و مهمتر از همه آشنا ساختن افکار عمومی با مواضع سياسی طرفين و فراهم آوردن امکان قضاوت برای مردم. بنظر من، اينگونه «گفتگوها» اموری متمدنانه اند که اکنون، در زير سقف امکانات گستردهء عصر ارتباطات، بصورت امری بديهی و جزئی از روندهای سياسی همهء جوامع متمدن محسوب شده و تجديد نظر در سنت های سياسی اعصار پيش تر جوامع استبداد زده را نيز به امری اجتناب ناپذير تبديل کرده اند.

اما، بنظر من، واکنشی که در دو هفتهء گذشته نسبت به شرکت برخی از انحلال طلبان (از جمله خود من) در کنفرانسی که اصلاح طلبان نيز در ايجاد آن هم سهم و هم شرکت داشتند (کنفرانس مهرداد مشايخی در واشنگتن، هفتم و هشتم ماه آوريل)، نشان از آن داشت که بسياری از ما هنوز از سنت های متعلق به دوران های ماقبل عصر ارتباطات بر نگذشته ايم و گروهائی از اپوزيسيون ما تفاوت بين دو اردوگاه عمدهء سياسی اصلاح طلب و انحلال طلب را همچون تفاوت مذهبی ِ «دارالاسلام» و «دارالکفر» (و يا حتی «دارالحرب») می بينند، هرگونه گفتگوی بين اردوگاه های متخالف سياسی را «گناه کبيره» تلقی می کنند، آن را نوعی سازش و وادادگی و حتی خيانت تلقی کرده و در ريشه های «واقعه» همواره به کار يافتن توطئه مشغول اند.

در اين نگاه نه تنها نبايد با رقبای سياسی گفتگو کرد بلکه تنها بايد به دنبال حذف آنها از صحنهء سياسی بود؛ نه تنها نبايد وجود آنها را پذيرفت بلکه بايد آمادگی خود، برای دستگيری و محاکمه و مجازات آنها، را به روشنی توضيح داد. و نتيجه چيست؟ در پيلهء انزوای خود فرو رفتن، دنيا را تنها از پشت پنجرهء جزم های خود ديدن، و مردم را از داشتن آگاهی لازم برای انتخاب های دموکراتيک محروم کردن. اگر امروز، در غربت و هجرت، چنين می کنيم، فردا قصد داريم که در کشور خويش روندهای دموکراسی را چگونه بکار گيريم، تکثر و رنگارنگی اجتماعی و سياسی را بپذيريم و از باز توليد سرکوب و استبداد جلوگيری کنيم؟

***

                  اما بايد دانست که پا نهادن در ميدان گفتگوهای علنی با نيروهای مخالف سياسی شرايط نوينی نيز دارد که بدون وجود  آنها کار می تواند به نتايج معکوس بيانجامد. من اين شرايط را در دو مفهوم «تفکيک»  و «قاطعيت» می بينم، بدين معنی که هم بايد به حدود و ثغور مرزهای جغرافيای عقيدتی خود و تفاوت خود به حريفان و رقيبان آگاه باشيم و هم در مورد دفاع از اين مرزها و انسجام بخشيدن به قلمروی درونی آنها با قاطعيت عمل کنيم.

البته ممکن است که ما در درک مفهوم چنين قاطعيتی نيز به سرعت به راه خطا برويم و در نيابيم که داشتن قاطعيت و بر سر اصول خود ايستادن با داشتن نگاه  ِ مذهبی ِ حلال و حرام کن در صحنهء سياسی تفاوت عمده دارد. بخصوص که هم اکنون و در اين رابطه شاهد واکنش سازمان ها و شخصيت های ايدئولوژی زده ای هستيم که با تعصباتی شبه «ناموسی»، حتی لبخند زدن به رقيب سياسی را نوعی خيانت به آرمان و خودفروشی می دانند و امتناع اکيد از گفتگو با مخالف را «قاطعيت» سياسی می شناسند.

در عين حال، ديده ايم که اين نوع موضع گيری روی ديگر سکهء خود را نيز دارد و، مثلاً، اگر به تقسيم بندی کلی اپوزيسيون به دو اردوگاه «اصلاح طلبان» و «انحلال طلبان» بخصوص، در خارج کشور، قائل باشيم بسيارانی را می بينم که می کوشند همزمان عضو هر دو اردوگاه باشند!

