PEZHVAKEIRAN.COM محاصرهء خارج از داخل؟
 

محاصرهء خارج از داخل؟
اسماعيل نوری‌علا

 

پيشگفتار روز سه شنبه، عده ای از اوباش حکومتی، به عنوان نمايندگان دادستانی، به خانهء آقای مهندس حشمت طبرزدی، سکولار دموکرات نامی ايران، هجوم آورده و او را به زندان بردند. طبرزدی خود احتمال چنين اتفاقی را می داد، چرا که پی برده بود اميدهای برانگيخته شده نسبت به دولت حسن روحانی کلاً بی پايه و اساس بوده است. در پی همين تشخيص، نوشته های تند او و جبهه گرفتن اش در مقابل عملکردهای حکومت اسلامی از «خط قرمزها»ی مقامات امنيتی رژيم فراتر رفت. اکنون او در زندان است و ما در خارج کشور بايد، مثل پيش از دوم دی ماه گذشته که او پس از چهار سال زندانی شدن به مرخصی آمد و اجازه يافت که تا اطلاع ثانوی در خارج زندان بماند، انرژی خود را ديگرباره در راه «کمپين آزادی طبرزدی» به کار گيريم.

اما، آنچه در ارتباط با اين مبارز سکولار دموکرات در خارج کشور رخ داد نيز نمی تواند در شکل گرفتن زندانی شدن او بی تأثير باشد چرا که، پس از ظهور حسن روحانی، عده ای در خارج کشور، کودکانه، معتقد شدند که حکومت در حال عقب نشينی در برابر سکولار دموکرات های داخل کشور است، امکان پيدايش آلترناتيو در داخل کشور فراهم شده، و وقت آن رسيده است که چهره ای را بعنوان رهبر جنبش سکولار دموکراسی در داخل کشور تعيين کرده و همهء انرژی و توان خود را برای مطرح کردن او بکار برند. به يک تعبير، می توان فکر کرد که طبرزدی اکنون قربانی اشتباه محاسبات اين «خارج کشوری ها» نيز هست. آنها به قهرمانی نياز دارند که یا «شهید» شود و یا در زندان حکومت بپوسد تا آنها بتوانند او را «علم کنند» و به خیال خود جهان را وادارند که خواستاری رفع خطر اتمی شدن ايران و جمع کردن بساط سپاه پاسداران در منطقه را با خواست آنها تاخت بزند. در واقع آنها غافل بودند که، همانگونه که خود طبرزدی معتقد بود، در شرايط کنونی کشور، حضور یک مبارز سیاسی در بيرون از زندان بسيار مؤثرتر از زندگی کردن اش در زندان است، و اگر به تفاوت ماهيت مبارزات خارج و داخل سکولار دموکرات ها عنايت بيشتری شد و توجهی به اين حقيقت وجود داشت که به هنگام ضعف حکومت در برابر غرب بهترين راه «مطالبه محوری»، آن هم در داخل خط قرمزها و در محدودهء همين قانون اساسی است، او وادار نمی شد تا وظایفی را که خارج کشوری ها در مسير انحلال طلبی بر عهده دارند خود در داخل کشور بر عهده بگيرد و چنين وضعيتی ايجاد شود.

البته فراموش نمی کنم که ما در عصری زندگی می کنيم که خودسوزی يک دستفروش تونسی می تواند جرقهء انفجاری باشد که تمام خاورميانهء عربی را به آتش می کشد؛ اما کار سياسی با نشستن به انتظار «جرقه» پيش نمی رود؛ که اگر می رفت هزار سال از عمر شيعيان متوهم به انتظار ظهور حضرت نمی گذشت. اين البته نافی وظايف حمايتی سکولار دموکرات های خارج کشور نيست؛ بخصوص که می بينم اصلاح طلبان جلو افتاده اند تا پستان داغ به تنور بازداشت مهندس طبرزدی بچسبانند و ميدان سکولار دموکراسی را در خارج کشور تصرف کنند.

اما اين ها همه تمام داستان نيست و، به نظر من، تنها بخشی از اشتباه محاسبه ای محسوب می شود که ناشی از «توهمی القائی» از جانب حکومت است. سلامم را از همين دور دست به رفيق ناديده ام، مهندس طبرزدی، می فرستم و نگارش اين مقاله را به او پيشکش می کنم.

