PEZHVAKEIRAN.COM حزبی اینجائی برای روزگار فردائی؟
 

حزبی اینجائی برای روزگار فردائی؟
اسماعيل نوری‌علا

پیش زمینه

عده‌ای از اهل سیاست را عقیده بر آن است که بین داخل و خارج کشور فاصله و تفاوتی وجود ندارد و اصرار بر وجود هرگونه جدائی، در واقع، به جداسازی زیان آوری علیه مبارزات اپوزیسیون برای انحلال حکومت اسلامی، یا گذار به دموکراسی، تمام می‌شود. من اما چنین نمی‌پندارم و شاید نخستین کس باشم که ۱۴ سال پیش در مقاله‌ای با نام «کشور خارج از کشور» به تشریح تفاوت‌های این دو «محیط» پرداخته‌ام (۱). البته در آن مقاله، پیش از آنکه از تفاوت‌های سیاسی سخن گفته باشم به تفاوت‌های فرهنگی پرداخته بودم؛ حال آنکه فکر می‌کنم که اکنون، بیش از هر زمان دیگری، لازم است که بر تفاوت‌های ِ بخصوص کارکردی ِ سیاسی ِ این دو محیط بپردازم و نشان دهم که انکار این تفاوت‌ها، و کوشش برای بر داشتن خط کشی‌های واقعاً موجود بین داخل و خارج، حاصلی جز ناکارآمد سازی توان خارج کشور و تفوق اصلاح طلبان خواستار حفظ جمهوری اسلامی خواه بر خواستاران سکولار دموکراسی در ایران ندارد.
به عبارت دیگر، اگرجه در طی سال‌های گذشته بیشتر و بیشتر به تشریح تفاوت‌های فرهنگی اینجا (خارج کشور) و آنجا (داخل کشور) ادامه داده‌ام اما، از چهار سال پیش، با تأکید بیشتری به تفاوت‌های کارکردی و سیاسی دو محیط پرداخته‌ام. مبداء این دور جدید از موضع گیری سیاسی نیز انتشار مقاله‌ای بود با نام «کنگره‌ای که جانشین مجلس مؤسسان نمی‌شود» که در آن، از جمله، نوشته بودم که:
«بیائید تصور کنیم که «پادشاهی خواهان مشروطه طلب» و «جمهوری خواهان دموکرات» را در مکانی ـ بگیریم پاریس ـ جمع کنیم و از آن‌ها بخواهیم که علیه حکومت اسلامی با هم اتحاد کنند. حال اگر آن‌ها روزهای متمادی نیز مشغول بحث در این مورد شوند که برای کشور ما پادشاهی مشروطه مطلوب‌تر است یا جمهوری دموکرات، کارشان حاصلی عملی نخواهد داشت. چرا که هیچ کدام از آن‌ها قادر نیستند خواست خود را در اکنون و این زمان عملی کنند ـ حتی اگر معجزه‌ای صورت گرفته و یکی از طرفین دیگری را قانع کرده باشد! «جا» ی طرح این مسئله ایران و پای صندوق رأی ِ «رفراندوم تعیین نوع حکومت»، و «زمان» آن هم بعد از انحلال حکومت اسلامی و فراهم آمدن زمینهء انجام چنین رفراندومی است. پس، هر پادشاهی خواه و هر جمهوری طلبی که اتحاد نیروهای مخالف حکومت اسلامی را به تعیین نوع حکومت در «اکنون و اینجا» موکول کند، در واقع، هم وقت خود را تلف کرده است و هم فرصتی را که برای اتحاد نیروهای اپوزیسیون علیه حکومت اسلامی پیش آمده باشد سوزانده است» (۲).
از اینگونه مثال‌ها چند نمونهء دیگر هم در آن مقاله وجود دارد و علاوه بر آن‌ها نمونه‌های بسیار دیگری را نیز می‌توان فراهم آورد؛ اما من، در این مقاله قصد دارم فقط به یک نکتهء اساسی بپردازم که فکر می‌کنم روز به روز در معادلات سیاسی جنبش اپوزیسیون انحلال طلب و سکولار دموکرات ایران (که عناصر علنی و آشکار آن در خارج کشور مستقرند) اهمیت بیشتری می‌یابد. این نکتهء اساسی «اصل «تحزب» نام دارد.

انواع حزب سیاسی

در این زمینه فکر می‌کنم که لازم است به برخی از تعاریف موجود در علوم سیاسی اشاره کرد:
۱. دو پدیدهء حکومت (Regime، Establishment، System) و دولت (Government، Administration) دارای تعاریف جداگانه‌ای هستند. «حکومت» شامل قانون اساسی، قوای سه گانه، و قوای نظامی و انتظامی (و احیاناً شاه و ولی فقیه و نهاد‌های زیر نظر آن‌ها) است حال آنکه «دولت» صرفاً یکی از نهادهای برآمده از قانون اساسی و جزئی تفکیک ناپذیر از حکومت، و مجری و نگهبان مفاد قانون اساسی است.

۲. در میان این دو پدیده، «حزب سیاسی» سازمانی است که جمعی از مردمان، با داشتن اهدافی معین و مشترک، در آن گرد می‌آیند و می‌کوشند تا از طریق تصرف قدرت سیاسی آن اهداف را متحقق سازند.

