PEZHVAKEIRAN.COM در شناخت اصلاح طلبی های دوگانه
 

در شناخت اصلاح طلبی های دوگانه
اسماعيل نوری‌علا

صاحب اين قلم، بابت اختراع و مطرح ساختن اصطلاح «انحلال طلبی» در برابر «اصلاح طلبی»، طعنهء بسيار ديده و هرچه هم که کوشيده است تا توضيح دهد که اين «اصلاح طلبی» که در حکومت اسلامی و بوسيلهء بخشی از «اسلاميست های گاه دور افتاده از قدرت» مطرح شده و صحت آن مورد انکار اوست نمی تواند معادل واژهء «رفرميسم» فرنگی باشد، به خرج برخی از دوستان اش نرفته و، در نتيجه، وقتی او سخنی عليه «اصلاح طلبان حکومت اسلامی در ايران» می گويد، بعضی ها چنين تصور می کنند که او مشغول مخالفت با «اصلاح طلبی» (به معنی اعم ِ «رفرميسم») است.

همچنين، از آنجا که در «فرهنگ سنتی سياسی» مفهوم «رفرم» در مقابل مفهوم «رولوسيون» (يا «انقلاب») قرار دارد، چنين نتيجه گرفته می شود که من ِ صاحب اين قلم معتقدم که «در ايران بايد انقلاب کرد» اما، در عين حال و به دلايلی که روشن نيست، از بيان آشکار اين عقيده تن می زنم و بجای «براندازی» (که گويا از اضعاف انقلابی گری است) از واژهء «انحلال طلبی» استفاده می کنم.

نتيجهء غائی اين تفسيرات و تلقيات هم اين شده که، از يکسو، «انقلابيون رسمی» بر من بتازند که با طرح «انحلال طلبی» می خواهم انقلاب شان را آبکی کنم و، از سوی ديگر، اصلاح طلبان وطنی اعلام کنند که انحلال طلبی همان انقلابی گری است که بصورتی «خجالتی» مطرح می شود.

البته معلوم است که مسئول اين همه سوء تفاهم، يا سوء مفاهمه، بايد خود من باشم؛ و اگر تا کنون در اين مورد شکی هم داشته ام هفتهء گذشته، در پی روياروئی با مورد حيرت انگيزی از اين سوء تفاهم، ديگر بايد به صحت اين ابهام آفرينی اذعان کنم. اما چرا هنوز در اين مورد مقاومت می کنم خود به بحث کوچکی مربوط می شود که بد نيست اين هفته در باب آن اشاره هائی داشته باشم.

نخست بگويم که من خود را مخالف پايدار «اصلاح طلبی در حکومت اسلامی» می دانم و فکر می کنم، يا می کرده ام، که اين نکته را مخاطبانم نيز تا کنون در مورد من پذيرفته اند. به همين دليل وقتی تصميم گرفتم، بعنوان سردبير نشريهء اينترنتی «سکولاريسم نو»، و تا فرا رسيدن انتخابات خرداد ماه سال جاری در ايران، بيشتر مطالب اين نشريه را به همين انتخابات اختصاص دهم، و به ناچار ناشر عقايد و نظرات اصلاح طلبان حکومت اسلامی نيز بشوم، فکر کردم که ممکن است رهگذری تصادفی، که من و اين نشريه را نمی شناسد، سری به آن بزند و، بخاطر برخورد با مطالب اصلاح طلبان اسلامی، خيال کند که اين يک سايت اصلاح طلبی مذهبی است و «نو»ی «سکولاريسم نو» آن هم به شکلی شعبده بازانه به آن نوع اصلاح طلبی که مدعی سکولار بودن هم هست اشاره دارد! اين بود که تصميم گرفتم، برای پيشگيری از هر سوء تفاهمی، يادداشتی را بر پيشانی صفحهء اول سايت بگذارم بدين مضمون که «سکولاريسم نو "اصلاح طلبی در حکومت اسلامی" را دشمنی با سکولار دموکراسی می داند». اما با کمال حيرت ديدم که اين يادداشت کوچک من صدای دوستی را در آورده است که هم از عزيزان من است و هم، در زمينهء طرح مفاهمی که امروزه جزء گفتمان سياسی اپوزيسيون شده، بر من و بسياری ديگر از کوشندگان سياسی حق پيشاهنگی و ارشديت دارد.

اين دوست، آقای سام قندچی است که سال ها است سايت «ايران سکوپ» را اداره می کند و، علاوه بر نقل مطالبی که از ديگران می پسندد، سايت خود را به مجموعهء بزرگی از نوشته های نغز خويش تبديل کرده است. و ايرادی که او به جملهء اخير من گرفته نيز در يک چنين پاراگرفی خلاصه می شود: «"اصلاح طلبی"، چه "مترقی" باشد و چه "ارتجاعی"، ... "در حکومت اسلامی" است؛ چرا که دولت در ايران همين جمهوری اسلامی است. [و] اگر کسی نخواهد اين حکومت را از طريق اصلاحات تغيير دهد در آن صورت يا خواستار انقلاب است يا در پی جنگ».