يک چهارچوب نظری - اگر بپذيريم که «سکولار دموکراسی» (با تأکيد بر سکولار بودن دموکراسی بخاطر روشن کردن تکليف با آنها که به «دموکراسی دينی» اعتقاد دارند) تنها بديل امروزی، حقوق بشری و «حکومت اسلامی» است،

- اگر سکولار دموکرات ها در پی «انحلال» اين حکومت و استقرار يک حکومت مبتنی بر دموکراسی، و در نتيجه، سکولار هستند،

آنگاه، نتيجه گيری طبيعی آن خواهد بود که: «حکومت اسلامی نمی توانسته همواره بيشترين حساسيت را نسبت به شخصيت ها و جرياناتی نشان ندهد که، در مبارزات انحلال طلبانهء خود با اين حکومت، همواره بر راهکار استقرار يک جانشين سکولار دموکرات (به معنی جدا کردن قانون اساسی و حکومت ساخته شده بر مبنای آن از هر گونه مذهب و مکتب رسمی) تأکيد می گذارند».

شاهد آشکار استدلال بالا هم آن که اين حکومت، در سی سالهء اخير، راه های گوناگونی را برای خنثی کردن فکر سکولار دموکراسی امتحان کرده است:

- در فاز اول ِ «مخالف شکنی ِ» خود، دست به قتل سکولار دموکرات هائی همچون دکتر بختيار و دکتر قاسملو زده است،

- در فاز دوم، کار را بصورت آنچه سعيد امامی «قتل عام درمانی» و ديگران «قتل های زنجيره ای» اش خواندند ادامه داده است،

- و در پی ماجرای رستوران ميکونوس و محکوميت جهانی اش، فاز سوم عمليات خود را، بجای حذف فيزيکی سکولار دموکرات ها، بر بنياد ارسال نيرو به خارج کشور و تبلیغات نمايشی آنها، آن هم در هیئت اپوزیسیون حکومت اما علیه سکولاریسم، آغاز کرده است. اين مأموران آمده اند تا، در عين مخالفت ظاهری با رژيم، از طريق ارائهء نشانی ها و تعاریف غلط از سکولاريسم، فروپاشاندن درونی تشکلات سکولار دموکرات را سامان دهند.

حکومت همهء اين کارها را ظاهراً با موفقيت به انجام رسانده است، هر چند که روز به روز بر تعداد کسانی که بر اين شعبده بازی ها آگاه می شوند افزوده تر می گردد.

اما، به نظر من، در مسير مبارزه با سکولار دموکرات های خارج کشور، اکنون فاز چهارمی در کار آمده است که اين مقاله برخی از جوانب آن را به بررسی می کشد. و من می خواهم توضيح دهم که چرا راهکار جديد حکومت در برابر سکولار دموکرات ها در اين فاز چهارم را می توان «محاصرهء خارج از داخل» نام گذاری کرد.

مفروض اول اين بررسی آن است که در اردوگاه سکولار دموکرات های انحلال طلب پيشرفت های چشم گيری بوقوع پيوسته است. بقول مهندس حشمت طبرزدی، در يکی از يادداشت های اخيرش، «گروه ها و سازمان ها و شخصیت های سکولار دموکراسی خواه، و فعالین حقوق بشری و دگر باشان مذهبی، و همه ی ناراضیان از وضع موجود، به سرعت روند همگرایی را طی کرده و می کنند... انگار آگاهی و همبستگی تاریخی، برای رهایی و رسیدن به دموکراسی، عدالت و حقوق بشر، با نفی هر نوع تبعیض، در حال تحقق است و بی اعتنا به سرکوب و موانع، راه خود را می سازد و هموار می کند».

و اگر اين برداشت ها درست باشند، اگر براستی، در دو سوی مرزهای ايران، سکولار دموکرات ها می روند تا به تهديدی جدی در برابر حکومت اسلامی مبدل شوند، طبيعی آن است که رژيم نيز نخواهد دست روی دست بگذارد و اين «پيشرفت» ها را فقط تماشا کند. در اين صورت وظيفهء سکولار دموکرات های خارج کشور است که بکوشند تا گمانه زنند که حکومت مذهبی اکنون و اين بار  از جيب شعبده های خود چه راهکاری را برای متفرق کردن آنها بيرون می آورد يا آورده است.