۳. در دموکراسی‌ها، احزاب سیاسی، با پذیرش قانون اساسی کشور، با هم به رقابت می‌پردازند و «صندوق رأی مردم» وسیله‌ای است که قدرت سیاسی را بین احزاب دست به دست می‌گرداند و، در نتیجه، این ارادهء مردم است که تعیین می‌کند کدام حزب سیاسی، برای چه مدتی، و با چه برنامه‌ای، می‌تواند دولت را در تصرف کرده و برنامه‌های خود را اجرائی سازد. و همین اراده است که می‌تواند زمام دولت را از حزبی بگیرد و به حزب دیگری منتقل سازد.
۴. در حکومت‌های دیکتاتوری اما حزب سیاسی دو صورت بخود می‌گیرد: الف: یا در صورتی اجازهء فعالیت و شرکت در انتخابات را می‌یابد که خط قرمزهای دیکتاتوری را (که می‌تواند حتی علیه قانون اساسی پذیرفتهء کشور باشد) بدقت رعایت کند. در این حالت تفاوت‌های مابین احزابی که حق فعالیت و رقابت و شرکت در انتخابات را دارند به حداقل نزول پیدا می‌کند و رفت و آمد مابین احزاب امری دکوراتیو و تشکیلاتی محسوب می‌شود.

ب: و یا تنها فعالیت یک حزب واحد مجاز شناخته می‌شود. واقعیت ان است که در «سیستم‌های تک حزبی» حکومت و دولت یکی می‌شوند و یا، به عبارت دیگر، «دولت» آلتِ دستِ اجرائی ِ حکومت تک حزبی (که ناگزیر استبدادی است) بوده و حاوی هیچگونه استقلال رأئی نیست.
۵. در حوزهء هر آن ساختار استبدادی که بر اساس قانون اساسی بقدرت می‌رسد اما همین قانون را نادیده گرفته و به بایگانی می‌سپارد، اگرچه قرار است احزاب، بنا بر تعریف منطقی خود، با پذیرش قانون اساسی، بر سر تصرف «دولت» رقابت کنند، اما حکومت استبدادی هر آن حزبی را که در جهت منافع و مقاصد خود نداند «غیر قانونی» اعلام می‌کند.
۶. احزاب غیر قانونی شده یا بوسیلهء بنیان گزارانشان «منحل» می‌شوند، یا زندگی «زیر زمینی» را پیشه می‌کنند و یا رهبریشان به «خارج کشور» منتقل می‌شود.
۷. و در جریان این «انتقال»، آماج مبارزهء «احزاب غیرقانونی شدهء ساکن خارج کشور» از «دولت» به «حکومت» تبدیل می‌شود و این احزاب در راستای براندازی حکومت (که دولت را در شکم خود دارد) به فعالیت می‌پردازند.

توجه کنیم که، در همهء موارد هفتگانهء فوق، حزب سیاسی در «داخل کشور» منشاء و معنا و مفهوم و کارکرد دارد و در اصل برای فعالیت در لوای قانون اساسی کشور و برای تصرف «دولت» ساخته می‌شود اما، چون غیر قانونی و ممنوعه اعلام شد، و به زندگی زیر زمینی یا انتقال به خارج تن در داد، تغییر هدف داده و به مسیر براندازی حکومت گام می‌نهد.

حزب سیاسی در خارج کشور

در این میان ما با پدیدهء دیگری هم روبرو می‌شویم که آن «حزب ایجاد شده در خارج کشور» نام دارد؛ بدین معنی که جمعی از افراد ساکن خارج کشور دست به ایجاد یک «حزب سیاسی» می‌زنند؛ حزبی که در داخل کشور شکل نگرفته و در انتخابات شرکت نکرده و در جریان فعالیت خود «ممنوعه» نشده است. چنین «حزبی» بخاطر شکل گیری در خارج کشور دارای مشخصات ویژه‌ای است:
۱. از آن رو در خارج کشور تشکیل شده که امکان تشکیل‌اش در داخل وجود ندارد؛ والا منطقاً دلیلی بر اینکه عده‌ای در خارج یک کشور دست به تشکیل حزب بزنند وجود ندارد.

۲. چنین حزبی در خارج کشور قادر به شرکت در انتخابات و تصرف «دولت» از طریق مجاری دموکراتیک نیست چرا که «حکومت» آن را برسمیت نمی‌شناسد و اجازهء فعالیت در داخل کشور را به آن نمی‌دهد.

۳. چنین حزبی طبعاً بیش از دو سه راه در پیش رو ندارد: الف: «وابسته شدن غیر علنی» به احزابی که در داخل کشور وجود دارند اما حکومت در عین حالی که غیر قانونیشان می‌داند تحملشان کرده و آن‌ها را در حالت دائمی خوف و رجاء نگاه می‌دارد.

(در اینجا به نظرم می‌رسد که نخست باید به احوالات این گونه احزاب توجه کرده و سپس به دلایل وابسته شدن حزب تشکیل شده در خارج به آن‌ها پرداخت. (- حزب غیر قانونی اما تحمل شده در داخل کشور بدان جهت از جانب حکومت تحمل می‌شود که می‌تواند تصویری مبهم از برقرار بودن روابط و مناسبات دموکراتیک را برای حکومت استبدادی فراهم سازد و حتی، اگر واقعاً ضروری شود، زمام قدرت را هم ـ تا رفع ضرورت ـ در دست گیرد.