يعنی، چون نيک بنگريم، می بينيم که ما در منطقهء وسط بين دو حد انتهائی ِ طيف رنگين کمان عقيدتی سپهر سياسی مان گير افتاده ايم واغلب يا کلاً اهل سازشيم و يا قاطعاً طرد کنندهء هرگونه «گفتگو». و برای اين پرسش پاسخی نداريم که آيا، در کار عملی سياسی، جز اين دو صورت، که یکی رفتاری بی هویت و غیر سیاسی است و دیگری رفتاری خشمگینانه و غیر اصولی، صورت سياسی ديگری وجود ندارد؟ آيا نمی توان هم قاطعانه بر سر اصول خویش ایستاد  و هم گفتگو کرد؟

***

به گمان من، در دوران مدرن، از يکسو به لحاظ درونی، لازم است که هر گروه، با آگاهی تمام، ساختار مجموعه های نظری ـ عقيدتی خود را بر شالوده ای استوار و منسجم و منطقی بر پا داشته و از آن پاسداری کند، حدود و ثغور جغرافيای مواضع سياسی خود را روشن نمايد، تفاوت های خود با رقبا و حريفان را معلوم سازد و توضيح دهد و، از سوی ديگر، کار را به لشگرکشی برای انهدام و محو اردوگاه رقیب سیاسی خود نکشاند.

چنين وضعيتی را فقط ميزان مدرن شدگی يک جامعه تعيين می کند. هرچه جامعه امروزی تر باشد اردوکشی عقيدتی جای خود را به «قاطعيت در نظر» و «همزيستی در عمل» می دهد و معنای مدرن تساهل و تعامل را بيشتر متحقق می کند.

در عين حال و در اين زمينه فرقی بين داخل و خارج کشور، وجود ندارد. مهم آن است که يک فرد يا يک گروه سياسی ماهيت و وضعيت خويش را نخست برای خود و سپس برای ديگران روشن کرده و سپس با همهء نيرو پا نه به ميدان جنگ که به قلمروی رقابت سالم سياسی بگذارد.

                  اگر به اين وضعيت رسيده باشيم، و اگر حدود و ثغور اردوگاه سياسی خويش را آگاهانه و شفاف شناخته و بيان کرده باشيم آنگاه می توانيم با همان شفافيت با اردوگاه رقيب به گفتگو نشسته و از آن نهراسيم که ديگران ما را به فرصت طلبی و پشت پا زدن به آرمان ها متهم کنند.

***

من البته می دانم که آفرينش معجون «قاطع بودن مسالمت آميز» در جامعهء مذهب (=ايدئولوژی) زدهء ما کار ساده ای نيست و به همين دليل، در فقدان اينگونه قاطعيت در نظر و مسالمت در عمل است که در جامعهء سياسی ما فضای بزرگی بوجود آمده است که من بارها از آن با عنوان «منطقهء خاکستری» ياد کرده ام.

                  برای درک بهتر ويژگی های اين «منطقه» می توان، مثلاً، به نوع موضع گيری های نيروهای چپ سکولار در برابر نيروهای اصلاح طلب اشاره کرد. مثلاً، براستی چگونه است که نيروهای چپ ما، که خود را سکولار می دانند، بيشتر راغب به «معامله» با اصلاح طلبان مذهبی هستند تا همکاری با، و حمايت از، سکولار ـ دموکرات های انحلال طلب؟ براستی چگونه می توان کسی را سکولار واقعی دانست و فرصت طلب سياسی نخواند که آيندهء خود را در پيوند با اصلاح طلبان می بيند و خواستار آن است که، در صورت توفيق آنان در تشکيل حکومت، يکی دو وزارتخانه هم به ياران آنها داده شود؟