شرط بقای سکولار دموکراسی در خارج کشور اگر مسئلهء انحلال طلبی، آلترناتيوسازی و سکولار دموکراسی در خارج کشور مطرح نمی شد ما خارج کشوری ها برای حکومت اهميتی نداشتيم و نيروهائی که بر محور اين راهکارها گرد هم نمی آمدند خطری برای حکومت محسوب نمی شدند. چرا که، جز خطر همآوا شدن نيروهای سکولار دموکرات، بقيهء فعاليت های خارج کشوری ها نه امکان به ثمر رسيدن داشت و نه می توانست از گسترهء کنترل حکومت بيرون بماند.

مثلاً، مجاهدين، در همان صبحگاه فروريزی رژيم سلطنتی و آغاز مقابلهء رژيم با خواست های طبيعی مردم، با رفتن به عراق و همکاسه شدن با صدام خودکشی کردند؛ يا چپ های افراطی رفته رفته پايگاه های اجتماعی سنتی خود را از دست دادند، همچنين چپ های تجديد نظر کرده و راست های ليبرال جذب همکاری با نيروهای اصلاح طلب حکومتی شدند؛ و راست های افراطی نيز، بعنوان نيروهائی که انقلاب عليه شان صورت گرفته بود، جای چندانی برای جولان نيافتند.

اما سکولار دموکرات های خارج کشور، بعنوان نيروئی با توان گسترندگی روز افزون، که فرمول بندی راهکارهای خود را در تجربه های شکست خوردهء فوق شکل می دادند، با توسل به انحلال طلبی، سکولاريسم، آلترناتيو سازی، حقوق بشر، و اعتقاد به ضرورت تماميت ارضی ايران و نامتمرکز کردن قدرت، رفته رفته بصورت جذاب ترين بديل حکومت مذهبی درآمده و روند همگرائی آنان رشدی دم افزون يافت.

در عين حال، رمز بقا و رشد نيروهای سکولار دموکرات، بی آنکه از ابتدا صورتی حساب شده بخود گرفته باشد، پرهيز آنها از فروهشتن «استقلال» خود در برابر مدعيان و هواخواهان صديق سکولار دموکراسی در داخل کشور بوده است؛ چرا که رابطهء اين دو نيرو به معنای لغو مرزهای اجرائی آنها بوده است.

در يک تحليل ظاهراً بديهی می توان اين تفاوت ها را چنين بر شمرد:

- داخل کشوری ها تحت کنترل شديد حکومت اند حال آنکه خارج کشوری ها، با حفظ استقلال خود و پرهيز از رابطهء تشکيلاتی برقرار کردن با داخل، می توانند از اين آسيب در امان بمانند.

- داخل کشوری ها، اگر در فکر «ساختار شکنی» و «انقلاب» نباشند، که هنوز چنين امکانی در افق سياست داخل کشور مشهود نيست، حداکثر و در بهترين شرايط و بالاترين امکانات ناشی از ضعف های دايم التزايد حکومت، تنها می توانند خواست های «قانونی» (مبتنی بر قانون اساسی) و مشروع (بدون تضاد با شرع دوازده امامی) را مطرح کرده، و در گفتگو با حکومت و دولت (و نه قهر کردن و طرد گفتگو)، دست به «مطالبه گری» بزنند. اين در حالی است که نيروهای انحلال طلب نه با حکومت و دولت گفتگو می کنند و نه جز انحلال آن و استقرار جانشينی سکولار دموکرات هدفی دارند.

- داخل کشوری ها قادر به ايجاد شبکه های گستردهء علنی نيستند و حکومت لحظه ای در نابود کردن شبکه های مخالف خود ترديد نمی کند. اما برای خارج کشوری ها، اگر بتوانند خودخواهی های خود را کنار گذاشته و بر حول اصول سکولار دموکراسی متحد شوند، ايجاد تشکيلات، اتخاذ هدف، استراتژی و تاکتيک های روزآمد سهل و ممکن است.

- سکولار دموکرات های داخل کشور قادر به توافق بر سر ايجاد «رهبری» (چه فردی و چه جمعی) نيستند چرا که از اين طريق خود را آسيب پذيرتر از هميشه می کنند؛ حال آنکه، به گواهی مبارزات تاريخی مردمان کشورهای مختلف عليه ديکتاتوری، نيروهای سکولار دموکراتی که از دسترس حکومت استبدادی خارج اند قادر به توافق، ايجاد نهادهای هماهنگ کننده، و برساختن آلترناتيو لازم برای روياروئی با حکومت ايدئوولژيک هستند.

