PEZHVAKEIRAN.COM گزارشی نوروزی به سکولار دموکرات های ايران
 

گزارشی نوروزی به سکولار دموکرات های ايران
اسماعيل نوری‌علا

پيشدرآمد نوروزی

در ايام نوروز، برای قلم های ايران دوست، هر کاری می تواند ناکارآمد باشد جز نوشتن از «کردهء خويش» و مطرح کردن انديشه هائی برای سال پيش رو، آن هم بر اساس دست آوردهای از سال رفته. روزها و شب های نوروزی هنگامهء سفری محسوب می شوند که هم در «آفاق» و هم در «انفس»انجام می شود. هم صحرا و در و دشت ِ آفاق مصفا می شوند و هم انفس (که جمع «نفس»است و درون آدمی را بيان می کند) می توانند بکوشند تا پاک و آراسته از کژی ها و کاستی هائی شوند که حضورشان در آدمی گريزناپذيرند. ايام نوروزی لحظهء گذر هر ايرانی از آتش باستانی است؛ تکرار اين ورد تپنده است که: زردی من از تو / سرخی تو از من! خانه تکانی روح و ذهن، و نوزائی انديشه و عزم است؛ لحظه ای است که می توانی برای سال پيش رويت برنامه بريزی، با خود بر سر پيمان های پا بر جا عهدی نو کنی، خود را از زنگار عادات و محافظه کاری ها و مصلحت جوئی های حقير بپالائی و از درون خود آدمی ديگر را، که لايق تر جان و جهان های شريف باشد، بيرون کشی.

در ايام نوروز می توان در آينهء ذهن به خويشتن و آنچه در سالی که گذشته و به تاريخ پيوسته نگريست و دخل و خرج ذهنيت خويش را به قاضی محاسب منصف زمانه سپرد. نه!دريغ فايده ندارد. سالی رفته است و باز نخواهد گشت. اما تو آيا دقايق اش را به بطالت نگذرانده ای؟ آيا آرزوهايت را به جوی روانی که به صحرا می رسد و کاهنده و ميرنده در زمين فرو می رود نسپرده ای و با آنچه «مقدر» پنداشته ای آشتی نکرده ای؟ 

و بر زمينهء اين پرسش ها است که از خوانندگان نوشته هايم اجازه می خواهم تا من نيز روبروی آينه ای آنها بايستم و از آنچه که در سال گذشته بر گفتمان «سکولار دموکراسی» گذشته است بگويم؛ چرا که سال ها است مشغله ای ديگر در سر ندارم و زمين و زمانه و تيک تاک ساعت ديواری را نيز با همين خيال «به پيمانه می زنم».

 

پيش زمينهء محاسبه

در آغاز سالی که گذشت، در اواخر فرودين پيش، برای ما کسانی که خود را «سکولار دموکرات» می خوانيم، کارمان با اين پرسش ِ جمع بندی گونه آغاز شد که «سکولار دموکرات های ايرانی با چه دست آوردی پا به ميدان سالی ديگر از انديشه و آرزو و پی گيری می گذارند؟» در همان زمان، برای پاسخ گوئی به اين پرسش، چند نکته بر ما کاملاً روشن شده بود:

1. مبارزه با حکومتی که از دل يک انقلاب گسترده برخاسته باشد، حتی با علم به اينکه خاستگاه اش نقشه ريزی و کمک خارجی و تکيه بر خدعه های کهن دينکارانی مانده در اعماق تاريخ باشد، کار آسانی نيست. مبارزه که هيچ، حتی خبر کردن جهان و جهانيان از حادثهء شومی که ملتی سرفراز در تاريخ را به حضيض ذلت کشانده وقت می برد.اپوزيسيون اين حکومت (يعنی آنان که به هيچ وجه نمی خواهند اين رژيم بر کشورشان مسلط باشد) بايد در راستای «افشاگری» خباثت ها و بدکاری های اين رژيم تلاشی همه سويه کرده باشد، آنگونه که کمتر کسی در سطح کرهء خاکی باشد و نداند حکومتی فريبکار، دروغزن، دژخيم خو، سرکوبگر و بی اعتنا به ملت و منافع ملی بر کشور ما حکومت می کند. حتی، آقايان «اوباما و کری» هم که، به خاطر منافع سیاسی و حزبی خودشان، در حسرت امضای قراردادی با جنايتکاران اين رژيم می سوزند، مجبورند به اين نکته اعتراف کنند که «به اين رژيم نمی توان اعتماد و اطمينان کرد و بايد وسائلی را تعبيه نمود که بتوان در وقت کافی نسبت به تعهد شکنی و پشت پا زدن رژيم به هر قراردادی واکنشی بازدارنده داشت». و اين دست آورد کمی برای اپوزيسيون «حکومت اسلامی» نبوده است و نيست.

2. اما اپوزيسيون اين حکومت نمی توانسته تنها به «افشاگری»، آن هم در زمانی که مدت ها است اين کار به حد اشباع رسيده، اکتفا کند. در پی مرحلهء «افشاگری»، اپوزيسيون حکومت اسلامی مرحلهء ديگری را نيز پشت سر گذاشته است. از سال 78 و آغاز جنبش دانشجوئی تا سال 88 و تشکل جنبش سبز، جوانان وطن ما آرام آرام با «بديل» يا آلترناتيو ِ حکومت های مذهبی آشنا شده و به آن دل سپرده اند؛ نخست با کشف ضرورت استقرار سکولاريسم بر کشور و سپس با مشروط کردن آن سکولاريسم به دموکراسی ِ برخاسته از اعلاميهء جهانگستر حقوق بشر؛ آنگونه که سکولاريسم نتواند خود تبديل به ماشين بازتوليد استبداد شود.