از نظر من، در اين وضعيت ِ بی رسالت و مأموريت، نه تفکيکی راستين در کار است و نه قاطعيتی کار آمد؛ و نتيجه هم آن است که کار به شرکت در بازی های فرصت طلبانه ای تبديل می شود که اغلب هم به ناکامی و سقوط شرکت کننده می انجامد. نمونه اش سرنوشت غم انگيز چپ های توده ای و اکثريتی است که به سودای شرکت در بازی های قدرت به تقويت حکومت دينکاران پرداختند و خود قربانی اين بازی شده و ميراثی از موضع گيری ها و عملکردهای متضاد را برای آيندگان باقی نهاده اند تا آنان را در مورد درک اين «جمع ضدين» دچار پريشانی سازند؛ آنگونه که آن آيندگان نتوانند درک کنند که براستی تفاوت تفکيکی تشکل های سياسی ما در چيست؟ آيا آنکه ادعای سوسياليسم دارد واقعاً سوسياليستی هم عمل می کند؟ آيا آرمان های خود را قربانی مصلحت آنی نمی کند؟ و يا آن کسی که خود را خواستار دموکراسی معرفی می کند التزامی هم به بازی های سياسی دارد؟ آيا آنکه در تيم سکولارها ظاهر شده اولين گل را به «دروازهء خودی» نخواهد زد؟ آيا عقايدی که مدعی هستیم به آنها اعتقاد داريم عينک و فيلتر ما برای موضع گيری هايمان هستند و يا، نه، در اولين برخورد و گشايش، فرصت طلبانه به کناری گذاشته می شوند؟

***

                  توجه داشته باشيد که من در اينجا قصد مطرح کردن مباحث اخلاقی را ندارم و نيز قصد ندارم مقداری شعار غيرعملی را مطرح کنم. شاید در یک کشور دموکرات و پیشرفته، و در یک شرایط طبیعی سیاسی، این نوع اغتنام فرصت ها، بار سنگین و زیان بخشی، آن چنان که اکنون برای ما دارند، نداشته باشند. اما ما در چنان شرایطی زندگی نمی کنيم و گذر از «وضعيت بحرانی ِ» کنونی جز با خط کشی های قاطع با رقبای سیاسی از يکسو و گفتگوی آشکار و شفاف با آنان، عمدتاً برای افشای مدام بازی هاشان در برابر قضاوت افکار عمومی، ممکن نیست. بی آنکه لازم باشد این گونه قاطعیت ها و افشاگری ها حتماً در فضای لشگرکشی و زد و خوردهای واقعی صورت پذيرد. يعنی، اتفاقاً، وضعيت بحرانی کنونی از آن وضعيت هائی بشمار می رود که بيش از هميشه بر نياز به «قاطع بودن مسالمت آميز» نيروها برای کشاندن مردم به صحنهء سياسی تاکید می کند.

حکومت اسلامی، با همهء جنايات و خيانت کاری های ضد انسانی اش رو به پايان دارد. می توان ساکت نشست و گذاشت تا حوادث سير خودشان را داشته باشند؛ ممکن است در ايران کودتا شود، شايد اسرائيل و امريکا به کشورمان حمله کنند، شايد حکومت اسلامی خود فرو بپاشد و در پی اش شاهد اغتشاش و ويرانگری و جنگ داخلی شويم، شايد کشورمان تکه تکه شود و صدها هزار انسان جان خود را در جابجائی های جمعيتی از دست بدهند. اينها همه احتمالات دلشکنی هستند که ما را به آماده سازی خويش در راستای جلوگيری از حدوث شان دعوت می کنند و ما ديگر نمی توانيم ـ جاخوش کرده در پيله های انزوای خويش ـ بی عملی خود را در نجس و پاکی کردن های شبه مذهبی مان توجيه کنيم.

بنظر من امروز هنگام کار دسته جمعی در راستای ايجاد اردوگاهی گسترده از مخالفان حکومت اسلامی است که روزگاری قرار است با رأی آزاد مردم بقدرت رسند. و چون چنين است اين مردم اند که بايد قاضی نهائی ما باشند و اين قاضی تنها زمانی می تواند به وظايف خود به درستی عمل کند که از چند و چون پرونده هائی که ما به او عرضه می کنيم آگاهی کافی داشته باشد و اين آگاهی تنها از طريق گفتگوی علنی نيروهای سياسی ممکن می شود.