ديدم، ای داد بی داد، قندچی گرامی من معتقد است که دوست او، که من باشم، با اعلام مخالفت خود نسبت به «اصلاح طلبی در همين حکومت اسلامی»، يا انقلابی شده است و يا جنگ طلب؛ و، در همينجا بود که از خود پرسيدم: «تو اگر نتوانسته ای دوست همدل و همفکرت را دچار ابهام نکنی چگونه می توانی اميدوار باشی که مخاطبان ديگرت از مواضع تو دچار گيجی نشوند؟!»

و، گيج اين پرسش، پس از اندکی تأمل در نوشتهء قندچی، متوجه وجود «يک جفت اصطلاح جديد سياسی» و «دو گزارهء نظری» شدم که هم برای من تازگی داشتند، هم می توانستند کليد حل معما شوند، و هم يکی از آنها چندان از فکر من دور نبود اما ديگری فرسنگ ها با جهان ذهنی من فاصله داشت. توضيح می دهم.

***

به نظر من، می توان با موجوديت و تفکيک پذيری دو نوع اصلاح طلبی ِ ارتجاعی و ترقی خواهانه موافق بود؛ چرا که اصل اين روند به موضوع (يا «سوژه»ی) اصلاح طلبی بر می گردد و، متقابلاً، ماهيت اصلاح طلبی نيز بوسيلهء شناخت ماهيت و سمت و سوی آنچه که قرار است اصلاح شود قابل تشخيص است. پس برای تشخيص و تفکيک دو نوع اصلاح طلبی ِ ارتجاعی و ترقی خواهانه بايد دارای «معيار» ها و «محک» ها و «وجه انشقاق» هائی بود که به ماهيت «موضوع اصلاح» و يا «هدف اصلاح» مربوط می شوند.

حال بايد ديد که معيار و محک و وجه انشقاق دو صورت از اصلاح طلبی در نزد آقای قندچی چيست. او توضيح در مورد اين نکته را به مقاله های قديمی تر خود حواله می دهد. مثلاً، به مقاله ای در ده سال پيش، که طی آن نوشته است: «آنچه برای [امانوئل] کانت مهم بود ترقی و پيشرفت، حقوق بشر و آزادی های فردی بود و کوشش او در رفرم، دستيابی یه اين "اهداف" بود، و وقتی "انقلاب ِ" کیير فرانسه اين اهداف را برگزيد، کانت از "انقلاب" دفاع نمود و از آن زمان تا دو قرن بعد از آن،  انقلاب و ترقی مترادف تلقی مي شوند، در صورتي که حتی خود کانت رفرميست بود. ولی برای او هدف، ترقی و آزادی های فردی بود. آنچه در ميان روشنفکران ما، هم در 57 و هم امروز (1382) فراموش شده، "هدف" ترقی خواهی بوده است، و در 57 از مرتحعين اسلامگرا نظير خمينی پشتيبانی کردند چرا که هر دو خواهان انقلاب بودند، و امروز از مرتجعین بعثی – مذهبی، نظير آقاجری، دفاع مي کنند چرا که هر دو خواهان اصلاحات هستند؛  و هر دو بار فراموش کرده اند که "هدف" چيست،  و مردم را به بيراهه کشيدند، يک بار با فرياد انقلاب و اين بار با فرياد اصلاحات».

بدينسان، من چنين می فهمم که «وجه فارق ِ» مورد نظر آقای قندچی «ترقی خواهی» است و ما در هر برهه از زمان بايد از هر انقلابی و هر اصلاح طلبی که اهل ترقی خواهی باشد حمايت کنيم. اين آن قسمت از سخن آقای قندچی است که مورد توافق من نيز هست.

من اما در مورد صحت آن بخش از نظر ايشان مبنی بر اينکه «اصلاح طلبان ترقی خواه در همين حکومت اسلامی هم وجود دارند» شک دارم. متأسفانه ايشان در نوشته های خود چندان نمونه ای از اين نوع اصلاح طلبان ترقي خواه ِ موجود در دل حکومت اسلامی عرضه نکرده اند و من هم هر چه با معيار «ترقی خواهی» ايشان جمع اصلاح طلبان درون حکومت اسلامی را محک می زنم چيزی از ترقی خواهی آنان دستگيرم نمی شود. اتفاقاً خود آقای قندچی هم در همان مقالهء ده سال پيش «تمام اصلاح طلبان حکومت اسلامی» را «ارتجاعی» يافته و بر چهره شان خط ابطال کشيده اند. ايشان در آن زمان نوشته اند: «اگر قبل از انقلاب 57 بزرگترين اشتباه  روشنفکران ايران برابر پنداشتن انقلاب و ترقی بود،  از دوم خرداد 76  تصور غلط جديدی در میان روشنفکران ايران رايج شده و آن هم  برابر انگاشتن رفرم و ترقی است... اگر اصلاحات ميرزا تقی خان اميرکبير سمبل خواست های مترقی ترين بخش های جامعهء ايران بود، مواضع اصلاح طلبان حکومتی جمهوری اسلامی سمبل درخواست های ارتجاعی بخش های عقب ماندهء جامعه ايران است و اينها حتی از حضور امثال محتشمی و خلخالی در صفوف خود ابايی نداشته اند. در عرصهء سياست اقتصادی [نيز] اينان از همتايان به اصطلاح سرسخت خود دست کمی ندارند و در عرصهء سياست خارجی نيز با نيروهای اسلامگرا در جهان سمت گيری کرده و به انزوای ايران دامن زده اند».