3. پس، بايد اذعان داشت که در سرآغاز سال گذشته همه چيز آمادهء ورود به مرحلهء سوم عمر اپوزيسيون حکومت اسلامی بود؛ مرحله ای که می توان بدان عنوان «مرحلهء تشکيلات سازی» را اطلاق کرد. افشاگران و گفتمان سازان کار خود را کرده بودند.امکانات تکنولوژيک جديد رسانه ای فاصله های داخل و خارج را از ميان برداشته بود و می شد با هموطنان به گفتگو نشست. اما کدام مبارزه است که بدون وجود «تشکيلاتی هماهنگ کننده» بتواند به بدفرجامی نيانجامد؟ به همين دليل سال 1392 را می شد سال آغاز تلاش برای ايجاد تشکيلاتی برآمده از انديشهء سکولار دموکراسی دانست. در آن سال، تنی چند آدم علاقمند، و آمادهء خدمت ِ بی چشم داشت به پاداش، قدمی را در اين راه برداشته و چنين تشخيص داده بودند که سکولار دموکراسی بايد دارای سندی پايه ای باشد که در آن از يکسو مشخصات يک فرد سکولار دموکرات توضيح داده شود و، از سوی ديگر، اهداف مشخص هر تشکلی که حول محور سکولار دموکراسی بوجود می آيد تشريح شود.اين امر منجر به تهيهء سندی به نام «پيمان نامهء عصر نو» شد که توانست امضای 145روشنفکر و نويسنده و هنرمند و کوشندهء سياسی را بخود جلب کند و به صورت نوعی مقدمه بر يک «قانون اساسی سکولار دموکرات» درآيد که بتوان در آينده همهء ساختارها را بر فراز آن شالوده بنا کرد.

4. حاصل ديگر کار برگزاری کنگره ای با نام «نخستين کنگرهء سکولار دموکرات های ايران» بود؛ با دو هدف توأمان: يادآوری اقدام شجاعانه ای که مادران و پدران ما، آباء مشروطه، در 107 سال پيشتر بر آن اراده کرده، و آغاز عصر نوين تاريخ ايران را با برقراری حکومت مشروطه کليد زده بودند و، دو ديگر، مظنه زدن بر اينکه اپوزيسيون حکومت اسلامی تا چه حد خود را برای ايجاد تشکيلاتی هماهنگ کننده برای مبارزه آماده کرده است. خوشبختانه، از دل آن کنگره دو نهاد جديد بيرون آمده بودند: يکی «جنبش سکولار دموکراسی» ايران نام گرفته و چند نفری مأموريت اجرائی کارهای آن را بجان خريده بودند و ديگری «مجمع سازمان های سکولار دموکرات ايران» بود که می کوشيد به همهء سازمان های سياسی هشدار دهد که اگر سکولار دموکرات و آلترناتيو خواه هستيد به هيچ بهانهء ديگری برای وحدت در مبارزه عليه حکومت اسلامی مسلط بر کشورمان نياز نداريد.

5. بدين سان، سال گذشته با اين پيش زمينه آغاز شد و «جنبش» کوشيد سکولار دموکراسی را بر سر زبان ها بياندازد و «مجمع» تلاش کرد تا نشان دهد که سازمان های سياسی مختلف، با هر فکر و انديشه ای که دارند، می توانند در زير پرچم سکولار دموکراسی گرد هم آيند.

 

سالی که گذشت

         1. سال گذشته سال پا نهادن بر زمين های مين گذاری شدهء اپوزيسيون بود و اين راهپيمائی پر مخاطره با اين پرسش آغاز شد که «اگر ديگرانی همين مسير را پيموده اند و يا می پيمايند آيا بهتر آن نيست که ما دست به دوباره کاری نزنيم و گروه خود را در تشکيلاتی که آنان فراهم می آورند حل کنيم؟» بنا بر اين نيت، در تمام طول سال، تک تک گردهمآئی ها و ائتلاف ها و تشکل هائی که وجود داشتند مورد مطالعه قرار گرفتند. حاصل اين مطالعه آن بود که فهرستی از دلايل ناکافی بودن کوشش ها برای ايجاد ائتلافی در صفوف اپوزيسيون حکومت اسلامی تهيه شد و از دل اين فهرست «معياری چند وجهی» به دست آمد که بر بنياد کوشش برای تفکيک«هدف» از «راهبرد» (استرتژی)، و «راهبرد» از «راهکار» (تاکتيک) عمل می کرد و با استفاده از آن می شد ضعف ها و فتورهای کوشش های دست اندرکاران را سنجيد و توضيح داد. صادقانه می گويم که قصد ما از اين مطالعه و سنجه آفرينی رد ديگران و توجيه درستی کار خودمان نبود؛ اما واقعيت های پيش رو به ما می گفتند که:

         - هدف مبارزهء اپوزيسيون حکومت اسلامی نمی تواند امری جز برانداختن آن و لغو قانون اساسی اش باشد. اين «سنجه»بلافاصله خط کشی های ما را با «اصلاح طلبی» روشن می ساخت و «انحلال طلبی» را در مقابل آن می نشاند. در عين حال، ايراد ما نسبت به آنان که خود را «انحلال طلب» می دانستند اما «انحلال طلبی» را همچون هدف خود نمی پذيرفتند و اعلام اش نمی داشتند آن بود که اگر هدف را گم کنيد تا آخر به بيراهه خواهيد رفت و آب در هاون خواهيد کوبيد. چرا که هر «هدف» که جز «انحلال حکومت» باشد تنها راه به اصلاح طلبی می برد!