        

 

منبع:پژواک ایران


اسماعيل نوری‌علا

فهرست مطالب اسماعيل نوری‌علا در سایت پژواک ایران 

*آیا کاربرد «سکولار دموکراسی» به وسیلهء چپ‌ها اتفاقی است؟   [2024 Apr] 
*چو ایران نباشد؟! نگاهی به آنچه در جشن سالگشت تأسیس کومله گذشت، اسماعیل نوری علا  [2024 Feb] 
*پيکار عليه نظارت استصوابی!  [2016 Jan] 
*ده سال جمعه گردی، از سکولاريسم نو تا سکولار دموکراسی  [2015 Oct] 
*از «سلطنت همه کاره» تا «پادشاهی هيچ کاره»  [2015 Oct] 
*جمهوريت يا جمهوری؟  [2015 Sep] 
*پيامبران سيارهء جديد ميمون ها  [2015 Aug] 
*چند و چون استراتژی ِ انحلال  [2015 Aug] 
*حزبی اینجائی برای روزگار فردائی؟   [2015 Aug] 
*تأملی در روند موضع گيری های سياسی  [2015 Aug] 
*آلترناتيوسازی يعنی آماده شدن برای فردا  [2015 Jul] 
*دست آوردهای يک کنار هم نشستن  [2015 Jul] 
*جنبش سياسی و برنامه های اجرائی  [2015 Jun] 
*ربط غيرمستقيم «مديريت نامتمرکز» با «حل مسائل اقوام»  [2015 Jun] 
*اپوزيسيون و سياست کشورهای غربی  [2015 Jun] 
*کنگرهء سکولار دموکرات ها و غيبت نواندیشان دينی  [2015 Jun] 
*وعده گاهی برای انديشيدن به ايران آزاد و آباد  [2015 May] 
*حکومت اسلامی و جنازهء نويسندگان سکولار  [2015 May] 
* تفاوت های اسلاميسم در ترکيه و ايران  [2015 May] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا٬ دعوای اصلی بر سر چيست؟  [2015 May] 
*تفاهمی در غياب نمايندگان واقعی ملت ايران!  [2015 Apr] 
*نظريه های فقهی در خدمت منافع متغير دينکاران  [2015 Apr] 
*سکولاريسم و اژدهای هفت سر دينکاران  [2015 Mar] 
*گزارشی نوروزی به سکولار دموکرات های ايران   [2015 Mar] 
*سکولاريسم و سنجهء شکل گرفتگی نهاد مذهب   [2015 Mar] 
*اپوزيسيون ما با کدام دشمن مبارزه می کند؟  [2015 Mar] 
*موافق و ناموافق استقرار سکولاريسم در ايران  [2015 Feb] 
*شروط و موانع آلترناتيو سازی  [2015 Feb] 
*آلترناتيو های ديروز و امروز و فردا  [2015 Feb] 
*منافع ملی؛ ابهامات و خطرات  [2015 Feb] 
*معناهای کاربردی واژهء «سکولار»  [2015 Jan] 
*در اين سالگرد نقره ای  [2015 Jan] 
*«شارلی ابدو» و همپوشانی آزادی و اختيار  [2015 Jan] 
*نشانی های آينده ای آرزوئی  [2015 Jan] 
*سال نو، و فرصت صحبت  [2015 Jan] 
*آنچه حکومت اسلامی را بيمه کرده است  [2014 Dec] 
*نيروی سوم در کشاکش شرق و غرب  [2014 Dec] 
*کشوری گرفتار شرق و غرب  [2014 Dec] 
*تشابهات و تفاوت های متفکران و روشنفکران  [2014 Dec] 
*دربارهء حواشی يک بخشنامه  [2014 Nov] 
*رابطهء معکوس نارضايتی و مقاومت  [2014 Nov] 
*در چند و چون سکولار نبودن امام حسين!   [2014 Nov] 
*نقش ابتدا در شکل دادن به انتها   [2014 Oct] 
*سفرنامهء نيويورک  [2014 Oct] 
*قرائت های سياسی و غيرسياسی از اسلام  [2014 Oct] 
*مدلی برای جلوگيری از بازتوليد استبداد  [2014 Oct] 