(- هم اکنون در داخل کشور می‌توان به احزاب متشکلهء «جبههء ملی» یا «جبههء دموکراتیک» یا «جبههء مشارکت اسلامی» یا «نهضت آزادی» یا «ملی ـ مذهبی‌ها» اشاره کرد که اگرچه همگی «غیر قانونی» اعلام شده‌اند اما حکومت، البته با اعمال کنترل، تحملشان می‌کند.
(- توجه کنیم که این سخن بدان معنا نیست که کلیهء این سازمان‌ها در جبههء «اصلاح طلبی» قرار دارند و بکلی از مقاصد انحلال طلبانه بدورند. اما این گونه مقاصد در کل فضای سیاسی کنترل شده بوسیلهء حکومت استبدادی به ندرت کارساز هستند.

(- برخی از این احزاب در خارج کشور نیز شاخه و نمایندگی دارند اما این سازه‌ها مجبور به اطاعت از سازمان اصلی خود در داخل کشورند و لذا نمی‌توانند به تمام معنا در جبههء انحلال طلبی قرار گیرند)
وابستگی احزاب تشکیل شده در خارج کشور به اینگونه احزاب و تشکل‌های سیاسی اغلب باعث می‌شود که حزب خارج کشور به بخش اعلام نشده‌ای از حزب داخل کشور تبدیل شود.

ب: داشتن استقلال از احزاب داخل کشور. بخشی از این احزاب بر اساس این توهم بوجود می‌آیند که می‌توان در خارج از کشور هم حزب سیاسی، با تعریف رایج احزاب در کشورهای دموکراتیک، بوجود آورد. اینگونه احزاب، بعلت ابتلای به توهم واقعیت ناپذیرشان، به سرعت تبدیل به محفل‌های بلاتکلیفی می‌شوند که اغلب، با تصور اینکه می‌توانند بر حول تک «پروژه‌های اجرائی» (که خاص احزاب داخل کشورند) کار کنند، حداکثر بصورت آلت فعل هائی در می‌آیند که پروژه هائی برای کارا ساختن دستگاه حکومت استبدادی تهیه می‌کنند؛ کاری که خود نوعی عمل اصلاح طلبانه محسوب می‌شود.

پ: «استقلال از احزاب داخل کشور با داشتن هدف و استراتژی انحلال طلبانهء آینده نگر». این تشکلات نادر در صورتی می‌توانند در خارج کشور وجود داشته باشند که آگاهانه میان وظایف خود در «اکنون و اینجا» با وظایفشان در «فردا و آنجا» تفاوت قائل شده و انرژی و امکانات خود را در راستای اجرائی شدن و تحقق یافتن «وظایف اکنونی و اینجائی» خویش صرف می‌کنند.

وظایف دو گانهء احزاب مستقل خارج کشور

حال، لازم است که اندکی بر احوالات حزبی از نوع اخیر تمرکز کرده و دید که حزبی تشکیل شده در خارج کشور که آگاهانه به تفکیک وظایف خود در خارج و داخل (یا اکنون و فردا) می‌پردازد کار خویش را چگونه انجام می‌دهد. برای این تجسس بهتر است مطلب را در ظل عنوان «وظایف دو گانهء احزاب مستقل خارج کشور» مورد مطالعه قرار دهیم:

۱. چنین حزبی می‌داند که در خارج کشور، و قبل از انحلال حکومت استبدادی مسلط بر کشورش، نمی‌تواند برای تصرف «دولت» از طریق شرکت در انتخابات اقدام کند.

۲. در نتیجه، چنین حزبی ناگزیر «انحلال طلب» است و می‌کوشد تا از طریق ائتلاف با احزاب و گروه‌های مستقل انحلال طلب دیگر، دست به ایجاد «آلترناتیو» ی بزند که بخواهد حکومت کنونی را منحل و خود را، لااقل تا پایان دوران گذار و بصورت یک «دولت موقت»، جانشین آن سازد.

۳. و از آنجا که آلترناتیو یک «حکومت استبدادی و مذهبی» نمی‌تواند پدیده‌ای چز یک «حکومت سکولار دموکرات» باشد، چنین حزبی خود بخود، در وراء و فرای اهداف دیگر خود، یک «سازمان سکولار دموکرات انحلال طلب آلترناتیو خواه» محسوب می‌شود.
۴. چنین حزبی، با آگاهی کامل به ویژگی‌های فوق، در گام نخست به یافتن پاسخی به این پرسش می‌پردازد که «وظایف و کارکردش در خارج کشور و در دوران ماقبل انحلال حکومت استبدادی ـ مذهبی حاکم بر کشور (یعنی در اینجا و اکنون) چه می‌تواند باشد؟»

۵. چنین وظایفی نمی‌توانند بدون پیش بینی شرایط حیات و حضور حزب مزبور در دوران پس از انحلال حکومت استبدادی ـ مذهبی کنونی تعیین شوند؛ چرا که بدون در نظر گرفت «فردا و آنجا» هر کوششی می‌تواند به سرگردانی و بی‌حاصلی بیانجامد.