حال، در غياب ارائهء نمونه ای روشن از اصلاح طلبی ترقی خواهانه در درون حکومت اسلامی، حق آن است که از خود، يا از نويسندهء سطور فوق، بپرسيم که چگونه شده که ايشان جملهء مرا مبنی بر اينکه «سکولاريسم نو "اصلاح طلبی در حکومت اسلامی" را دشمنی با سکولار دموکراسی می داند» اشتباه دانسته و متذکر شده اند که «اصلاح طلبی، چه مترقی باشد و چه ارتجاعی، ... در حکومت اسلامی است؛ چرا که دولت در ايران همين جمهوری اسلامی است»؟

من، در کوشش برای يافتن پاسخی مناسب اين پرسش، می خواهم نظر خود را در مورد مشکلی که آقای قندچی ـ شخصاً و بعلت مفروضاتی که مطرح کرده اند ـ آفريده اند بيان کنم. از نظر من، ذهن منطقی ايشان به ايشان می گويد که «آقا! وقتی می خواهيم چيزی را اصلاح کنيم نمی توانيم موضوع اصلاح خودمان را از بيرون آن "چيز" بياوريم. اصلاح طلبی يعنی قرار گرفتن در وضع موجود و کوشش برای اصلاح آن. پس موضوع اصلاح طلبی در زمان فعلی کشور ما هم نمی تواند خود حکومت اسلامی نباشد». بر اين قياس است که آقای قندچی نتيجه می گيرد که لازم است ما هم در داخل «اصلاح طلبان همين حکومت» به جستجوی «اصلاح طلبان مترقی» برآئيم و بيهوده بر همهء اصلاح طلبان داخل حکومت خط بطلان نکشيم.

اين «خط فکر منطقی» اما ـ به نظر من ـ به يک نکته توجه ندارد و آن هم اينکه «يک امر ضد ترقی خواهی» را نمی توان اصلاح مترقيانه کرد و، در نتيجه، اصلاح طلبی در حکومت اسلامی چيزی جز همانی نيست که ايشان از آن با نام «اصلاح طلبی ارتجاعی» ياد کرده اند وشکل دومی ندارد. يعنی، اگر کسی «اصلاح طلب مترقی» است نمی تواند «همين حکومت» را اصلاح کند.

***

اما می دانم که ايشان ممکن است در پاسخ من بگويند که «پس تو يا انقلابی هستی و يا جنگ طلب!» و بدين سان قطار گفتگوی ذهنی ما روی ريل جديدی بيافتد که بد نيست اندکی نيز به آن بپردازم.

من بجای تقسيم اصلاح طلبی به دو نوع ارتجاعی و مترقی، همواره گفته ام که در حکومت اسلامی اساساً نمی توان از رفرميسم به معنای رايج و مترقی آن سخن گفت و اسلاميست های خط امامی، با استفاده از معنای ترقی خواهانهء رفرميسم، و شناساندن خود بعنوان اصلاح طلبانی که نام شان از ترجمهء واژهء رفرميسم به فارسی برآمده، يک سوء تفاهم بزرگ را رقم زده اند. عقيده داشته ام و دارم که اينها اساساً «رفرميست» نيستند و بيشتر نوعی بزک کنندهء يک عجوزه و تعميرکار نقش ايوان يک عمارت از پايه ويرانند و اطلاق رفرميست به آنها نوعی اهانت به رفرميسم محسوب می شود.

اما ممکن است در مقابل اين احتجاج گفته شود که «مگر نمی شود کسی بخواهد يک نهاد غيرمترقی يا ضد ترقی را اصلاح مترقيانه کند؟» و من می گويم نه، نمی شود. اين «اصلاح طلبی ارتجاعی» که دوست من اختراع کرده است همان «بزک عجوزه و تعميرکاری نقش ايوان يک عمارت از پايه ويران» و رفرميسم تلقی نمی شود.

بنا براين، من بجای آنکه چراغ بردارم و در ظلمات حکومت اسلامی دنبال «اصلاح طلب مترقی» بگردم، از همينجا که ايستاده ام می گويم «بيهوده مگرديد؛ که آنچه می جوئيد يافت می نشود». و به همين دليل ساده نيز هست که، همچنان، از جمله ای که بر پيشانی سايت سکولاريسم نو آمده دفاع می کنم که: «سکولاريسم نو "اصلاح طلبی در حکومت اسلامی" را دشمنی با سکولار دموکراسی می داند». دقت کنيد که من از دشمنی رفرميسم با سکولار دموکراسی سخن نمی گويم بلکه از "اصلاح طلبی در حکومت اسلامی" حرف می زنم و، در واقع، مشغول دفاع از رفرميسم ترقی خواهانه بطور کلی، و حمله به رفرميسم ارتجاعی مورد خشم آقای قندچی، هستم.