*دادخواهی يا گردنکشی؟  [2014 Sep] 
*يک انتخاب ساده اما مهم  [2014 Sep] 
*چو فردا شود فکر فردا کنيم!  [2014 Sep] 
*مجاهدين، احزاب کردی، و کنگرهء بوخوم!  [2014 Sep] 
*حکمت جداسازی «سيمين» از «شاملو»  [2014 Aug] 
* حاشيه های دلشکن يک کنگره  [2014 Aug] 
*آنچه در کنگرهء سکولار دموکرات های ايران گذشت  [2014 Aug] 
*تجزيه آفريننان خطرناک ترند  [2014 Jul] 
*تجزيه آفرينان و آيندهء ايران  [2014 Jul] 
*کشور نوين کردستان و زبان کهنهء سياسی ما  [2014 Jul] 
*در آزمون تيمور لنگ  [2014 Jun] 
*از فرهنگ انتقاد تا فرهنگ بوکو حراميان   [2014 Jun] 
*نامه ای برای دو عليرضا! اسم  [2014 Jun] 
*معنای گمشدهء مشروطيت  [2014 May] 
*بهاری پنهان در باغ جنبش سبز  [2014 May] 
*عمامه مداران پارسی می شوند!  [2014 May] 
*اعتدال يا روانپريشی گريز ناپذير؟  [2014 May] 
*مالکيت، فقر و گدائی ملی   [2014 May] 
*فعاليت ها چگونه سياسی می شوند؟  [2014 Apr] 
*انحلال طلبی؛ تنها چارهء رژيم های ايدئولوژيک   [2014 Apr] 
*مفهوم جعلی «ملت سازی»   [2014 Apr] 
*معناهای دوگانهء انتخاب   [2014 Apr] 
*دموکراسی، واژه ای با چند معنا  [2014 Mar] 
*نوروز: مژدهء پيروزی های ترديد ناپذير  [2014 Mar] 
*انقلاب و آلترناتیو  [2014 Mar] 
*سناريوهائی برای ايجاد رهبری  [2014 Mar] 
*در خوب و بد راديکاليسم  [2014 Feb] 
*استراتژی آلترناتیو سازی و دشمنان اش  [2014 Feb] 
*کيسه بوکسی برای نوخاستگان؛ چگونه در خارج کشور هم می شود ممنوع القلم شد  [2014 Feb] 
*از اوايل قرن هفدهم، و پس از پيدايش تصور مدرن از «کشور»، و اينکه کشورها دارای مرزهائی سياسی اند که بوسيلهء جامعهء بين المللی (در آن زمان اروپا)  [2014 Feb] 
*ويروس های دست ساخت رژيم  [2014 Jan] 
*محاصرهء خارج از داخل؟  [2014 Jan] 
*تغيير قبله، آميزه ای از دين و سياست!  [2014 Jan] 
*مدرنيته، سنت و مذهب؟  [2014 Jan] 
*گفتن به وقت خاموشی؟  [2013 Dec] 
*رابطهء سکولار دموکرات های داخل و خارج   [2013 Dec] 
*حقوق بشر؛ امری جهانی يا فراگير؟  [2013 Dec] 
*اپوزيسيون در اغما جمعه گردی های اسماعيل نوری علا [2013 Dec] 
*وقتی شيمی درمانی متوقف شود  [2013 Nov] 
*در چند و چون موضع گيری های سکولار دموکرات ها   [2013 Nov] 
*«طلب» هرگز «تقاضا» و «تمنا» نيست!  [2013 Nov] 
*واژه ای که از آن خون می چکد!  [2013 Nov] 
*مطالبه محوری: هم اکنون اما فقط در ايران  [2013 Oct] 
*سه يادداشت در تولد، نوزائی و ماندگاری  [2013 Oct] 
*سکوت شان سرشار از چيست؟  [2013 Oct] 
*فصل زودگذر مطالبات  [2013 Oct] 
*در چند و چون ارزيابی «فرصت» ها  [2013 Sep] 
*در جستجوی هم پيمان   [2013 Sep] 
*ايران، خط دفاعی روسيه؟  [2013 Sep] 
*در ميان بهائيان ايران  [2013 Sep] 
*روزی که «کليد» شوخی دردناک قفل سازان است  [2013 Aug] 