۶. به عبارت دیگر چنین حزبی اکنون و اینجا را بصورت «فرصت» برای حضور و فعالیت در فردا و آنجا می‌بیند.

۷. این «فرصت اکنونی و اینجائی» به صورت دو «امکان» در برابر چنین حزبی قرار می‌گیرد: یکی «شناساندن حزب به مردمان داخل و خارج کشور»، و دیگری «آماده شدن برای حضور در فردای داخل کشور».

۸. البته در بین این دو «امکان» تقدم و تأخری وجود ندارد. به این معنی که کار در حوزهء این دو امکان شانه به شانهء هم و همزمان انجام می‌گیرد.

۹. نتیجهء روند «آماده شدن برای حضور در فردای کشور» به معنی تهیه و ارائهء پروژه هائی برای کشور است که، در فضای احتمالاً سکولار دموکرات ِ پس از انحلال حکومت استبدادی ـ مذهبی کنونی، بعنوان «برنامهء حزب برای شرکت در انتخابات و تصرف قدرت دولت» به مردم ارائه خواهند شد.
۱۰. همچنین، این «آماده سازی»، هویت حزب تشکیل شده در خارج کشور را بیش از پیش معین و آشکار می‌سازد و همین «هویت» است که از همین اکنون و اینجا بصورت شناسهء حزب به مردمان داخل و خارج کشور شناسانده می‌شود.
۱۱. روند شناساندن و معرفی حزب و برنامه‌هایش به مردمان باید چنان منسجم و دقیق صورت گیرد که، در رسیدن به دوران انحلال حکومت استبدادی ـ مذهبی مسلط بر کشور، حزب مزبور از سرمایهء حمایت و اعتماد گسترده‌ای در نزد مردم برخوردار باشد.

حزبی در اکنون برای حضور در فردا

متأسفانه، می‌توان دید که اغلب احزاب مستقل خارج کشور جز خطوطی کلی و برنامه هائی تجریدی و ایدئولوژیک، که هیچ یک بر اساس شناخت درست از مقتضیات واقعی کشور ساخته نشده و اغلب گرته برداری انتزاعی از ایده‌ها و نظامات موجود در کشورهای دیگرند، چیزی با خود ندارند و بر اساس شعار «چو فردا شود فکر فردا کنیم» عمل می‌کنند.

در نتیجه، فردا که دری به تخته بخورد تنها شاهد تکرار فاجعه بار وضعیتی هستیم که آن را کمتر از چهار دهه پیش مهندس بازرگان با این جمله تجسم بخشید که «سینی را داغ داغ دست ما دادند!»؛ وضعیتی که یکی از مشخصات آن فقدان احزاب صاحب برنامه‌های تفصیلی برای ادارهء کشور و افتادن کار به دست «شخصیت‌ها» ئی خواهد بود که می‌توانند خلاء احزاب برنامه دار را پر کنند و، با استفاده از شناخته شدگی شخصی خود، هرگونه روند دموکراتیک را در فاصلهء کوتاهی به آنجا بکشانند که بگویند: «اگر هشتاد میلیون بگویند آری، من می‌گویم نه!» و معنای این سخن هم آن باشد که «نه» ی یک تنهء من از آری ِ هشتاد میلیون انسانی که حکومت استبدادی ـ مذهبی را منحل کرده‌اند بالا‌تر و با اهمیت‌تر است.

باری، حزب سیاسی در خارج کشور، اگر ثابت شود که ضرورت تشکیل آن وجود دارد، حزبی است انحلال طلب، سکولار دموکرات، و آلترناتیو خواه که آینده نگر است و خود را برای آینده سازی آماده می‌کند و، از هم اکنون، به ایرانیان می‌گوید که اگر آلترناتیو مورد نظرش با انحلال حکومت فعلی در کار نوشتن و تصویب یک قانون اساسی سکولار دموکرات موفق شود، برای شراکت در رقابت حزبی و ورود ِ با برنامه برای حضور در انتخابات آمادگی، نیرو، برنامه و انرژی سازندهء بسیار دارد.

در غیر این صورت آنچه شکل می‌گیرد حزب نیست بلکه وعدهء‌گاه آدم هائی سرگردان است که، برای سرگرمی و اتلاف وقت، گرد هم می‌آیند و در بیرون از هرگونه ضابطهء علمی و منطقی، نام جمع خود را «حزب» می‌گذارند.
_______________________________________________________ ۱. http://iranian.com/EsmailNooriala/2001/July/Exile/index.html ۲. http://www.puyeshgaraan.com/ES.Notes/2011/030411-PU-EN-A-congress-that-is-not-a-constitutional-assembly.htm

با ارسال‌ای ـ میل خود به این آدرس می‌توانید مقالات نوری علا را هر هفته مستقیماً دریافت کنید: NewSecularism@gmail.com مجموعهء آثار نوری علا را در این پیوند بیابید: http://www.puyeshgaraan.com/NoorialaWorks.htm صفحهء نوری علا در فیس بووک: https://www.facebook.com/esmail.nooriala. ۵