اين فهرست را می توان همچنان ادامه داد اما، برای روشن شدن تفاوت های اصلی دو نيروی مشابه و همگون اما قرار گرفته در دو سوی مرزهای سياسی ايران، همين اندازه کافی است.

جمع بندی اين نکات يک ضرورت گريزناپذير را تأکيد می کند و آن «حفظ استقلال خارج از نفوذ حتی دوستانهء داخل» است، چرا که چنين نفوذی قطعاً دست و بال سکولار دموکرات های خارج را بسته و آنها را به «مصلحت بينی»ی ناشی از ايجابات فعاليت سياسی در داخل کشور مجبور می کند.

حال، بر اين اساس است که می توان حدس زد که مهمترين آماج برنامه ريزی های حکومت اسلامی عليه نيروهای سکولار دموکرات خارج کشور همين «استقلال» است؛ چرا که هر کجا اين استقلال از بين رفته و خارج کشور همگام و تابع و پيرو داخل کشور شود تمام مهمات خود را از دست داده و به همان سرنوشتی دچار می شود که چپ ها و جمهوری خواهان و پادشاهی طلبان ليبرال، با آويزان شدن به نيروهای اسلامیست اصلاح طلب برای خود رقم زده اند.

سناريوی محاصرهء خارج از داخل به نظر می رسد که اکنون شطرنج کلانی در کار آمده که طی آن رژيم می خواهد تا انسجام نوپای نيروهای سکولار دموکرات انحلال طلب را از درون متلاشی کند و برای انجام اين کار، با تشويق ايجاد تشکلاتی که مرزی بين داخل و خارج قائل نيستند، و «پيدايش آلترناتيو در داخل» را از طريق فعاليت های خود ممکن می بينند، سناريوی خطرناکی را در راستای ايجاد نهادهای موازی در خارج کشور به منظور از ميان برداشتن «استقلال خارج کشوری ها» از یکسو، و در خطر انداختن شخصیت های سکولار دموکرات، از سویی دیگر، به اجرا در آورده است.

مجریان این سناريوی می کوشند تا، از طريق ايجاد توهم و استفاده از خوش بينی، خوش قلبی و، نيز آرزوها و جاه طلبی ها، يا کوته بينی ها و شتاب زدگی های عناصر خوش نيت جنبش سکولار دموکراسی انحلال طلب، و با کشاندن آنها به داخل تورهای اين سناريوی نامرئی اما مؤثر، موجب آن شوند که سکولار دموکرات های انحلال طلب، به دست خود، ريشه به تيشهء همگرائی نيروهاشان بزنند.

اين ضرورت در سال جاری شدت بيشتری يافته است. در سالی که به پايان می رسد (1392)، ما شاهد انتشار «پيمان نامهء عصر نو»، در تعريف ويژگی های يک انسان سکولار دموکرات انحلال طلب ايرانی، و نيز ايجاد نهادی با عنوان «جنبش سکولار دموکراسی ايران» و همچنين انتشار اولين بيانيهء مشترک بيش از ده سازمان و تشکل سکولار دموکرات در خارج کشور بوده ايم. اين حرکات با استقبال بخشی از روشنفکران و کوشندگان سکولار دموکرات ايران مواجه شده است؛ تا آنجا که، مثلاً، مهندس طبرزدی، بعنوان دبيرکل «جبههء دموکراتيک ايران» و نيز سخنگوی «همبستگی برای دموکراسی» و يا شاهزاده رضا پهلوی، بعنوان سخنگوی نهادی به نام «شورای ملی»، و آيت الله بروجردی، مذهبی مدعی اعتقاد به سکولار دموکراسی، نيز در جريان برگزاری «نخستين کنگرهء سکولار دموکرات های ايران»، در مرداد ماه گذشته، شرکت کرده و برای آن پيام هائی مبنی بر حمايت فرستادند.

تفاوت کوشش های فوق با تلاش های ديگری که جهت معرفی کردن خود بعنوان نيروئی سکولار دموکرات به ميدان می آيند، در امتناع اينگونه نيروها از طرح انحلال طلبی، همراه با تائيد اصلاح طلبی، و مخالفت با آلترناتيو سازی بوده است. به عبارت ديگر، مردمان با همين نشانی ها می توانند سکولار دموکرات های واقعی را از بديل های جعلی شان، که مآلاً حافظ حکومت اسلامی اند، تشخيص دهند. در اين ميان، و متأسفانه، برخی از چهره های مدعی سکولار دموکراسی در داخل و خارج کشور (بخصوص در بدنهء اصلی داخلی جبهه ملی) ترجيح داده اند که با جريانات مدعی سکولار دموکراسی اما نزديک به اصلاح طلبان همکاری کنند.