         - آنگاه، وقتی هدف روشن باشد، انسان ِ در گير مبارزه ناچار است «راهبرد» خود را نيز بر اساس همين هدف تنظيم و کوک کند. و از اين «قاعده» اين «استدلال» استخراج شد که چون کار انحلال طلبی، همچون يک هدف، نمی تواند بخودی خود به سرانجامی مطلوب برسد، و برای تحقق آن ناگزير بايد در جستجوی «عامل اجرائی» بود. در عين حال روشن بود که اين «عامل اجرائی» در هيچ يک از سازمان های موجود، که يا انحلال طلبی را هدف خود نمی دانستند و يا اگر چنين اعلام می کردند از قاعدهء تعيين «عامل اجرائی» سر باز می زدند، تحقق پذير نيست و لذا بايد آن را بوجود آورد. دست اندرکاران جنبش اين «عامل اجرائی» را«آلترناتيو سکولار دموکرات و انحلال طلب» نام نهاده و در سراسر سال بر سر پذيراندن اين «استراتژی» با ديگران به گفتگو نشستند.

         - از آنجا که ترفندهای مبارزاتی گوناگون، همچون «خواستاری انجام انتخابات آزاد» يا انواع ديگر «مطالبات»، دارای ماهيتی تاکتيکی (راهکاری) هستند، آشکار بود که تعيين تاکتيک ها بر عهدهء«آلترناتيو منحل کنندهء حکومت» است که هنوز بوجود نيامده و نه سازمان های سياسی منفرد و متفرق. يعنی درک ما اين بود که اگر چنان آلترناتيوی بوجود آيد آنگاه هدايت مبارزه و اتخاذ تصميم در مورد «راهکار»های مبارزه تنها با آن خواهد بود و هيج تشکلی، از جمله «جنبش سکولار دموکراسی ايران»، را نمی توان در سطح آن آلترناتيو ارزيابی کرد و نقشی را که «آلترناتيو» می تواند بازی کند از آن انتظار داشت.

         - در مرداد ماه سالی که گذشت، دومين کنگرهء سکولار دموکرات های ايران در شهر بوخوم آلمان با شرکت بيش از صد نفر کوشندهء سياسی که به خرج جيب خود به بوخوم آمده بودند، تشکيل شد و، طی دو روز، بحث های مختلفی پيرامون آنچه آمد در جلسات آن انجام شد. از نظر من، مهمترين دست آورد هم اين بود که دو اصطلاح «انحلال» و «گذار» بهم نزديک شدند، چرا که آشکار شد «اهل گذار از حکومت اسلامی» با «اهل توقف در حکومت اسلامی و اصلاح آن» متفاوت اند و اصلاح طلبی را نه برای حفظ رژيم که بمنظور سست کردن پايه های آن مورد حمايت خود قرار می دهند. اين اکتشاف يکبارهء حوزهء سکولار دموکراسی را وسعت چشم گيری بخشيد و موجب شد تا امکان گفتگوهای بيشتر مابين «اهل انحلال» و «اهل گذار» فراهم شود.

         3. همچنين، هم از آغاز سال1393، بر کوشندگان اين راه آشکار بود که، با توجه به گستردگی عددی ايرانيانی که جانشين حکومت اسلامی را حکومتی سکولار می دانند، ديگر يک گروه متشکل از چند نفر که خود را سکولار دموکرات بخوانند نمی تواند «جنبش سکولار دموکراسی ايران» نام گيرد و جنبش را به آن گروه تقليل دهد. اکنون ريشه های درخت سکولار دموکراسی در خاک خود ايران نيز همه جا را فراگرفته و جنبشی را بوجود آورده بود که اگرچه هنوز تعيُن مادی مشخصی نداشت اما بی شک روزی بر مسير خيابان های ايران جاری می شد و موانعی را که دينکاران و عوامل شان بر سر راه تحقق حاکميت ملی ايجاد کرده اند در هم می شکست.پس، در کنار فعاليت برای جلب نظر اهل سياست و مبارزه، انديشهء «بازسازی تشکيلاتی»نيز در برنامهء کار قرار گرفت و نتيجه اين شد که، در آخرين روزهای سال 1393، اعضاء تشکلی با نام «جنبش سکولار دموکراسی ايران» نام تشکيلات خود را به «نهاد هماهنگی جنبش سکولار دموکراسی ايران» تغيير دادند و، بدين سان، بر وسعت دم افزون جنبش در داخل و خارج ايران تأکيد نمودند. «نهاد هماهنگی» ابزاری خدماتی است برای اينکه در راستای هدف انحلال حکومت اسلامی، و در اجرای استراتژی موسوم به «آلترناتيو» سازی، عمل نموده و در اين مسير بر دست آوردهای «کنگرهء بوخوم» تکيه کند. نگاهی به استدلال زيربنائی اين تصميم می تواند کمک رسان درک آن باشد:

«بنا بر این واقعیت که خواستِ استقرار "دمکراسی"، بدون یک "قانون اساسی سکولار" که مبتنی بر اعلامیه جهانی حقوق بشر باشد، به هیچ صورتی  تحقق پذیر نخواهد بود، بخش بزرگی از ملت ایران، با رنگین کمانی از باورهای گوناگون سیاسی و اعتقادی، به این نتیجه رسیده است که یگانه پادزهر حکومت اسلامی مسلط بر کشور، الغای قانون اساسی این حکومت مذهبی  و انحلال نهادهای ایدئولوژیک و مذهبی برآمده از آن است. بيش از سه دهه پس از استقرار حکومت مذهبی کنونی، جوشش و جنبش سکولار دمکراسی در ایران، بر محور چنین مطالبهء برحقی، پویا و فراگیر شده است. این جنبش بر این باور است که یک حکومت سکولار دمکرات، که بنا به فلسفه وجودی اش بی طرف خواهد بود، چتری حمایتی بر سر همهء افکار و عقاید پایبند به دمکراسی می گستراند. اين جنبش یک جوشش ملی است و، لذا، هیچ فرد و یا گروهی نباید و نمی تواند ادعای مالکیت انحصاری بر آن را داشته باشد».