*آقای مهندس زعيم، با سکولار دموکراسی شوخی نکنيد!  [2013 Aug] 
*در جستجوی ده درويش  [2013 Aug] 
*چند ملاحظه دربارهء حواشی يک کنگره  [2013 Aug] 
*شرط فراموش شدهء اتحاد  [2013 Jul] 
*هدیهء تلخ و شيرين ما به مردم خاورمیانه  [2013 Jul] 
*مقولهء موازی سازی  [2013 Jul] 
*تحقق دموکراسی دينی، و دفع شر اصلاح طلبان  [2013 Jun] 
*سالگرد روز شوم 15 خرداد  [2013 Jun] 
*دوقرن آرزو  [2013 May] 
*انتخابات سلاطين   [2013 May] 
*سکولار دموکرات ها و انتخابات پيش رو  [2013 May] 
*پيرامون تحريم فعال و جوانگرائی   [2013 May] 
*سکولار دموکراسی؛ مأموريتی زمانمند   [2013 May] 
*در شناخت اصلاح طلبی های دوگانه   [2013 Apr] 
*چند و چون چهار سال به هدر رفته  [2013 Apr] 
*درسی از نوروز  [2013 Mar] 
*تجربه ای در کثرت مداری  [2013 Mar] 
*«سرمايهء ملی» يعنی چه؟  [2013 Mar] 
*نگاهی به مانيفست «اتحاد برای دموکراسی در ايران»  [2013 Feb] 
*وروديه های تغيير اجتماعی  [2013 Feb] 
*رضايت سنجی و قدرت سياسی  [2013 Feb] 
*نتايج «ناموسی کردن» امور  [2013 Feb] 
*نقش «افعال متعدی» در کارکرد سياسی ما!  [2013 Jan] 
*چرا انتخابات آزاد با همه پرسی فرق دارد   [2013 Jan] 
*چرا هويت مسئله ای سياسی نيست؟  [2013 Jan] 
*واقعيت و ضرورت تهاجم فرهنگی ما  [2013 Jan] 
*ايدئولوژی های منظم و سکولاريسم دموکراتيک   [2012 Dec] 
*نهادهای اجتماعی و پيوندهای خانوادگی  [2012 Dec] 
*گوناگونی های ملی در تلهء زبانی آشفته  [2012 Dec] 
*انتخابات آزاد و مطالبه محوری  [2012 Dec] 
*نگرانی آقای «نگهدار» از چيست؟   [2012 Nov] 
*دوگانهء زاينده و يگانهء مسموم  [2012 Nov] 
*پيوندهای درونی اصلاح طلبی با انتخابات آزاد   [2012 Nov] 
*معظلات و معيارهای سنجش ائتلاف  [2012 Nov] 
*چه کسی از اين گلو سخن می گويد؟  [2012 Oct] 
*روايت نسل نابهنگامی  [2012 Oct] 
*چرا سکولار دموکراسی و نه تنها دموکراسی  [2012 Sep] 
*«شورای ملی» در ترازوی سنجش  [2012 Sep] 
*گل های اپوزيسيون انحلال طلب به دروازهء خودی!   [2012 Sep] 
*نيروی دافعهء تبعيض  [2012 Sep] 
*معنا شناسی سياسی ملت جمعه گردی های اسماعيل نوری علا [2012 Aug] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا/ مردم سالاری، بهانه ای برای تداوم حکومت اسلامی؟!  [2012 Aug] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا/ آلترناتيو و قدرت سياسی  [2012 Aug] 
*نگاهی به ماه مرگ و بی مرگی   [2012 Aug] 
*چشم انداز هزارتوی اپوزيسيون در خارج کشور  [2012 Aug] 
*ایران در انتظار رهبری کاریزماتیک یا انتخابی؟  [2012 Jul] 
*پاسخ به نامه ای از فاطمهء حقيقت جو  [2012 Jul] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا  [2012 Jul] 
*سلطنت نرفته و جمهوری نيامده  [2012 Jun] 
*کوششی برای خروج از بن بست ائتلاف  [2012 May] 
*در آداب گفتگو با حريفان  [2012 Apr] 