اما، در اين ميانه، و همانگونه که پيش بينی می شد، حکومت نيز بی کار ننشسته و دست به اقدامات وسيعی زده است:

1. نخست با ايجاد اختلال در کار شکل گيری «شورای ملی ايران»، که علناً قرار بود تشکلی سکولار دموکرات باشد، و راندن آن به سوی اعلام موجوديت نابهنگام در فرصت کوتاه پيش از انجام انتخابات رياست جمهوری در ايران، اين شورا را، که می توانست فراهم آورندهء بخشی از نيروهای سکولار دموکراتی باشد که در مورد ضرورت هم اکنون تعيين نوع حکومت آيندهء ايران حساسيتی ندارند، در برابر پاسخگوئی به اينکه «مردم در انتخابات شرکت کنند يا نه؟» قرار داد و بی اعتنائی مردم و شرکت انبوه شان در انتخابات نيز از اعتبار اين تشکل سکولار دموکرات و خارج کشوری بشدت کاست. بخصوص وقتی که دست اندرکاران ناشناختهء آن اعلام کردند که در پی آلترناتيو سازی هم نيستند.

2. در عين حال، حکومت، با استفاده از فرصت انتخابات، و با بيرون آوردن حسن روحانی بعنوان منتخب مردم عليه ولی فقيه، از صندوق شعبده کاری های انتخاباتی خويش، دست به کار ايجاد توهماتی وسيع زد و به آرزوهای بلند سکولار دموکرات ها را نقبی از فريب زد. يعنی، در پی فضای ايجاد شده بخاطر انتخاباتی که بدينگونه هوشيارانه مهندسی شده بود، و من در مقاله ای ديگر به آن پرداخته ام، حکومت کوشيده است تا اين توهم را در ميان سکولار دموکرات ها، چه در داخل و چه در خارج، دامن بزند که، با آمدن روحانی، اين خود او و ولی فقيه است که در برابر سکولار دموکرات ها عقب نشسته اند. حال آنکه هيچ قرينه ای برای اين عقب نشينی داخلی وجود ندارد.

3. از سوی ديگر، با آزاد سازی تعداد اندکی از زندانيان سرشناس سکولار دموکرات، و ناديده گرفتن تماس های برخی از چهره های سکولار دموکرات داخل کشور با هيئت اعزامی پارلمان اروپا، و باز گذاشتن مجاری حضور و اظهار نظر برای فعالان سرشناس سکولار دموکرات در رسانه های خارج کشور، نشانه هائی از اين «عقب نشينی» را به آنها القاء کرده است. توهمی حباب وار که اکنون ترکيده و چهرهء فريبکار رژيم را رفته رفته آشکار می سازد.

4. با الغای توهم به اينکه در شرايط جديد می توان به پيدايش آلترنايوی سکولار دموکرات در ايران دل بست، و می توان اميدوار بود که بشود، با سست شدن پايه های رژيم، چهره های شاخصی همچون خانم نسرين ستوده يا آقای مهندس امير انتظام را حتی به مقام «رياست جمهوری» رساند، شرايطی وسوسه آميز را در خارج کشور فراهم آورده تا سکولار دموکرات ها انرژی خود را صرف برکشيدن يک «آلترناتيو سکولار دموکرات» در «داخل کشور» کنند.

(در حاشيه بگويم که هر فعال سیاسی، حتی با هوشی متوسط، می تواند بفهمد که مطرح کردن هر شخصیت سکولار دموکرات در داخل کشور به عنوان نماد آلترناتيو، بلافاصله او را در خطری جدی می اندازد. تجربیات تاریخی همواره نشان داده اند که اگر کسانی در زیر سلطهء یک حکومت دیکتاتوری بعنوان نامزد رهبری در نظر گرفته شوند، حداقل تا وقتی که همهء ابزار و وسایل کار از سوی فعالین مهیا نشده، و تا وقتی که این شخصیت خود اعلام رهبری نکرده، و تا وقتی که وجهه ای جهانی به دست نياورده، لازم است به صورتی مخفی فعاليت کند و نام بردن از او جز یک اشتباه خطرناک نيست).