         4. اساسنامهء جديدی که در سرآغاز سال نو برای «نهاد هماهنگی جنبش سکولار دموکراسی» تعبيه شده و جانشين«اساسنامهء جنبش» می شود و همهء دست آوردهای دو سال (و حتی پنج سال ِ) گذشته را در خود جای داده است، به شرح خلاصهء زير، حاوی تغييرات تشکيلاتی مهمی است:

         - ارائهء تعريف جديدی از عضويت. از اين پس عضو نهاد کسی است که داوطلبانه قصد فعاليت سياسی دارد و برای عضويت خود بهائی مادی نيز می پردازد. اين واقعيت جالب که اعضاء مؤسس «جنبش» خود به لغو عضويت نوع قبلی و استقرار عضويت نوع جديد رأی دادند و، بدين سان، از خود سلب عضويت کردند تا از طريق پرداخت حق عضويت به تشکلی که اکنون «نهاد هماهنگی جنبش»نام گرفته برگردند نشانه ای سخت دلگرم کننده بود و اين اميد را بر می انگيخت که با تبليغ گسترده تر بتوان دامنهء اينگونه عضوگيری فعال را وسعت بخشيد.

         - عضويت در نهاد هماهنگی جنبش بصورت فردی و سازمانی انجام می شود و سازمان های عضو نهاد نيز می توانند با پرداخت حق عضويت در فعاليت نهاد هماهنگی شريک شوند و، در عين حال، استقلال مجمع خود را نيز حفظ نمايند.

         - از اين پس، هر ساله، «اعضاء جديد نهاد هماهنگی»، که تعهد خود به «پيمان نامهء عصر نو» و اساسنامهء جديد را می پذيرند، دبيران دبيرخانهء نهاد هماهنگی را از ميان خود انتخاب می کنند. اين دبيرخانه شامل چند دفتر خدماتی خواهد بود.

         - در کنار اين دبيرخانه يک«دفتر سياسی» با شرکت سه دسته شخصيت سياسی بوجود می آيد: اعضاء منتخب دبيرخانه، دو نماينده از هر سازمان عضو نهاد هماهنگی، و کسانی که «دفتر سياسی» از ميان اعضاء نهاد هماهنگی انتخاب و برای شرکت در جلسات اين دفتر دعوت می کند.

         - بدين ترتيب «دفتر سياسی»دارای درهائی گشوده است که اعضاء منتخب نهاد، همراه با نمايندگان سازمان های سکولار دموکرات و شخصيت های منفرد ِ دعوت شده از طريق آنها، به اين دفتر می پيوندند و آن را بصورت يک «مجلس رايزنی سياسی» در می آورند.

         - در اين اساسنامه ذکری از«کنگرهء ساليانهء سکولار دموکرات های ايران»، که تا کنون دو بار در دو شهر واشنگتن دی.سی امريکا (1392) و بوخوم آلمان (1393) تشکيل شده، نيامده است؛ چرا که تجربه نشان داده که چنين کنگرهء عامی نمی تواند جزئی از يک تشکيلات هماهنگی مختصر باشد و لازم است که برای ادامهء کار آن تمهيدات عمومی تری انديشيد تا همهء کسانی که، علاوه بر انديشه و عقيدهء خاص سياسی خويش، خود را سکولار دموکرات می دانند بتوانند در آن شرکت کرده و با ديگر سکولار دموکرات ها به هم انديشی و گفتگو بنشينند تا احتمالاً بتوانند راه را برای وحدت عمل و احياناً حرکت بسوی تحقق «آلترناتيو» مورد نظر هموار سازند. يعنی کنگره محل «گفتگو» خواهد بود و نه «تصميم گيری های مشخص» و هر نتيجه ای هم که از آن به دست آيد جنبه ای فرعی از کار کنگره محسوب خواهد شد.

 

به سوی کنگرهء سوم

         بدين سان، آن دسته از سکولار دموکرات های ايران که در «نهاد هماهنگی جنبش» گرد آمده و خواهند آمد، و دبيرخانه و دفتر سياسی نهاد را خواهند ساخت، در سال جديد ظرفيت جديدی را تجربه می کنند و، در عين حال، خود را برای شرکت در کنگرهء سوم سکولار دموکرات های ايران آماده می سازند.

در اين راستا و بزودی، شاهد تشکيل «کميتهء بی طرف برگزاری کنگرهء سوم» خواهيم بود که وظيفه اش تنها تعيين شهر محل برگزاری کنگره، کرايهء تالار، تهيهء غذا، تهيه وسائل سمعی و بصری، تهيه امکانات پخش زندهء راديو ـ تلويزيونی جلسات کنگره و همچنين انتشار دعوت نامه های عام و خاص از شخصيت ها و سازمان های سياسی برای شرکت در کنگره خواهد بود. 

نکتهء جالب اينکه ما، بخاطر کمبودهای مالی و نداشتن بودجهء چشم گير، در سال گذشته مجبور شديم تنها مخارج کرايه تالار و وسائل و نهار دو روز شرکت کنندگان را فراهم کرده و از آنان بخواهيم که خود عهده دار تهيهء بليت سفر و اقامت در هتل خويش باشند. اين تنگنا باعث شد تا با چشم خود شاهد استقبال گروهی از زبده ترين سکولار دموکرات های ايران باشيم که رنج و خرج سفر را بر عهده گرفتند و رنگين کمانی از عقيده و تفکر و انديشه ورزی را با خود به بوخوم آوردند. اين تجربه نشان داد که اگر کاری به درستی انجام شود کوشندگان مصمم سياسی منتظر دعوت شدن و به خرج برگزار کنندگان به کنگره آمدن نمی شوند.