منبع:پژواک ایران


اسماعيل نوری‌علا

فهرست مطالب اسماعيل نوری‌علا در سایت پژواک ایران 

*آیا کاربرد «سکولار دموکراسی» به وسیلهء چپ‌ها اتفاقی است؟   [2024 Apr] 
*چو ایران نباشد؟! نگاهی به آنچه در جشن سالگشت تأسیس کومله گذشت، اسماعیل نوری علا  [2024 Feb] 
*پيکار عليه نظارت استصوابی!  [2016 Jan] 
*ده سال جمعه گردی، از سکولاريسم نو تا سکولار دموکراسی  [2015 Oct] 
*از «سلطنت همه کاره» تا «پادشاهی هيچ کاره»  [2015 Oct] 
*جمهوريت يا جمهوری؟  [2015 Sep] 
*پيامبران سيارهء جديد ميمون ها  [2015 Aug] 
*چند و چون استراتژی ِ انحلال  [2015 Aug] 
*حزبی اینجائی برای روزگار فردائی؟   [2015 Aug] 
*تأملی در روند موضع گيری های سياسی  [2015 Aug] 
*آلترناتيوسازی يعنی آماده شدن برای فردا  [2015 Jul] 
*دست آوردهای يک کنار هم نشستن  [2015 Jul] 
*جنبش سياسی و برنامه های اجرائی  [2015 Jun] 
*ربط غيرمستقيم «مديريت نامتمرکز» با «حل مسائل اقوام»  [2015 Jun] 
*اپوزيسيون و سياست کشورهای غربی  [2015 Jun] 
*کنگرهء سکولار دموکرات ها و غيبت نواندیشان دينی  [2015 Jun] 
*وعده گاهی برای انديشيدن به ايران آزاد و آباد  [2015 May] 
*حکومت اسلامی و جنازهء نويسندگان سکولار  [2015 May] 
* تفاوت های اسلاميسم در ترکيه و ايران  [2015 May] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا٬ دعوای اصلی بر سر چيست؟  [2015 May] 
*تفاهمی در غياب نمايندگان واقعی ملت ايران!  [2015 Apr] 
*نظريه های فقهی در خدمت منافع متغير دينکاران  [2015 Apr] 
*سکولاريسم و اژدهای هفت سر دينکاران  [2015 Mar] 
*گزارشی نوروزی به سکولار دموکرات های ايران   [2015 Mar] 
*سکولاريسم و سنجهء شکل گرفتگی نهاد مذهب   [2015 Mar] 
*اپوزيسيون ما با کدام دشمن مبارزه می کند؟  [2015 Mar] 
*موافق و ناموافق استقرار سکولاريسم در ايران  [2015 Feb] 
*شروط و موانع آلترناتيو سازی  [2015 Feb] 
*آلترناتيو های ديروز و امروز و فردا  [2015 Feb] 
*منافع ملی؛ ابهامات و خطرات  [2015 Feb] 
*معناهای کاربردی واژهء «سکولار»  [2015 Jan] 
*در اين سالگرد نقره ای  [2015 Jan] 
*«شارلی ابدو» و همپوشانی آزادی و اختيار  [2015 Jan] 
*نشانی های آينده ای آرزوئی  [2015 Jan] 
*سال نو، و فرصت صحبت  [2015 Jan] 
*آنچه حکومت اسلامی را بيمه کرده است  [2014 Dec] 
*نيروی سوم در کشاکش شرق و غرب  [2014 Dec] 
*کشوری گرفتار شرق و غرب  [2014 Dec] 
*تشابهات و تفاوت های متفکران و روشنفکران  [2014 Dec] 
*دربارهء حواشی يک بخشنامه  [2014 Nov] 
*رابطهء معکوس نارضايتی و مقاومت  [2014 Nov] 
*در چند و چون سکولار نبودن امام حسين!   [2014 Nov] 
*نقش ابتدا در شکل دادن به انتها   [2014 Oct] 
*سفرنامهء نيويورک  [2014 Oct] 
*قرائت های سياسی و غيرسياسی از اسلام  [2014 Oct] 
*مدلی برای جلوگيری از بازتوليد استبداد  [2014 Oct] 
*دادخواهی يا گردنکشی؟  [2014 Sep] 
*يک انتخاب ساده اما مهم  [2014 Sep] 
*چو فردا شود فکر فردا کنيم!  [2014 Sep] 
*مجاهدين، احزاب کردی، و کنگرهء بوخوم!  [2014 Sep] 
*حکمت جداسازی «سيمين» از «شاملو»  [2014 Aug] 
* حاشيه های دلشکن يک کنگره  [2014 Aug] 
*آنچه در کنگرهء سکولار دموکرات های ايران گذشت  [2014 Aug] 
*تجزيه آفريننان خطرناک ترند  [2014 Jul] 
*تجزيه آفرينان و آيندهء ايران  [2014 Jul] 
*کشور نوين کردستان و زبان کهنهء سياسی ما  [2014 Jul] 
*در آزمون تيمور لنگ  [2014 Jun] 
*از فرهنگ انتقاد تا فرهنگ بوکو حراميان   [2014 Jun] 
*نامه ای برای دو عليرضا! اسم  [2014 Jun] 
*معنای گمشدهء مشروطيت  [2014 May] 