***

و همين نکته مرا به اصطلاح «انحلال طلبی» و رابطهء ان با «انقلاب طلبی» بر می گرداند و توضيح می دهم که اگر معيار تشخيص ارتجاعی از مترقی در نزد آقای قندچی «ترقی خواهی» است معيار من نيز، در تشخيص سکولار دموکراسی از انواع ديگر نحله های حکومتی، اين باور است که استقرار سکولار دموکراسی مآلاً حکومت مذهبی ـ ايدئولوژيک را «منحل» می کند و اينکه چگونه به اين «انحلال» می رسيم به اين بحث مربوط نمی شود.

از نظر من، «انحلال طلبی» همواره از رفرميسم (به معنی کوشش برای ايجاد تغييرات بدون هدف ساختارشکنی) آغاز می شود اما در طی حرکت خود، بر اثر واکنش حکومت های استبدادی، متحول می شود و اين واکنش ها آن را به مراحل مختلفی از مقاومت و نافرمانی مدنی گرفته، تا شورش و قيام، تا جنگ مسلحانه و تا انقلاب می کشاند. در اين مسير هر کجا که حکومت مذهبی ـ ايدئولوژيک فرو ريخت خود بخود مقصود «انحلال طلبی» حاصل شده است. من نه اعتقاد دارم که لازم است، از ابتدا، با اصرار بر «مبارزات خشونت گريز» خود را در برابر حکومت سرکوبگر خلع سلاح کرد و نه باور دارم که سرنگونی حکومتی اين چنين تنها از راه انقلاب (و يا به زعم آقای قندچی از طريق جنگ) حاصل می شود.

بدين سان از نظر من «انحلال طلبی» در برابر حکومت اسلامی عين «ترقی خواهی» است و اگر کسی ترقی خواهی را چراغ راه مبارزهء خود عليه حکومت اسلامی می کند ديگر نمی تواند «در داخل همين حکومت» دست به اصلاحات بزند.

***

در عين حال، همينجا گفته باشم که اگرچه آقای قندجی می نويسند که «معنای مفاهيمی نظير "اصلاحات" و "انقلاب" در علم سياست بسيار روشن است و نمی شود با بازی با اين کلمات بحث اصلی را مخدوش کرد»، و منظورشان نيز تقابل بلاترديد اين دو مفهوم است، من اما اعتقاد دارم که، در عصر ما، اين دو مفهوم ديگر و حتماً در برابر هم قرار نمی گيرند و صرفاً دو مرحله از «يک روند واحد» را تشکيل می دهند.

در جريان جنبش سبز، شعار «رأی من کو؟» يک شعار اصلاح طلبانه (هر چند، بخاطر ساختار حکومت اسلامی، بی محتوا) بود اما همان مردمی که اين شعار را سر داده بوند فقط چند ماه بعد خواستار «جمهوری ايرانی» و «مرگ ولايت فقيه» شدند. آنچه اين حرکت را از «اصلاح طلبی» به سوی «انقلابی گری» (يا، به تعبير مهندس موسوی، «ساختارشکنی») راند نه ارادهء آگاهانهء مردم، که واکنش حکومت در برابر مردم، بود. و در همين روند نيز بود که جنبش شادمانه و متمدنانه و خشونت گريز روزهای پيش و پس انتخابات بر اثر واکنش های سرکوبگرانهء حکومت به خشونت کشيده شد. حکمتی که می توان از اين مثال آموخت آن است که، در واقع، «هيچ عاقلی خواست خود را از ابتدا با خشونت مطرح نمی کند!»

خوشبختانه ما اکنون در مقطعی از تاريخ معاصر خود قرار گرفته ايم که، چه بخواهيم و چه نه، «اصلاح طلبی ِ داخل همين حکومت» بزودی، و در طی انتخابات سال جاری، ماهيت و نقش خود را نشان خواهد داد. اميد من آن است که البته حرف آقای قندچی درست از آب درآيد و در داخل اين حکومت هم کسانی با مقاصدی ترقی خواهانه به فکر اصلاح آن باشند. من البته در اين مورد هيچ اميدی به اسلاميست های داخل و خارج قدرت در ايران ندارم و سراسر اين طيف بخون کشانندهء کشور و ملت ايران را «ارتجاعی» که سهل است، ماقبل تاريخی و بازماندگان دوران وحش می دانم و می خوانم.

و از اين منظر که می نگرم می بينم که «اصلاح طلبی مترقی» آقای قندچی با «انحلال طلبی ِ مورد درخواست ما سکولار دموکرات ها» تفاوت چندانی ندارد و نتيجهء آن هم چيزی جز يک «انقلاب سياسی» نيست، اصلاح طلبی مترقی در برابر سنگواره ای به نام حکومت اسلامی چيزی جز خواستاری فروپاشی مبانی و ساختارهای اين حکومت نيست. حال اگر انحلال طلبی را بدين معنا بگيريم، من با افتخار خود را ساختارشکن، برانداز و انقلابی می دانم و اعتقاد دارم که راه جلوگيری از جنگ و انهدام و تجزيهء کشورمان نيز از سر منزل همين «انحلال طلبی انقلابی» آغاز می شود.