 

سال اميد؟

         می دانم که منتقدين سکولار دموکرات هائی که داستان شان را برايتان شرح دادم بسيارند. جدا از آن دسته که مغرضانه به کوشش های مختصر ما حمله می کنند، هستند يارانی که، با داشتن توقع و انتظاری بيش از حد توان و امکانات ما، جمع مسئولين را به لحاظ کم کاری سرزنش می کنند. اما، در عين حال، هرگز نديده ام که، با در نظر داشتن اهداف جنبش، پيشنهادی قابل اجرا ارائه شده و مورد توجه قرار نگرفته باشند. جنبش، و نهاد هماهنگی آن، محتاج کوشندگانی داوطلب و مثبت نگر و اميدوار اند که با خود هوای تازه ای از انديشه و کنش سياسی بياورند و فضای مبارزه را با وجود انديشهء روشن خود مصفا کنند.اميد ما به ديدار اين ياران پنهان در ميان جمعيت ميليونی سکولار دموکرات های ايران است.

         اما بر اهل نظر روشن است که سال 1394 خود نمی تواند حامل اميد و نوميدی باشد. اين مائيم که آن را به سال اميد يا سال نوميدی تبديل می کنيم. اين مائيم که می توانیم راه آرمانی کشته گان و شکنجه ديدگان و زندانيان سياسی را با اميد ادامه دهيم و خاوران هائی را که در وجدان ما حضوری دائم دارند، با کوشش خويش به گلستان تبديل کنيم. باشد که چنين شود.

         اول فروردين 1394 ـ 21 مارس 2015

      