5. در عين حال، حکومت داخل کشوری ها را نيز متوجه اين نکتهء انحرافی کرده است که اگر در داخل کشور امکان ايجاد رهبری وجود ندارد اما می توان خارج کشور را پايگاه يافتن «حقانيت رهبری» قرار داد؛ بخصوص که در خارج کشور افراد متعددی هستند که تاکنون از فعاليت های سياسی خود نتيجهء روشنی نگرفته و احساس می کنند که لازم است انرژی و توان مالی و اجرائی خود را در اختيار يکی از نامزدهای رهبری که در داخل کشور حضور دارد بگذارند.

6. اما، از آنجا که تمام قدرت سکولار دموکرات های انحلال طلب خارج کشور در امر «استقلال از داخل کشور» نهفته است، و از آنجا که همين استقلال مانع آن است تا سکولار دموکرات های خارج دچار مسائل و مصالح داخل کشوری ها شوند، و بتوانند، در بيرون از خط قرمزهای رژيم، از مطالبات قانونی داخلی ها (يعنی در محدودهء همين قانون اساسی آبکی) حمايت کنند؛ روشن است که رژيم  در حال حاضر می کوشد تا تفاوت ماهوی و کارکردی آشکار بين دو اردوگاه سکولار دموکراسی را منتفی ساخته و از اين طريق به متلاشی شدن هماهنگی سکولار دموکرات های داخل و خارج دست يابد.

7. بر اين اساس است که معتقدم هم خواست داخلی ها و هم اشتياق خارجی ها می تواند همچون هيزم آتشی بکار گرفته شود که قرار است استقلال اردوگاه سکولار دموکرات های خارج را بسوزاند.

8. بدينسان، در حالی که هنوز شخصيت های داخل کشور (به دلیل شرایط بسته و غیر قابل انعطاف) نتوانسته اند قدمی در راه همکاری تشکيلاتی و وحدت عمل بردارند و، از اين طريق، پايگاهی اجتماعی را به دست آورند و، از سوی ديگر، نيروهای سکولار دموکرات خارج مورد اين انتقاد مدام قرار دارند که نمی توانند با هم به همآهنگی و وحدت عمل برسند، بهترين نسخه ای که حکومت برای متفرق کردن اردوگاه سکولار دموکراسی در خارج کشور پيچيده، هموار کردن راهی برای آن است که سکولار دموکرات های داخل کشور، تحت لوای اينکه می خواهند خارج کشوری ها را گرد هم آورند، دست به تشکيلاتی در خارج بزنند که از داخل هدايت می شود و از همهء نيروهای سکولار دموکرات بخواهند که زير چتر آن جمع شوند.

10. در عين حال، پيدايش تشکيلاتی که از داخل هدايت می شود، حتی در کمترين حد از توفيق، می تواند با طرح دعوتی در راستای جذب نهادهای سکولار دموکرات خارج کشور همراه شود و آنگاه امتناع اين نهادها برای پيوستن به آن تشکيلات خود بخود موجد تفرقه در صفوف سکولار دموکرات های خارج کشور خواهد شد. يعنی، چنين تشکيلاتی، بعلت شکنندگی مفرط داخل کشوری ها، نه تنها نمی تواند سکولار دموکرات های انحلال طلب واقعی را زير چتر خود گرد آورد بلکه، با ايجاد اردوگاهی نو در برابر همين کوشش های مختصری که در خارج کشور به عمل آمده، می تواند اردوگاه اصلی و قبلی را دچار تزلزل و ريزش کند.

هشدار ی به همرزمان به نظر من، و با عطف به آنچه که گفتم، در مرحلهء کنونی، مهمترين سنگر دفاعی جنبش سکولار دموکراسی در برابر برنامه های فريبندهء حکومتی که، در داخل کشور، هر آن کس را که بخواهد زندانی می کند و هر آنکس را که در سناريوی کلان خود هدف بگيرد آزاد می گذارد، نيفتادن در چالهء فروهشتن استقلال خارج کشور و ادغام داخل و خارج، و مآلاً پيروی خارج از داخل است.

از نظر من، هر کس که در اين راستا بکوشد، چه بخواهد و چه نه، و چه بداند و يا نداند، بازيچهء سناريوئی شده است که حکومت اسلامی برای در هم شکستن صفوف سکولار دموکرات های خارج و ممانعت از ايجاد اتحاد بين آنان نوشته است.