*بهاری پنهان در باغ جنبش سبز  [2014 May] 
*عمامه مداران پارسی می شوند!  [2014 May] 
*اعتدال يا روانپريشی گريز ناپذير؟  [2014 May] 
*مالکيت، فقر و گدائی ملی   [2014 May] 
*فعاليت ها چگونه سياسی می شوند؟  [2014 Apr] 
*انحلال طلبی؛ تنها چارهء رژيم های ايدئولوژيک   [2014 Apr] 
*مفهوم جعلی «ملت سازی»   [2014 Apr] 
*معناهای دوگانهء انتخاب   [2014 Apr] 
*دموکراسی، واژه ای با چند معنا  [2014 Mar] 
*نوروز: مژدهء پيروزی های ترديد ناپذير  [2014 Mar] 
*انقلاب و آلترناتیو  [2014 Mar] 
*سناريوهائی برای ايجاد رهبری  [2014 Mar] 
*در خوب و بد راديکاليسم  [2014 Feb] 
*استراتژی آلترناتیو سازی و دشمنان اش  [2014 Feb] 
*کيسه بوکسی برای نوخاستگان؛ چگونه در خارج کشور هم می شود ممنوع القلم شد  [2014 Feb] 
*از اوايل قرن هفدهم، و پس از پيدايش تصور مدرن از «کشور»، و اينکه کشورها دارای مرزهائی سياسی اند که بوسيلهء جامعهء بين المللی (در آن زمان اروپا)  [2014 Feb] 
*ويروس های دست ساخت رژيم  [2014 Jan] 
*محاصرهء خارج از داخل؟  [2014 Jan] 
*تغيير قبله، آميزه ای از دين و سياست!  [2014 Jan] 
*مدرنيته، سنت و مذهب؟  [2014 Jan] 
*گفتن به وقت خاموشی؟  [2013 Dec] 
*رابطهء سکولار دموکرات های داخل و خارج   [2013 Dec] 
*حقوق بشر؛ امری جهانی يا فراگير؟  [2013 Dec] 
*اپوزيسيون در اغما جمعه گردی های اسماعيل نوری علا [2013 Dec] 
*وقتی شيمی درمانی متوقف شود  [2013 Nov] 
*در چند و چون موضع گيری های سکولار دموکرات ها   [2013 Nov] 
*«طلب» هرگز «تقاضا» و «تمنا» نيست!  [2013 Nov] 
*واژه ای که از آن خون می چکد!  [2013 Nov] 
*مطالبه محوری: هم اکنون اما فقط در ايران  [2013 Oct] 
*سه يادداشت در تولد، نوزائی و ماندگاری  [2013 Oct] 
*سکوت شان سرشار از چيست؟  [2013 Oct] 
*فصل زودگذر مطالبات  [2013 Oct] 
*در چند و چون ارزيابی «فرصت» ها  [2013 Sep] 
*در جستجوی هم پيمان   [2013 Sep] 
*ايران، خط دفاعی روسيه؟  [2013 Sep] 
*در ميان بهائيان ايران  [2013 Sep] 
*روزی که «کليد» شوخی دردناک قفل سازان است  [2013 Aug] 
*آقای مهندس زعيم، با سکولار دموکراسی شوخی نکنيد!  [2013 Aug] 
*در جستجوی ده درويش  [2013 Aug] 
*چند ملاحظه دربارهء حواشی يک کنگره  [2013 Aug] 
*شرط فراموش شدهء اتحاد  [2013 Jul] 
*هدیهء تلخ و شيرين ما به مردم خاورمیانه  [2013 Jul] 
*مقولهء موازی سازی  [2013 Jul] 
*تحقق دموکراسی دينی، و دفع شر اصلاح طلبان  [2013 Jun] 
*سالگرد روز شوم 15 خرداد  [2013 Jun] 
*دوقرن آرزو  [2013 May] 
*انتخابات سلاطين   [2013 May] 
*سکولار دموکرات ها و انتخابات پيش رو  [2013 May] 
*پيرامون تحريم فعال و جوانگرائی   [2013 May] 
*سکولار دموکراسی؛ مأموريتی زمانمند   [2013 May] 
*در شناخت اصلاح طلبی های دوگانه   [2013 Apr] 
*چند و چون چهار سال به هدر رفته  [2013 Apr] 
*درسی از نوروز  [2013 Mar] 
*تجربه ای در کثرت مداری  [2013 Mar] 
*«سرمايهء ملی» يعنی چه؟  [2013 Mar] 
*نگاهی به مانيفست «اتحاد برای دموکراسی در ايران»  [2013 Feb] 
*وروديه های تغيير اجتماعی  [2013 Feb] 
*رضايت سنجی و قدرت سياسی  [2013 Feb] 
*نتايج «ناموسی کردن» امور  [2013 Feb] 
*نقش «افعال متعدی» در کارکرد سياسی ما!  [2013 Jan] 
*چرا انتخابات آزاد با همه پرسی فرق دارد   [2013 Jan] 
*چرا هويت مسئله ای سياسی نيست؟  [2013 Jan] 
*واقعيت و ضرورت تهاجم فرهنگی ما  [2013 Jan] 
*ايدئولوژی های منظم و سکولاريسم دموکراتيک   [2012 Dec] 
*نهادهای اجتماعی و پيوندهای خانوادگی  [2012 Dec] 