*ترسی بدتر از مرگ  [2012 Apr] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا- در حاشيهء کنفرانس مهرداد مشايخی در واشنگتن  [2012 Apr] 
*جنگ نوين خدايان و نابهنگامی سیاست اوباما  [2012 Mar] 
*همايشی لازم، اما بر اساس برهان خلف!  [2012 Mar] 
*خاتمی، نماد برتر اصلاح طلبی  [2012 Mar] 
*فهرست دم افزون اشتراکات  [2012 Mar] 
*اتحاد عليه آلترناتيوسازی؟  [2012 Feb] 
*آسيب های چهارگانهء اتحاد  [2012 Feb] 
*اوباما هنوز با آنها است   [2012 Jan] 
*اسلاميست ها در آيندهء ايران   [2011 Nov] 
*بن بست سرپوشيدهء آقای اکبر گنجی  [2011 Nov] 
*سخنی ديگر دربارهء کنگره ملی و آلترناتيوسازی  [2011 Sep] 
*از مدنيت اسلامی تا شهروندی ايرانی  [2010 Oct] 
*چرا آلترناتيو حکومت استبدادی هميشه در «خارج» ساخته می شود؟  [2010 Oct] 
*آلترناتيوسازان و اصلاح طلبان  [2010 Oct] 
*ناسيوناليسم واقعی فقط سکولار است  [2010 Sep] 
*دربارهء کميتهء تدارکاتی کنگرهء ملی ايرانيان  [2010 Sep] 
*سنگ بنای همه مفاهيم سياسی مدرن «مليت» است  [2010 Sep] 
*ملاحظاتی در باب روند آلترناتيوسازی  [2010 Aug] 
*راهی برای خروج از بن بست «آلترناتیو»   [2010 Aug] 
*لنگ‌کردن از خارج گود؟  [2010 Aug] 
*اپوزيسيون زير يک سقف؟  [2010 Aug] 
*ترازنامهء سکولار  [2010 Jul] 
*نيروی جانشين کجاست؟  [2010 Jul] 
*چهار شب سکولار در شمال کاليفرنيا  [2010 Jul] 
*18 تير 1378، آغازگاه جنبش سکولار ايران  [2010 Jul] 
*چرا نبايد جنبش سبز را واگذار کرد؟  [2010 Jul] 
*پای سخن حجت‌الاسلام کديور  [2010 Jun] 
*فهرستی از اعتقادات سکولارهای سبز  [2010 Jun] 
*هنوز هم در ستايش بايکوت؟*  [2010 Jun] 
*از خردادهای بی «بروتوس»  [2010 Jun] 
*مشکل سکولار شدگی اصلاح طلبان مذهبی  [2010 May] 
*در زمينهء اهانت و بی خبری  [2010 May] 
*ميرحسين موسوی: محیل و قدرت پرست، يا ساده و گيج؟  [2010 May] 
*سکولاريسم در روياروئی با حکومت و حاکم  [2010 May] 
*مسلمان يا اسلاميست؟  [2010 Apr] 
*راهبندان سياسی برای نوانديشان مذهبی  [2010 Apr] 
*پرهيز از انحلال طلبی، چرا؟  [2010 Apr] 
*ارزيابی «انتخابات آزاد» همچون يک گفتمان  [2010 Apr] 
*راه حلی به نام سکولاريسم سياسی؟  [2010 Apr] 
*معرفی کتاب «درد اهل ذ مه»، نوشتهء يوسف شريفی  [2010 Mar] 
*اختراع همزيستی  [2010 Mar] 
*سال پسا اسلاميزم؟   [2010 Mar] 
*پل مفقودی بين خواست ها و شعارها  [2010 Mar] 
*جمهوری اسلامی سکولار را «خدا هم نافريد!»  [2010 Mar] 
*جهانگردی در شهر  [2010 Feb] 
*جوانهء سبز سکولاريسم در سرمای سپيد تورنتو  [2010 Feb] 
*گذشته اي که در حال گم شدن است   [2010 Feb] 
*تفکر دلبخواهی و مشکل تاکتيک ها  [2010 Feb] 
*اتحاد بد، اتحاد خوب  [2010 Jan] 
*آيا قطار به انتهای تونل نزديک می شود؟  [2010 Jan] 
*اصلاح طلبی مذهبی و منطق ماقبل تاريخ  [2010 Jan] 