منبع:پژواک ایران


اسماعيل نوری‌علا

فهرست مطالب اسماعيل نوری‌علا در سایت پژواک ایران 

*آیا کاربرد «سکولار دموکراسی» به وسیلهء چپ‌ها اتفاقی است؟   [2024 Apr] 
*چو ایران نباشد؟! نگاهی به آنچه در جشن سالگشت تأسیس کومله گذشت، اسماعیل نوری علا  [2024 Feb] 
*پيکار عليه نظارت استصوابی!  [2016 Jan] 
*ده سال جمعه گردی، از سکولاريسم نو تا سکولار دموکراسی  [2015 Oct] 
*از «سلطنت همه کاره» تا «پادشاهی هيچ کاره»  [2015 Oct] 
*جمهوريت يا جمهوری؟  [2015 Sep] 
*پيامبران سيارهء جديد ميمون ها  [2015 Aug] 
*چند و چون استراتژی ِ انحلال  [2015 Aug] 
*حزبی اینجائی برای روزگار فردائی؟   [2015 Aug] 
*تأملی در روند موضع گيری های سياسی  [2015 Aug] 
*آلترناتيوسازی يعنی آماده شدن برای فردا  [2015 Jul] 
*دست آوردهای يک کنار هم نشستن  [2015 Jul] 
*جنبش سياسی و برنامه های اجرائی  [2015 Jun] 
*ربط غيرمستقيم «مديريت نامتمرکز» با «حل مسائل اقوام»  [2015 Jun] 
*اپوزيسيون و سياست کشورهای غربی  [2015 Jun] 
*کنگرهء سکولار دموکرات ها و غيبت نواندیشان دينی  [2015 Jun] 
*وعده گاهی برای انديشيدن به ايران آزاد و آباد  [2015 May] 
*حکومت اسلامی و جنازهء نويسندگان سکولار  [2015 May] 
* تفاوت های اسلاميسم در ترکيه و ايران  [2015 May] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا٬ دعوای اصلی بر سر چيست؟  [2015 May] 
*تفاهمی در غياب نمايندگان واقعی ملت ايران!  [2015 Apr] 
*نظريه های فقهی در خدمت منافع متغير دينکاران  [2015 Apr] 
*سکولاريسم و اژدهای هفت سر دينکاران  [2015 Mar] 
*گزارشی نوروزی به سکولار دموکرات های ايران   [2015 Mar] 
*سکولاريسم و سنجهء شکل گرفتگی نهاد مذهب   [2015 Mar] 
*اپوزيسيون ما با کدام دشمن مبارزه می کند؟  [2015 Mar] 
*موافق و ناموافق استقرار سکولاريسم در ايران  [2015 Feb] 
*شروط و موانع آلترناتيو سازی  [2015 Feb] 
*آلترناتيو های ديروز و امروز و فردا  [2015 Feb] 
*منافع ملی؛ ابهامات و خطرات  [2015 Feb] 
*معناهای کاربردی واژهء «سکولار»  [2015 Jan] 
*در اين سالگرد نقره ای  [2015 Jan] 
*«شارلی ابدو» و همپوشانی آزادی و اختيار  [2015 Jan] 
*نشانی های آينده ای آرزوئی  [2015 Jan] 
*سال نو، و فرصت صحبت  [2015 Jan] 
*آنچه حکومت اسلامی را بيمه کرده است  [2014 Dec] 
*نيروی سوم در کشاکش شرق و غرب  [2014 Dec] 
*کشوری گرفتار شرق و غرب  [2014 Dec] 
*تشابهات و تفاوت های متفکران و روشنفکران  [2014 Dec] 
*دربارهء حواشی يک بخشنامه  [2014 Nov] 
*رابطهء معکوس نارضايتی و مقاومت  [2014 Nov] 
*در چند و چون سکولار نبودن امام حسين!   [2014 Nov] 
*نقش ابتدا در شکل دادن به انتها   [2014 Oct] 
*سفرنامهء نيويورک  [2014 Oct] 
*قرائت های سياسی و غيرسياسی از اسلام  [2014 Oct] 
*مدلی برای جلوگيری از بازتوليد استبداد  [2014 Oct] 
*دادخواهی يا گردنکشی؟  [2014 Sep] 
*يک انتخاب ساده اما مهم  [2014 Sep] 
*چو فردا شود فکر فردا کنيم!  [2014 Sep] 
*مجاهدين، احزاب کردی، و کنگرهء بوخوم!  [2014 Sep] 
*حکمت جداسازی «سيمين» از «شاملو»  [2014 Aug] 
* حاشيه های دلشکن يک کنگره  [2014 Aug] 
*آنچه در کنگرهء سکولار دموکرات های ايران گذشت  [2014 Aug] 
*تجزيه آفريننان خطرناک ترند  [2014 Jul] 
*تجزيه آفرينان و آيندهء ايران  [2014 Jul] 
*کشور نوين کردستان و زبان کهنهء سياسی ما  [2014 Jul] 
*در آزمون تيمور لنگ  [2014 Jun] 
*از فرهنگ انتقاد تا فرهنگ بوکو حراميان   [2014 Jun] 
*نامه ای برای دو عليرضا! اسم  [2014 Jun] 
*معنای گمشدهء مشروطيت  [2014 May] 