*گوناگونی های ملی در تلهء زبانی آشفته  [2012 Dec] 
*انتخابات آزاد و مطالبه محوری  [2012 Dec] 
*نگرانی آقای «نگهدار» از چيست؟   [2012 Nov] 
*دوگانهء زاينده و يگانهء مسموم  [2012 Nov] 
*پيوندهای درونی اصلاح طلبی با انتخابات آزاد   [2012 Nov] 
*معظلات و معيارهای سنجش ائتلاف  [2012 Nov] 
*چه کسی از اين گلو سخن می گويد؟  [2012 Oct] 
*روايت نسل نابهنگامی  [2012 Oct] 
*چرا سکولار دموکراسی و نه تنها دموکراسی  [2012 Sep] 
*«شورای ملی» در ترازوی سنجش  [2012 Sep] 
*گل های اپوزيسيون انحلال طلب به دروازهء خودی!   [2012 Sep] 
*نيروی دافعهء تبعيض  [2012 Sep] 
*معنا شناسی سياسی ملت جمعه گردی های اسماعيل نوری علا [2012 Aug] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا/ مردم سالاری، بهانه ای برای تداوم حکومت اسلامی؟!  [2012 Aug] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا/ آلترناتيو و قدرت سياسی  [2012 Aug] 
*نگاهی به ماه مرگ و بی مرگی   [2012 Aug] 
*چشم انداز هزارتوی اپوزيسيون در خارج کشور  [2012 Aug] 
*ایران در انتظار رهبری کاریزماتیک یا انتخابی؟  [2012 Jul] 
*پاسخ به نامه ای از فاطمهء حقيقت جو  [2012 Jul] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا  [2012 Jul] 
*سلطنت نرفته و جمهوری نيامده  [2012 Jun] 
*کوششی برای خروج از بن بست ائتلاف  [2012 May] 
*در آداب گفتگو با حريفان  [2012 Apr] 
*ترسی بدتر از مرگ  [2012 Apr] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا- در حاشيهء کنفرانس مهرداد مشايخی در واشنگتن  [2012 Apr] 
*جنگ نوين خدايان و نابهنگامی سیاست اوباما  [2012 Mar] 
*همايشی لازم، اما بر اساس برهان خلف!  [2012 Mar] 
*خاتمی، نماد برتر اصلاح طلبی  [2012 Mar] 
*فهرست دم افزون اشتراکات  [2012 Mar] 
*اتحاد عليه آلترناتيوسازی؟  [2012 Feb] 
*آسيب های چهارگانهء اتحاد  [2012 Feb] 
*اوباما هنوز با آنها است   [2012 Jan] 
*اسلاميست ها در آيندهء ايران   [2011 Nov] 
*بن بست سرپوشيدهء آقای اکبر گنجی  [2011 Nov] 
*سخنی ديگر دربارهء کنگره ملی و آلترناتيوسازی  [2011 Sep] 
*از مدنيت اسلامی تا شهروندی ايرانی  [2010 Oct] 
*چرا آلترناتيو حکومت استبدادی هميشه در «خارج» ساخته می شود؟  [2010 Oct] 
*آلترناتيوسازان و اصلاح طلبان  [2010 Oct] 
*ناسيوناليسم واقعی فقط سکولار است  [2010 Sep] 
*دربارهء کميتهء تدارکاتی کنگرهء ملی ايرانيان  [2010 Sep] 
*سنگ بنای همه مفاهيم سياسی مدرن «مليت» است  [2010 Sep] 
*ملاحظاتی در باب روند آلترناتيوسازی  [2010 Aug] 
*راهی برای خروج از بن بست «آلترناتیو»   [2010 Aug] 
*لنگ‌کردن از خارج گود؟  [2010 Aug] 
*اپوزيسيون زير يک سقف؟  [2010 Aug] 
*ترازنامهء سکولار  [2010 Jul] 
*نيروی جانشين کجاست؟  [2010 Jul] 
*چهار شب سکولار در شمال کاليفرنيا  [2010 Jul] 
*18 تير 1378، آغازگاه جنبش سکولار ايران  [2010 Jul] 
*چرا نبايد جنبش سبز را واگذار کرد؟  [2010 Jul] 
*پای سخن حجت‌الاسلام کديور  [2010 Jun] 
*فهرستی از اعتقادات سکولارهای سبز  [2010 Jun] 
*هنوز هم در ستايش بايکوت؟*  [2010 Jun] 
*از خردادهای بی «بروتوس»  [2010 Jun] 
*مشکل سکولار شدگی اصلاح طلبان مذهبی  [2010 May] 
*در زمينهء اهانت و بی خبری  [2010 May] 
*ميرحسين موسوی: محیل و قدرت پرست، يا ساده و گيج؟  [2010 May] 
*سکولاريسم در روياروئی با حکومت و حاکم  [2010 May] 
*مسلمان يا اسلاميست؟  [2010 Apr] 
*راهبندان سياسی برای نوانديشان مذهبی  [2010 Apr] 
*پرهيز از انحلال طلبی، چرا؟  [2010 Apr] 