منبع:پژواک ایران


اسماعيل نوری‌علا

فهرست مطالب اسماعيل نوری‌علا در سایت پژواک ایران 

*آیا کاربرد «سکولار دموکراسی» به وسیلهء چپ‌ها اتفاقی است؟   [2024 Apr] 
*چو ایران نباشد؟! نگاهی به آنچه در جشن سالگشت تأسیس کومله گذشت، اسماعیل نوری علا  [2024 Feb] 
*پيکار عليه نظارت استصوابی!  [2016 Jan] 
*ده سال جمعه گردی، از سکولاريسم نو تا سکولار دموکراسی  [2015 Oct] 
*از «سلطنت همه کاره» تا «پادشاهی هيچ کاره»  [2015 Oct] 
*جمهوريت يا جمهوری؟  [2015 Sep] 
*پيامبران سيارهء جديد ميمون ها  [2015 Aug] 
*چند و چون استراتژی ِ انحلال  [2015 Aug] 
*حزبی اینجائی برای روزگار فردائی؟   [2015 Aug] 
*تأملی در روند موضع گيری های سياسی  [2015 Aug] 
*آلترناتيوسازی يعنی آماده شدن برای فردا  [2015 Jul] 
*دست آوردهای يک کنار هم نشستن  [2015 Jul] 
*جنبش سياسی و برنامه های اجرائی  [2015 Jun] 
*ربط غيرمستقيم «مديريت نامتمرکز» با «حل مسائل اقوام»  [2015 Jun] 
*اپوزيسيون و سياست کشورهای غربی  [2015 Jun] 
*کنگرهء سکولار دموکرات ها و غيبت نواندیشان دينی  [2015 Jun] 
*وعده گاهی برای انديشيدن به ايران آزاد و آباد  [2015 May] 
*حکومت اسلامی و جنازهء نويسندگان سکولار  [2015 May] 
* تفاوت های اسلاميسم در ترکيه و ايران  [2015 May] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا٬ دعوای اصلی بر سر چيست؟  [2015 May] 
*تفاهمی در غياب نمايندگان واقعی ملت ايران!  [2015 Apr] 
*نظريه های فقهی در خدمت منافع متغير دينکاران  [2015 Apr] 
*سکولاريسم و اژدهای هفت سر دينکاران  [2015 Mar] 
*گزارشی نوروزی به سکولار دموکرات های ايران   [2015 Mar] 
*سکولاريسم و سنجهء شکل گرفتگی نهاد مذهب   [2015 Mar] 
*اپوزيسيون ما با کدام دشمن مبارزه می کند؟  [2015 Mar] 
*موافق و ناموافق استقرار سکولاريسم در ايران  [2015 Feb] 
*شروط و موانع آلترناتيو سازی  [2015 Feb] 
*آلترناتيو های ديروز و امروز و فردا  [2015 Feb] 
*منافع ملی؛ ابهامات و خطرات  [2015 Feb] 
*معناهای کاربردی واژهء «سکولار»  [2015 Jan] 
*در اين سالگرد نقره ای  [2015 Jan] 
*«شارلی ابدو» و همپوشانی آزادی و اختيار  [2015 Jan] 
*نشانی های آينده ای آرزوئی  [2015 Jan] 
*سال نو، و فرصت صحبت  [2015 Jan] 
*آنچه حکومت اسلامی را بيمه کرده است  [2014 Dec] 
*نيروی سوم در کشاکش شرق و غرب  [2014 Dec] 
*کشوری گرفتار شرق و غرب  [2014 Dec] 
*تشابهات و تفاوت های متفکران و روشنفکران  [2014 Dec] 
*دربارهء حواشی يک بخشنامه  [2014 Nov] 
*رابطهء معکوس نارضايتی و مقاومت  [2014 Nov] 
*در چند و چون سکولار نبودن امام حسين!   [2014 Nov] 
*نقش ابتدا در شکل دادن به انتها   [2014 Oct] 
*سفرنامهء نيويورک  [2014 Oct] 
*قرائت های سياسی و غيرسياسی از اسلام  [2014 Oct] 
*مدلی برای جلوگيری از بازتوليد استبداد  [2014 Oct] 
*دادخواهی يا گردنکشی؟  [2014 Sep] 