*بهاری پنهان در باغ جنبش سبز  [2014 May] 
*عمامه مداران پارسی می شوند!  [2014 May] 
*اعتدال يا روانپريشی گريز ناپذير؟  [2014 May] 
*مالکيت، فقر و گدائی ملی   [2014 May] 
*فعاليت ها چگونه سياسی می شوند؟  [2014 Apr] 
*انحلال طلبی؛ تنها چارهء رژيم های ايدئولوژيک   [2014 Apr] 
*مفهوم جعلی «ملت سازی»   [2014 Apr] 
*معناهای دوگانهء انتخاب   [2014 Apr] 
*دموکراسی، واژه ای با چند معنا  [2014 Mar] 
*نوروز: مژدهء پيروزی های ترديد ناپذير  [2014 Mar] 
*انقلاب و آلترناتیو  [2014 Mar] 
*سناريوهائی برای ايجاد رهبری  [2014 Mar] 
*در خوب و بد راديکاليسم  [2014 Feb] 
*استراتژی آلترناتیو سازی و دشمنان اش  [2014 Feb] 
*کيسه بوکسی برای نوخاستگان؛ چگونه در خارج کشور هم می شود ممنوع القلم شد  [2014 Feb] 
*از اوايل قرن هفدهم، و پس از پيدايش تصور مدرن از «کشور»، و اينکه کشورها دارای مرزهائی سياسی اند که بوسيلهء جامعهء بين المللی (در آن زمان اروپا)  [2014 Feb] 
*ويروس های دست ساخت رژيم  [2014 Jan] 
*محاصرهء خارج از داخل؟  [2014 Jan] 
*تغيير قبله، آميزه ای از دين و سياست!  [2014 Jan] 
*مدرنيته، سنت و مذهب؟  [2014 Jan] 
*گفتن به وقت خاموشی؟  [2013 Dec] 
*رابطهء سکولار دموکرات های داخل و خارج   [2013 Dec] 
*حقوق بشر؛ امری جهانی يا فراگير؟  [2013 Dec] 
*اپوزيسيون در اغما جمعه گردی های اسماعيل نوری علا [2013 Dec] 
*وقتی شيمی درمانی متوقف شود  [2013 Nov] 
*در چند و چون موضع گيری های سکولار دموکرات ها   [2013 Nov] 
*«طلب» هرگز «تقاضا» و «تمنا» نيست!  [2013 Nov] 
*واژه ای که از آن خون می چکد!  [2013 Nov] 
*مطالبه محوری: هم اکنون اما فقط در ايران  [2013 Oct] 
*سه يادداشت در تولد، نوزائی و ماندگاری  [2013 Oct] 
*سکوت شان سرشار از چيست؟  [2013 Oct] 
*فصل زودگذر مطالبات  [2013 Oct] 
*در چند و چون ارزيابی «فرصت» ها  [2013 Sep] 
*در جستجوی هم پيمان   [2013 Sep] 
*ايران، خط دفاعی روسيه؟  [2013 Sep] 
*در ميان بهائيان ايران  [2013 Sep] 
*روزی که «کليد» شوخی دردناک قفل سازان است  [2013 Aug] 
*آقای مهندس زعيم، با سکولار دموکراسی شوخی نکنيد!  [2013 Aug] 
*در جستجوی ده درويش  [2013 Aug] 
*چند ملاحظه دربارهء حواشی يک کنگره  [2013 Aug] 
*شرط فراموش شدهء اتحاد  [2013 Jul] 
*هدیهء تلخ و شيرين ما به مردم خاورمیانه  [2013 Jul] 
*مقولهء موازی سازی  [2013 Jul] 
*تحقق دموکراسی دينی، و دفع شر اصلاح طلبان  [2013 Jun] 
*سالگرد روز شوم 15 خرداد  [2013 Jun] 
*دوقرن آرزو  [2013 May] 
*انتخابات سلاطين   [2013 May] 
*سکولار دموکرات ها و انتخابات پيش رو  [2013 May] 
*پيرامون تحريم فعال و جوانگرائی   [2013 May] 
*سکولار دموکراسی؛ مأموريتی زمانمند   [2013 May] 
*در شناخت اصلاح طلبی های دوگانه   [2013 Apr] 
*چند و چون چهار سال به هدر رفته  [2013 Apr] 
*درسی از نوروز  [2013 Mar] 
*تجربه ای در کثرت مداری  [2013 Mar] 
*«سرمايهء ملی» يعنی چه؟  [2013 Mar] 
*نگاهی به مانيفست «اتحاد برای دموکراسی در ايران»  [2013 Feb] 
*وروديه های تغيير اجتماعی  [2013 Feb] 
*رضايت سنجی و قدرت سياسی  [2013 Feb] 
*نتايج «ناموسی کردن» امور  [2013 Feb] 
*نقش «افعال متعدی» در کارکرد سياسی ما!  [2013 Jan] 
*چرا انتخابات آزاد با همه پرسی فرق دارد   [2013 Jan] 
*چرا هويت مسئله ای سياسی نيست؟  [2013 Jan] 
*واقعيت و ضرورت تهاجم فرهنگی ما  [2013 Jan] 
*ايدئولوژی های منظم و سکولاريسم دموکراتيک   [2012 Dec] 
*نهادهای اجتماعی و پيوندهای خانوادگی  [2012 Dec] 