منبع:پژواک ایران


اسماعيل نوری‌علا

فهرست مطالب اسماعيل نوری‌علا در سایت پژواک ایران 

*آیا کاربرد «سکولار دموکراسی» به وسیلهء چپ‌ها اتفاقی است؟   [2024 Apr] 
*چو ایران نباشد؟! نگاهی به آنچه در جشن سالگشت تأسیس کومله گذشت، اسماعیل نوری علا  [2024 Feb] 
*پيکار عليه نظارت استصوابی!  [2016 Jan] 
*ده سال جمعه گردی، از سکولاريسم نو تا سکولار دموکراسی  [2015 Oct] 
*از «سلطنت همه کاره» تا «پادشاهی هيچ کاره»  [2015 Oct] 
*جمهوريت يا جمهوری؟  [2015 Sep] 
*پيامبران سيارهء جديد ميمون ها  [2015 Aug] 
*چند و چون استراتژی ِ انحلال  [2015 Aug] 
*حزبی اینجائی برای روزگار فردائی؟   [2015 Aug] 
*تأملی در روند موضع گيری های سياسی  [2015 Aug] 
*آلترناتيوسازی يعنی آماده شدن برای فردا  [2015 Jul] 
*دست آوردهای يک کنار هم نشستن  [2015 Jul] 
*جنبش سياسی و برنامه های اجرائی  [2015 Jun] 
*ربط غيرمستقيم «مديريت نامتمرکز» با «حل مسائل اقوام»  [2015 Jun] 
*اپوزيسيون و سياست کشورهای غربی  [2015 Jun] 
*کنگرهء سکولار دموکرات ها و غيبت نواندیشان دينی  [2015 Jun] 
*وعده گاهی برای انديشيدن به ايران آزاد و آباد  [2015 May] 
*حکومت اسلامی و جنازهء نويسندگان سکولار  [2015 May] 
* تفاوت های اسلاميسم در ترکيه و ايران  [2015 May] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا٬ دعوای اصلی بر سر چيست؟  [2015 May] 
*تفاهمی در غياب نمايندگان واقعی ملت ايران!  [2015 Apr] 
*نظريه های فقهی در خدمت منافع متغير دينکاران  [2015 Apr] 
*سکولاريسم و اژدهای هفت سر دينکاران  [2015 Mar] 
*گزارشی نوروزی به سکولار دموکرات های ايران   [2015 Mar] 
*سکولاريسم و سنجهء شکل گرفتگی نهاد مذهب   [2015 Mar] 
*اپوزيسيون ما با کدام دشمن مبارزه می کند؟  [2015 Mar] 
*موافق و ناموافق استقرار سکولاريسم در ايران  [2015 Feb] 
*شروط و موانع آلترناتيو سازی  [2015 Feb] 
*آلترناتيو های ديروز و امروز و فردا  [2015 Feb] 
*منافع ملی؛ ابهامات و خطرات  [2015 Feb] 
*معناهای کاربردی واژهء «سکولار»  [2015 Jan] 
*در اين سالگرد نقره ای  [2015 Jan] 
*«شارلی ابدو» و همپوشانی آزادی و اختيار  [2015 Jan] 
*نشانی های آينده ای آرزوئی  [2015 Jan] 
*سال نو، و فرصت صحبت  [2015 Jan] 
*آنچه حکومت اسلامی را بيمه کرده است  [2014 Dec] 
*نيروی سوم در کشاکش شرق و غرب  [2014 Dec] 
*کشوری گرفتار شرق و غرب  [2014 Dec] 
*تشابهات و تفاوت های متفکران و روشنفکران  [2014 Dec] 
*دربارهء حواشی يک بخشنامه  [2014 Nov] 
*رابطهء معکوس نارضايتی و مقاومت  [2014 Nov] 
*در چند و چون سکولار نبودن امام حسين!   [2014 Nov] 
*نقش ابتدا در شکل دادن به انتها   [2014 Oct] 
*سفرنامهء نيويورک  [2014 Oct] 
*قرائت های سياسی و غيرسياسی از اسلام  [2014 Oct] 
*مدلی برای جلوگيری از بازتوليد استبداد  [2014 Oct] 
*دادخواهی يا گردنکشی؟  [2014 Sep] 
*يک انتخاب ساده اما مهم  [2014 Sep] 
*چو فردا شود فکر فردا کنيم!  [2014 Sep] 
*مجاهدين، احزاب کردی، و کنگرهء بوخوم!  [2014 Sep] 
*حکمت جداسازی «سيمين» از «شاملو»  [2014 Aug] 
* حاشيه های دلشکن يک کنگره  [2014 Aug] 
*آنچه در کنگرهء سکولار دموکرات های ايران گذشت  [2014 Aug] 
*تجزيه آفريننان خطرناک ترند  [2014 Jul] 
*تجزيه آفرينان و آيندهء ايران  [2014 Jul] 
*کشور نوين کردستان و زبان کهنهء سياسی ما  [2014 Jul] 
*در آزمون تيمور لنگ  [2014 Jun] 
*از فرهنگ انتقاد تا فرهنگ بوکو حراميان   [2014 Jun] 
*نامه ای برای دو عليرضا! اسم  [2014 Jun] 
*معنای گمشدهء مشروطيت  [2014 May] 
*بهاری پنهان در باغ جنبش سبز  [2014 May] 
*عمامه مداران پارسی می شوند!  [2014 May] 
*اعتدال يا روانپريشی گريز ناپذير؟  [2014 May] 
*مالکيت، فقر و گدائی ملی   [2014 May] 
*فعاليت ها چگونه سياسی می شوند؟  [2014 Apr] 
*انحلال طلبی؛ تنها چارهء رژيم های ايدئولوژيک   [2014 Apr] 
*مفهوم جعلی «ملت سازی»   [2014 Apr] 
*معناهای دوگانهء انتخاب   [2014 Apr] 
*دموکراسی، واژه ای با چند معنا  [2014 Mar] 
*نوروز: مژدهء پيروزی های ترديد ناپذير  [2014 Mar] 
*انقلاب و آلترناتیو  [2014 Mar] 
*سناريوهائی برای ايجاد رهبری  [2014 Mar] 
*در خوب و بد راديکاليسم  [2014 Feb] 
*استراتژی آلترناتیو سازی و دشمنان اش  [2014 Feb] 
*کيسه بوکسی برای نوخاستگان؛ چگونه در خارج کشور هم می شود ممنوع القلم شد  [2014 Feb] 
*از اوايل قرن هفدهم، و پس از پيدايش تصور مدرن از «کشور»، و اينکه کشورها دارای مرزهائی سياسی اند که بوسيلهء جامعهء بين المللی (در آن زمان اروپا)  [2014 Feb] 
*ويروس های دست ساخت رژيم  [2014 Jan] 
*محاصرهء خارج از داخل؟  [2014 Jan] 
*تغيير قبله، آميزه ای از دين و سياست!  [2014 Jan] 
*مدرنيته، سنت و مذهب؟  [2014 Jan] 