*سقف خواست های اصلاح طلبان مذهبی کجاست؟  [2010 Jan] 
*مهر حلال و جان نا آزاد  [2010 Jan] 
*جنبش اجتماعی مدرن نمی تواند شکست بخورد  [2009 Dec] 
*شطرج‌باز مستأصل  [2009 Dec] 
*ترس، زادهء تنهائی ست  [2009 Dec] 
*زردها بی خود قرمز نشدند...  [2009 Dec] 
*چرا مذهب همان ايدئولوژی است؟  [2009 Nov] 
*چرا جامعهء ما «مدنی» نشده؟  [2009 Nov] 
*آقای کديور هم بهتر است در حد گليم خود بماند  [2009 Nov] 
*جنبش خودجوش سبز و حاکميت ايرانی  [2009 Nov] 
*از صراط مستقيم تا نوانديشی مذهبی  [2009 Oct] 
*اخيراً می گويند حکومت اسلامی هم سکولار است!   [2009 Oct] 
*جنبش سبز و حکومت نظاميان اسلامی  [2009 Oct] 
*سکولار بودن؛ همچون پيش شرط مدرن بودن  [2009 Oct] 
*استقلال ايران يا بيمهء اتمی ولايت فقيه  [2009 Oct] 
*چقدر از الله باقی مانده است؟  [2009 Sep] 
*رابطهء سکولارها با مراجع تقليد  [2009 Sep] 
*هزينهء تغيير، اما کدام تغيير؟  [2009 Sep] 
*آيا محاکمهء سکولاريسم هم در راه است؟   [2009 Aug] 
*آيا سکولاريسم بمعنای جدائی دين از دولت است؟  [2009 Aug] 
*نگذاريم اسلاميست ها رنگمان کنند، جمعه گردی های اسماعيل نوری علا  [2009 Aug] 
*ايران برای همهء ايرانيان؟  [2009 Aug] 
*حکومت کمی مذهبی، کمی سکولار؟!   [2009 Aug] 
*نسبت ميانه روی با قاطعيت  [2009 Jul] 
*از سکولاريسم صد درصدی تا سهراب و ندا  [2009 Jul] 
*سرگردان بين تاکتيک سبز و استراتژی خاکستری  [2009 Jul] 
*چرا موج سبز آقای موسوی کور رنگ است؟  [2009 Jul] 
*آيندهء اصلاح طلبان و نقش مهندس موسوی  [2009 Jun] 
*اردوگاه اپوزيسيون آلترناتيو ساز کجاست؟  [2009 Jun] 
*دولت سايه و آغاز دوران انحلال طلبی  [2009 May] 
*بايکوت نمايش اقتدار ملت است  [2009 May] 
*مصلحت نظام و بوسهء مرگ رهبر بر پيشانی کانديداها  [2009 May] 
*سعدی، ميان احمدی نژاد و اوباما؟  [2009 Apr] 
*دانش تجربی چگونه آسمانی شد؟  [2009 Apr] 
*نوروز، با اوين...  [2009 Mar] 
*رفتارشناسی اشغالگران  [2009 Mar] 
*ساکن خانه شيشه ای  [2009 Feb] 
*سال نو، سکولاريسم نو  [2009 Jan] 
*روزگار آلترناتيو  [2008 Dec] 
*يقين به آزادی عين آزادی است!  [2008 Nov] 
*فقه، سرطان مهلک جامعه امروز ما  [2008 Nov] 
*حکومت اسلامی و بند ناف نوانديشی امامی  [2008 Oct] 
*چرا نوانديشان مذهبی از سکولاريسم می گريزند؟  [2008 Sep] 
*مانیفست درماندگی؟  [2008 Sep] 
*در ستايش بتکده ها!  [2008 Sep] 
* بن بست نوانديشی مذهبی در حکومت اسلامی  [2008 Feb] 
*چگونگی   [2008 Feb] 
* آيا حکومت اسلامی ايران حکومتی ارتجاعی نيست؟  [2008 Feb] 
*گوهر سکولاريسم تقابل با تبعيض است/ دکتر نوری علا  [2008 Jan] 
*جای خالی احزاب غير ايدئولوژيک  [2007 Dec] 
*پیدایش و نقش دین‌کاران امامی در ایران  [2007 Dec] 
*«منطقهء خاکستری» در جغرافيای اپوزيسيون  [2007 Dec]