*گوناگونی های ملی در تلهء زبانی آشفته  [2012 Dec] 
*انتخابات آزاد و مطالبه محوری  [2012 Dec] 
*نگرانی آقای «نگهدار» از چيست؟   [2012 Nov] 
*دوگانهء زاينده و يگانهء مسموم  [2012 Nov] 
*پيوندهای درونی اصلاح طلبی با انتخابات آزاد   [2012 Nov] 
*معظلات و معيارهای سنجش ائتلاف  [2012 Nov] 
*چه کسی از اين گلو سخن می گويد؟  [2012 Oct] 
*روايت نسل نابهنگامی  [2012 Oct] 
*چرا سکولار دموکراسی و نه تنها دموکراسی  [2012 Sep] 
*«شورای ملی» در ترازوی سنجش  [2012 Sep] 
*گل های اپوزيسيون انحلال طلب به دروازهء خودی!   [2012 Sep] 
*نيروی دافعهء تبعيض  [2012 Sep] 
*معنا شناسی سياسی ملت جمعه گردی های اسماعيل نوری علا [2012 Aug] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا/ مردم سالاری، بهانه ای برای تداوم حکومت اسلامی؟!  [2012 Aug] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا/ آلترناتيو و قدرت سياسی  [2012 Aug] 
*نگاهی به ماه مرگ و بی مرگی   [2012 Aug] 
*چشم انداز هزارتوی اپوزيسيون در خارج کشور  [2012 Aug] 
*ایران در انتظار رهبری کاریزماتیک یا انتخابی؟  [2012 Jul] 
*پاسخ به نامه ای از فاطمهء حقيقت جو  [2012 Jul] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا  [2012 Jul] 
*سلطنت نرفته و جمهوری نيامده  [2012 Jun] 
*کوششی برای خروج از بن بست ائتلاف  [2012 May] 
*در آداب گفتگو با حريفان  [2012 Apr] 
*ترسی بدتر از مرگ  [2012 Apr] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا- در حاشيهء کنفرانس مهرداد مشايخی در واشنگتن  [2012 Apr] 
*جنگ نوين خدايان و نابهنگامی سیاست اوباما  [2012 Mar] 
*همايشی لازم، اما بر اساس برهان خلف!  [2012 Mar] 
*خاتمی، نماد برتر اصلاح طلبی  [2012 Mar] 
*فهرست دم افزون اشتراکات  [2012 Mar] 
*اتحاد عليه آلترناتيوسازی؟  [2012 Feb] 
*آسيب های چهارگانهء اتحاد  [2012 Feb] 
*اوباما هنوز با آنها است   [2012 Jan] 
*اسلاميست ها در آيندهء ايران   [2011 Nov] 
*بن بست سرپوشيدهء آقای اکبر گنجی  [2011 Nov] 
*سخنی ديگر دربارهء کنگره ملی و آلترناتيوسازی  [2011 Sep] 
*از مدنيت اسلامی تا شهروندی ايرانی  [2010 Oct] 
*چرا آلترناتيو حکومت استبدادی هميشه در «خارج» ساخته می شود؟  [2010 Oct] 
*آلترناتيوسازان و اصلاح طلبان  [2010 Oct] 
*ناسيوناليسم واقعی فقط سکولار است  [2010 Sep] 
*دربارهء کميتهء تدارکاتی کنگرهء ملی ايرانيان  [2010 Sep] 
*سنگ بنای همه مفاهيم سياسی مدرن «مليت» است  [2010 Sep] 
*ملاحظاتی در باب روند آلترناتيوسازی  [2010 Aug] 
*راهی برای خروج از بن بست «آلترناتیو»   [2010 Aug] 
*لنگ‌کردن از خارج گود؟  [2010 Aug] 
*اپوزيسيون زير يک سقف؟  [2010 Aug] 
*ترازنامهء سکولار  [2010 Jul] 
*نيروی جانشين کجاست؟  [2010 Jul] 
*چهار شب سکولار در شمال کاليفرنيا  [2010 Jul] 
*18 تير 1378، آغازگاه جنبش سکولار ايران  [2010 Jul] 
*چرا نبايد جنبش سبز را واگذار کرد؟  [2010 Jul] 
*پای سخن حجت‌الاسلام کديور  [2010 Jun] 
*فهرستی از اعتقادات سکولارهای سبز  [2010 Jun] 
*هنوز هم در ستايش بايکوت؟*  [2010 Jun] 
*از خردادهای بی «بروتوس»  [2010 Jun] 
*مشکل سکولار شدگی اصلاح طلبان مذهبی  [2010 May] 
*در زمينهء اهانت و بی خبری  [2010 May] 
*ميرحسين موسوی: محیل و قدرت پرست، يا ساده و گيج؟  [2010 May] 
*سکولاريسم در روياروئی با حکومت و حاکم  [2010 May] 
*مسلمان يا اسلاميست؟  [2010 Apr] 
*راهبندان سياسی برای نوانديشان مذهبی  [2010 Apr] 
*پرهيز از انحلال طلبی، چرا؟  [2010 Apr] 