*گفتن به وقت خاموشی؟  [2013 Dec] 
*رابطهء سکولار دموکرات های داخل و خارج   [2013 Dec] 
*حقوق بشر؛ امری جهانی يا فراگير؟  [2013 Dec] 
*اپوزيسيون در اغما جمعه گردی های اسماعيل نوری علا [2013 Dec] 
*وقتی شيمی درمانی متوقف شود  [2013 Nov] 
*در چند و چون موضع گيری های سکولار دموکرات ها   [2013 Nov] 
*«طلب» هرگز «تقاضا» و «تمنا» نيست!  [2013 Nov] 
*واژه ای که از آن خون می چکد!  [2013 Nov] 
*مطالبه محوری: هم اکنون اما فقط در ايران  [2013 Oct] 
*سه يادداشت در تولد، نوزائی و ماندگاری  [2013 Oct] 
*سکوت شان سرشار از چيست؟  [2013 Oct] 
*فصل زودگذر مطالبات  [2013 Oct] 
*در چند و چون ارزيابی «فرصت» ها  [2013 Sep] 
*در جستجوی هم پيمان   [2013 Sep] 
*ايران، خط دفاعی روسيه؟  [2013 Sep] 
*در ميان بهائيان ايران  [2013 Sep] 
*روزی که «کليد» شوخی دردناک قفل سازان است  [2013 Aug] 
*آقای مهندس زعيم، با سکولار دموکراسی شوخی نکنيد!  [2013 Aug] 
*در جستجوی ده درويش  [2013 Aug] 
*چند ملاحظه دربارهء حواشی يک کنگره  [2013 Aug] 
*شرط فراموش شدهء اتحاد  [2013 Jul] 
*هدیهء تلخ و شيرين ما به مردم خاورمیانه  [2013 Jul] 
*مقولهء موازی سازی  [2013 Jul] 
*تحقق دموکراسی دينی، و دفع شر اصلاح طلبان  [2013 Jun] 
*سالگرد روز شوم 15 خرداد  [2013 Jun] 
*دوقرن آرزو  [2013 May] 
*انتخابات سلاطين   [2013 May] 
*سکولار دموکرات ها و انتخابات پيش رو  [2013 May] 
*پيرامون تحريم فعال و جوانگرائی   [2013 May] 
*سکولار دموکراسی؛ مأموريتی زمانمند   [2013 May] 
*در شناخت اصلاح طلبی های دوگانه   [2013 Apr] 
*چند و چون چهار سال به هدر رفته  [2013 Apr] 
*درسی از نوروز  [2013 Mar] 
*تجربه ای در کثرت مداری  [2013 Mar] 
*«سرمايهء ملی» يعنی چه؟  [2013 Mar] 
*نگاهی به مانيفست «اتحاد برای دموکراسی در ايران»  [2013 Feb] 
*وروديه های تغيير اجتماعی  [2013 Feb] 
*رضايت سنجی و قدرت سياسی  [2013 Feb] 
*نتايج «ناموسی کردن» امور  [2013 Feb] 
*نقش «افعال متعدی» در کارکرد سياسی ما!  [2013 Jan] 
*چرا انتخابات آزاد با همه پرسی فرق دارد   [2013 Jan] 
*چرا هويت مسئله ای سياسی نيست؟  [2013 Jan] 
*واقعيت و ضرورت تهاجم فرهنگی ما  [2013 Jan] 
*ايدئولوژی های منظم و سکولاريسم دموکراتيک   [2012 Dec] 
*نهادهای اجتماعی و پيوندهای خانوادگی  [2012 Dec] 
*گوناگونی های ملی در تلهء زبانی آشفته  [2012 Dec] 
*انتخابات آزاد و مطالبه محوری  [2012 Dec] 
*نگرانی آقای «نگهدار» از چيست؟   [2012 Nov] 
*دوگانهء زاينده و يگانهء مسموم  [2012 Nov] 
*پيوندهای درونی اصلاح طلبی با انتخابات آزاد   [2012 Nov] 
*معظلات و معيارهای سنجش ائتلاف  [2012 Nov] 
*چه کسی از اين گلو سخن می گويد؟  [2012 Oct] 
*روايت نسل نابهنگامی  [2012 Oct] 
*چرا سکولار دموکراسی و نه تنها دموکراسی  [2012 Sep] 
*«شورای ملی» در ترازوی سنجش  [2012 Sep] 
*گل های اپوزيسيون انحلال طلب به دروازهء خودی!   [2012 Sep] 
*نيروی دافعهء تبعيض  [2012 Sep] 
*معنا شناسی سياسی ملت جمعه گردی های اسماعيل نوری علا [2012 Aug] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا/ مردم سالاری، بهانه ای برای تداوم حکومت اسلامی؟!  [2012 Aug] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا/ آلترناتيو و قدرت سياسی  [2012 Aug] 
*نگاهی به ماه مرگ و بی مرگی   [2012 Aug] 
*چشم انداز هزارتوی اپوزيسيون در خارج کشور  [2012 Aug] 
*ایران در انتظار رهبری کاریزماتیک یا انتخابی؟  [2012 Jul] 
*پاسخ به نامه ای از فاطمهء حقيقت جو  [2012 Jul] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا  [2012 Jul] 
*سلطنت نرفته و جمهوری نيامده  [2012 Jun] 
*کوششی برای خروج از بن بست ائتلاف  [2012 May] 
*در آداب گفتگو با حريفان  [2012 Apr] 
*ترسی بدتر از مرگ  [2012 Apr] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا- در حاشيهء کنفرانس مهرداد مشايخی در واشنگتن  [2012 Apr] 
*جنگ نوين خدايان و نابهنگامی سیاست اوباما  [2012 Mar] 
*همايشی لازم، اما بر اساس برهان خلف!  [2012 Mar] 
*خاتمی، نماد برتر اصلاح طلبی  [2012 Mar] 
*فهرست دم افزون اشتراکات  [2012 Mar] 
*اتحاد عليه آلترناتيوسازی؟  [2012 Feb] 
*آسيب های چهارگانهء اتحاد  [2012 Feb] 
*اوباما هنوز با آنها است   [2012 Jan] 
*اسلاميست ها در آيندهء ايران   [2011 Nov] 
*بن بست سرپوشيدهء آقای اکبر گنجی  [2011 Nov] 
*سخنی ديگر دربارهء کنگره ملی و آلترناتيوسازی  [2011 Sep] 
*از مدنيت اسلامی تا شهروندی ايرانی  [2010 Oct] 
*چرا آلترناتيو حکومت استبدادی هميشه در «خارج» ساخته می شود؟  [2010 Oct] 
*آلترناتيوسازان و اصلاح طلبان  [2010 Oct] 
*ناسيوناليسم واقعی فقط سکولار است  [2010 Sep] 