*ارزيابی «انتخابات آزاد» همچون يک گفتمان  [2010 Apr] 
*راه حلی به نام سکولاريسم سياسی؟  [2010 Apr] 
*معرفی کتاب «درد اهل ذ مه»، نوشتهء يوسف شريفی  [2010 Mar] 
*اختراع همزيستی  [2010 Mar] 
*سال پسا اسلاميزم؟   [2010 Mar] 
*پل مفقودی بين خواست ها و شعارها  [2010 Mar] 
*جمهوری اسلامی سکولار را «خدا هم نافريد!»  [2010 Mar] 
*جهانگردی در شهر  [2010 Feb] 
*جوانهء سبز سکولاريسم در سرمای سپيد تورنتو  [2010 Feb] 
*گذشته اي که در حال گم شدن است   [2010 Feb] 
*تفکر دلبخواهی و مشکل تاکتيک ها  [2010 Feb] 
*اتحاد بد، اتحاد خوب  [2010 Jan] 
*آيا قطار به انتهای تونل نزديک می شود؟  [2010 Jan] 
*اصلاح طلبی مذهبی و منطق ماقبل تاريخ  [2010 Jan] 
*سقف خواست های اصلاح طلبان مذهبی کجاست؟  [2010 Jan] 
*مهر حلال و جان نا آزاد  [2010 Jan] 
*جنبش اجتماعی مدرن نمی تواند شکست بخورد  [2009 Dec] 
*شطرج‌باز مستأصل  [2009 Dec] 
*ترس، زادهء تنهائی ست  [2009 Dec] 
*زردها بی خود قرمز نشدند...  [2009 Dec] 
*چرا مذهب همان ايدئولوژی است؟  [2009 Nov] 
*چرا جامعهء ما «مدنی» نشده؟  [2009 Nov] 
*آقای کديور هم بهتر است در حد گليم خود بماند  [2009 Nov] 
*جنبش خودجوش سبز و حاکميت ايرانی  [2009 Nov] 
*از صراط مستقيم تا نوانديشی مذهبی  [2009 Oct] 
*اخيراً می گويند حکومت اسلامی هم سکولار است!   [2009 Oct] 
*جنبش سبز و حکومت نظاميان اسلامی  [2009 Oct] 
*سکولار بودن؛ همچون پيش شرط مدرن بودن  [2009 Oct] 
*استقلال ايران يا بيمهء اتمی ولايت فقيه  [2009 Oct] 
*چقدر از الله باقی مانده است؟  [2009 Sep] 
*رابطهء سکولارها با مراجع تقليد  [2009 Sep] 
*هزينهء تغيير، اما کدام تغيير؟  [2009 Sep] 
*آيا محاکمهء سکولاريسم هم در راه است؟   [2009 Aug] 
*آيا سکولاريسم بمعنای جدائی دين از دولت است؟  [2009 Aug] 
*نگذاريم اسلاميست ها رنگمان کنند، جمعه گردی های اسماعيل نوری علا  [2009 Aug] 
*ايران برای همهء ايرانيان؟  [2009 Aug] 
*حکومت کمی مذهبی، کمی سکولار؟!   [2009 Aug] 
*نسبت ميانه روی با قاطعيت  [2009 Jul] 
*از سکولاريسم صد درصدی تا سهراب و ندا  [2009 Jul] 
*سرگردان بين تاکتيک سبز و استراتژی خاکستری  [2009 Jul] 
*چرا موج سبز آقای موسوی کور رنگ است؟  [2009 Jul] 
*آيندهء اصلاح طلبان و نقش مهندس موسوی  [2009 Jun] 
*اردوگاه اپوزيسيون آلترناتيو ساز کجاست؟  [2009 Jun] 
*دولت سايه و آغاز دوران انحلال طلبی  [2009 May] 
*بايکوت نمايش اقتدار ملت است  [2009 May] 
*مصلحت نظام و بوسهء مرگ رهبر بر پيشانی کانديداها  [2009 May] 
*سعدی، ميان احمدی نژاد و اوباما؟  [2009 Apr] 
*دانش تجربی چگونه آسمانی شد؟  [2009 Apr] 
*نوروز، با اوين...  [2009 Mar] 
*رفتارشناسی اشغالگران  [2009 Mar] 
*ساکن خانه شيشه ای  [2009 Feb] 
*سال نو، سکولاريسم نو  [2009 Jan] 
*روزگار آلترناتيو  [2008 Dec] 
*يقين به آزادی عين آزادی است!  [2008 Nov] 
*فقه، سرطان مهلک جامعه امروز ما  [2008 Nov] 
*حکومت اسلامی و بند ناف نوانديشی امامی  [2008 Oct] 
*چرا نوانديشان مذهبی از سکولاريسم می گريزند؟  [2008 Sep] 
*مانیفست درماندگی؟  [2008 Sep] 
*در ستايش بتکده ها!  [2008 Sep] 
* بن بست نوانديشی مذهبی در حکومت اسلامی  [2008 Feb] 
*چگونگی   [2008 Feb] 
* آيا حکومت اسلامی ايران حکومتی ارتجاعی نيست؟  [2008 Feb] 
*گوهر سکولاريسم تقابل با تبعيض است/ دکتر نوری علا  [2008 Jan] 
*جای خالی احزاب غير ايدئولوژيک  [2007 Dec] 
*پیدایش و نقش دین‌کاران امامی در ایران  [2007 Dec] 
*«منطقهء خاکستری» در جغرافيای اپوزيسيون  [2007 Dec]