*ارزيابی «انتخابات آزاد» همچون يک گفتمان  [2010 Apr] 
*راه حلی به نام سکولاريسم سياسی؟  [2010 Apr] 
*معرفی کتاب «درد اهل ذ مه»، نوشتهء يوسف شريفی  [2010 Mar] 
*اختراع همزيستی  [2010 Mar] 
*سال پسا اسلاميزم؟   [2010 Mar] 
*پل مفقودی بين خواست ها و شعارها  [2010 Mar] 
*جمهوری اسلامی سکولار را «خدا هم نافريد!»  [2010 Mar] 
*جهانگردی در شهر  [2010 Feb] 
*جوانهء سبز سکولاريسم در سرمای سپيد تورنتو  [2010 Feb] 
*گذشته اي که در حال گم شدن است   [2010 Feb] 
*تفکر دلبخواهی و مشکل تاکتيک ها  [2010 Feb] 
*اتحاد بد، اتحاد خوب  [2010 Jan] 
*آيا قطار به انتهای تونل نزديک می شود؟  [2010 Jan] 
*اصلاح طلبی مذهبی و منطق ماقبل تاريخ  [2010 Jan] 
*سقف خواست های اصلاح طلبان مذهبی کجاست؟  [2010 Jan] 
*مهر حلال و جان نا آزاد  [2010 Jan] 
*جنبش اجتماعی مدرن نمی تواند شکست بخورد  [2009 Dec] 
*شطرج‌باز مستأصل  [2009 Dec] 
*ترس، زادهء تنهائی ست  [2009 Dec] 
*زردها بی خود قرمز نشدند...  [2009 Dec] 
*چرا مذهب همان ايدئولوژی است؟  [2009 Nov] 
*چرا جامعهء ما «مدنی» نشده؟  [2009 Nov] 
*آقای کديور هم بهتر است در حد گليم خود بماند  [2009 Nov] 
*جنبش خودجوش سبز و حاکميت ايرانی  [2009 Nov] 
*از صراط مستقيم تا نوانديشی مذهبی  [2009 Oct] 
*اخيراً می گويند حکومت اسلامی هم سکولار است!   [2009 Oct] 
*جنبش سبز و حکومت نظاميان اسلامی  [2009 Oct] 
*سکولار بودن؛ همچون پيش شرط مدرن بودن  [2009 Oct] 
*استقلال ايران يا بيمهء اتمی ولايت فقيه  [2009 Oct] 
*چقدر از الله باقی مانده است؟  [2009 Sep] 
*رابطهء سکولارها با مراجع تقليد  [2009 Sep] 
*هزينهء تغيير، اما کدام تغيير؟  [2009 Sep] 
*آيا محاکمهء سکولاريسم هم در راه است؟   [2009 Aug] 
*آيا سکولاريسم بمعنای جدائی دين از دولت است؟  [2009 Aug] 
*نگذاريم اسلاميست ها رنگمان کنند، جمعه گردی های اسماعيل نوری علا  [2009 Aug] 
*ايران برای همهء ايرانيان؟  [2009 Aug] 
*حکومت کمی مذهبی، کمی سکولار؟!   [2009 Aug] 
*نسبت ميانه روی با قاطعيت  [2009 Jul] 
*از سکولاريسم صد درصدی تا سهراب و ندا  [2009 Jul] 
*سرگردان بين تاکتيک سبز و استراتژی خاکستری  [2009 Jul] 
*چرا موج سبز آقای موسوی کور رنگ است؟  [2009 Jul] 
*آيندهء اصلاح طلبان و نقش مهندس موسوی  [2009 Jun] 
*اردوگاه اپوزيسيون آلترناتيو ساز کجاست؟  [2009 Jun] 
*دولت سايه و آغاز دوران انحلال طلبی  [2009 May] 
*بايکوت نمايش اقتدار ملت است  [2009 May] 
*مصلحت نظام و بوسهء مرگ رهبر بر پيشانی کانديداها  [2009 May] 
*سعدی، ميان احمدی نژاد و اوباما؟  [2009 Apr] 
*دانش تجربی چگونه آسمانی شد؟  [2009 Apr] 
*نوروز، با اوين...  [2009 Mar] 
*رفتارشناسی اشغالگران  [2009 Mar] 
*ساکن خانه شيشه ای  [2009 Feb] 
*سال نو، سکولاريسم نو  [2009 Jan] 
*روزگار آلترناتيو  [2008 Dec] 
*يقين به آزادی عين آزادی است!  [2008 Nov] 
*فقه، سرطان مهلک جامعه امروز ما  [2008 Nov] 
*حکومت اسلامی و بند ناف نوانديشی امامی  [2008 Oct] 
*چرا نوانديشان مذهبی از سکولاريسم می گريزند؟  [2008 Sep] 
*مانیفست درماندگی؟  [2008 Sep] 
*در ستايش بتکده ها!  [2008 Sep] 
* بن بست نوانديشی مذهبی در حکومت اسلامی  [2008 Feb] 
*چگونگی   [2008 Feb] 
* آيا حکومت اسلامی ايران حکومتی ارتجاعی نيست؟  [2008 Feb] 
*گوهر سکولاريسم تقابل با تبعيض است/ دکتر نوری علا  [2008 Jan] 
*جای خالی احزاب غير ايدئولوژيک  [2007 Dec] 
*پیدایش و نقش دین‌کاران امامی در ایران  [2007 Dec] 
*«منطقهء خاکستری» در جغرافيای اپوزيسيون  [2007 Dec]