*دربارهء کميتهء تدارکاتی کنگرهء ملی ايرانيان  [2010 Sep] 
*سنگ بنای همه مفاهيم سياسی مدرن «مليت» است  [2010 Sep] 
*ملاحظاتی در باب روند آلترناتيوسازی  [2010 Aug] 
*راهی برای خروج از بن بست «آلترناتیو»   [2010 Aug] 
*لنگ‌کردن از خارج گود؟  [2010 Aug] 
*اپوزيسيون زير يک سقف؟  [2010 Aug] 
*ترازنامهء سکولار  [2010 Jul] 
*نيروی جانشين کجاست؟  [2010 Jul] 
*چهار شب سکولار در شمال کاليفرنيا  [2010 Jul] 
*18 تير 1378، آغازگاه جنبش سکولار ايران  [2010 Jul] 
*چرا نبايد جنبش سبز را واگذار کرد؟  [2010 Jul] 
*پای سخن حجت‌الاسلام کديور  [2010 Jun] 
*فهرستی از اعتقادات سکولارهای سبز  [2010 Jun] 
*هنوز هم در ستايش بايکوت؟*  [2010 Jun] 
*از خردادهای بی «بروتوس»  [2010 Jun] 
*مشکل سکولار شدگی اصلاح طلبان مذهبی  [2010 May] 
*در زمينهء اهانت و بی خبری  [2010 May] 
*ميرحسين موسوی: محیل و قدرت پرست، يا ساده و گيج؟  [2010 May] 
*سکولاريسم در روياروئی با حکومت و حاکم  [2010 May] 
*مسلمان يا اسلاميست؟  [2010 Apr] 
*راهبندان سياسی برای نوانديشان مذهبی  [2010 Apr] 
*پرهيز از انحلال طلبی، چرا؟  [2010 Apr] 
*ارزيابی «انتخابات آزاد» همچون يک گفتمان  [2010 Apr] 
*راه حلی به نام سکولاريسم سياسی؟  [2010 Apr] 
*معرفی کتاب «درد اهل ذ مه»، نوشتهء يوسف شريفی  [2010 Mar] 
*اختراع همزيستی  [2010 Mar] 
*سال پسا اسلاميزم؟   [2010 Mar] 
*پل مفقودی بين خواست ها و شعارها  [2010 Mar] 
*جمهوری اسلامی سکولار را «خدا هم نافريد!»  [2010 Mar] 
*جهانگردی در شهر  [2010 Feb] 
*جوانهء سبز سکولاريسم در سرمای سپيد تورنتو  [2010 Feb] 
*گذشته اي که در حال گم شدن است   [2010 Feb] 
*تفکر دلبخواهی و مشکل تاکتيک ها  [2010 Feb] 
*اتحاد بد، اتحاد خوب  [2010 Jan] 
*آيا قطار به انتهای تونل نزديک می شود؟  [2010 Jan] 
*اصلاح طلبی مذهبی و منطق ماقبل تاريخ  [2010 Jan] 
*سقف خواست های اصلاح طلبان مذهبی کجاست؟  [2010 Jan] 
*مهر حلال و جان نا آزاد  [2010 Jan] 
*جنبش اجتماعی مدرن نمی تواند شکست بخورد  [2009 Dec] 
*شطرج‌باز مستأصل  [2009 Dec] 
*ترس، زادهء تنهائی ست  [2009 Dec] 
*زردها بی خود قرمز نشدند...  [2009 Dec] 
*چرا مذهب همان ايدئولوژی است؟  [2009 Nov] 
*چرا جامعهء ما «مدنی» نشده؟  [2009 Nov] 
*آقای کديور هم بهتر است در حد گليم خود بماند  [2009 Nov] 
*جنبش خودجوش سبز و حاکميت ايرانی  [2009 Nov] 
*از صراط مستقيم تا نوانديشی مذهبی  [2009 Oct] 
*اخيراً می گويند حکومت اسلامی هم سکولار است!   [2009 Oct] 
*جنبش سبز و حکومت نظاميان اسلامی  [2009 Oct] 
*سکولار بودن؛ همچون پيش شرط مدرن بودن  [2009 Oct] 
*استقلال ايران يا بيمهء اتمی ولايت فقيه  [2009 Oct] 
*چقدر از الله باقی مانده است؟  [2009 Sep] 
*رابطهء سکولارها با مراجع تقليد  [2009 Sep] 
*هزينهء تغيير، اما کدام تغيير؟  [2009 Sep] 
*آيا محاکمهء سکولاريسم هم در راه است؟   [2009 Aug] 
*آيا سکولاريسم بمعنای جدائی دين از دولت است؟  [2009 Aug] 
*نگذاريم اسلاميست ها رنگمان کنند، جمعه گردی های اسماعيل نوری علا  [2009 Aug] 
*ايران برای همهء ايرانيان؟  [2009 Aug] 
*حکومت کمی مذهبی، کمی سکولار؟!   [2009 Aug] 
*نسبت ميانه روی با قاطعيت  [2009 Jul] 
*از سکولاريسم صد درصدی تا سهراب و ندا  [2009 Jul] 
*سرگردان بين تاکتيک سبز و استراتژی خاکستری  [2009 Jul] 
*چرا موج سبز آقای موسوی کور رنگ است؟  [2009 Jul] 
*آيندهء اصلاح طلبان و نقش مهندس موسوی  [2009 Jun] 
*اردوگاه اپوزيسيون آلترناتيو ساز کجاست؟  [2009 Jun] 
*دولت سايه و آغاز دوران انحلال طلبی  [2009 May] 
*بايکوت نمايش اقتدار ملت است  [2009 May] 
*مصلحت نظام و بوسهء مرگ رهبر بر پيشانی کانديداها  [2009 May] 
*سعدی، ميان احمدی نژاد و اوباما؟  [2009 Apr] 
*دانش تجربی چگونه آسمانی شد؟  [2009 Apr] 
*نوروز، با اوين...  [2009 Mar] 
*رفتارشناسی اشغالگران  [2009 Mar] 
*ساکن خانه شيشه ای  [2009 Feb] 
*سال نو، سکولاريسم نو  [2009 Jan] 
*روزگار آلترناتيو  [2008 Dec] 
*يقين به آزادی عين آزادی است!  [2008 Nov] 
*فقه، سرطان مهلک جامعه امروز ما  [2008 Nov] 
*حکومت اسلامی و بند ناف نوانديشی امامی  [2008 Oct] 
*چرا نوانديشان مذهبی از سکولاريسم می گريزند؟  [2008 Sep] 
*مانیفست درماندگی؟  [2008 Sep] 
*در ستايش بتکده ها!  [2008 Sep] 
* بن بست نوانديشی مذهبی در حکومت اسلامی  [2008 Feb] 
*چگونگی   [2008 Feb] 
* آيا حکومت اسلامی ايران حکومتی ارتجاعی نيست؟  [2008 Feb] 
*گوهر سکولاريسم تقابل با تبعيض است/ دکتر نوری علا  [2008 Jan] 
*جای خالی احزاب غير ايدئولوژيک  [2007 Dec] 
*پیدایش و نقش دین‌کاران امامی در ایران  [2007 Dec] 
*«منطقهء خاکستری» در جغرافيای اپوزيسيون  [2007 Dec]