*يک انتخاب ساده اما مهم  [2014 Sep] 
*چو فردا شود فکر فردا کنيم!  [2014 Sep] 
*مجاهدين، احزاب کردی، و کنگرهء بوخوم!  [2014 Sep] 
*حکمت جداسازی «سيمين» از «شاملو»  [2014 Aug] 
* حاشيه های دلشکن يک کنگره  [2014 Aug] 
*آنچه در کنگرهء سکولار دموکرات های ايران گذشت  [2014 Aug] 
*تجزيه آفريننان خطرناک ترند  [2014 Jul] 
*تجزيه آفرينان و آيندهء ايران  [2014 Jul] 
*کشور نوين کردستان و زبان کهنهء سياسی ما  [2014 Jul] 
*در آزمون تيمور لنگ  [2014 Jun] 
*از فرهنگ انتقاد تا فرهنگ بوکو حراميان   [2014 Jun] 
*نامه ای برای دو عليرضا! اسم  [2014 Jun] 
*معنای گمشدهء مشروطيت  [2014 May] 
*بهاری پنهان در باغ جنبش سبز  [2014 May] 
*عمامه مداران پارسی می شوند!  [2014 May] 
*اعتدال يا روانپريشی گريز ناپذير؟  [2014 May] 
*مالکيت، فقر و گدائی ملی   [2014 May] 
*فعاليت ها چگونه سياسی می شوند؟  [2014 Apr] 
*انحلال طلبی؛ تنها چارهء رژيم های ايدئولوژيک   [2014 Apr] 
*مفهوم جعلی «ملت سازی»   [2014 Apr] 
*معناهای دوگانهء انتخاب   [2014 Apr] 
*دموکراسی، واژه ای با چند معنا  [2014 Mar] 
*نوروز: مژدهء پيروزی های ترديد ناپذير  [2014 Mar] 
*انقلاب و آلترناتیو  [2014 Mar] 
*سناريوهائی برای ايجاد رهبری  [2014 Mar] 
*در خوب و بد راديکاليسم  [2014 Feb] 
*استراتژی آلترناتیو سازی و دشمنان اش  [2014 Feb] 
*کيسه بوکسی برای نوخاستگان؛ چگونه در خارج کشور هم می شود ممنوع القلم شد  [2014 Feb] 
*از اوايل قرن هفدهم، و پس از پيدايش تصور مدرن از «کشور»، و اينکه کشورها دارای مرزهائی سياسی اند که بوسيلهء جامعهء بين المللی (در آن زمان اروپا)  [2014 Feb] 
*ويروس های دست ساخت رژيم  [2014 Jan] 
*محاصرهء خارج از داخل؟  [2014 Jan] 
*تغيير قبله، آميزه ای از دين و سياست!  [2014 Jan] 
*مدرنيته، سنت و مذهب؟  [2014 Jan] 
*گفتن به وقت خاموشی؟  [2013 Dec] 
*رابطهء سکولار دموکرات های داخل و خارج   [2013 Dec] 
*حقوق بشر؛ امری جهانی يا فراگير؟  [2013 Dec] 
*اپوزيسيون در اغما جمعه گردی های اسماعيل نوری علا [2013 Dec] 
*وقتی شيمی درمانی متوقف شود  [2013 Nov] 
*در چند و چون موضع گيری های سکولار دموکرات ها   [2013 Nov] 
*«طلب» هرگز «تقاضا» و «تمنا» نيست!  [2013 Nov] 
*واژه ای که از آن خون می چکد!  [2013 Nov] 
*مطالبه محوری: هم اکنون اما فقط در ايران  [2013 Oct] 
*سه يادداشت در تولد، نوزائی و ماندگاری  [2013 Oct] 
*سکوت شان سرشار از چيست؟  [2013 Oct] 
*فصل زودگذر مطالبات  [2013 Oct] 
*در چند و چون ارزيابی «فرصت» ها  [2013 Sep] 
*در جستجوی هم پيمان   [2013 Sep] 
*ايران، خط دفاعی روسيه؟  [2013 Sep] 
*در ميان بهائيان ايران  [2013 Sep] 
*روزی که «کليد» شوخی دردناک قفل سازان است  [2013 Aug] 
*آقای مهندس زعيم، با سکولار دموکراسی شوخی نکنيد!  [2013 Aug] 
*در جستجوی ده درويش  [2013 Aug] 
*چند ملاحظه دربارهء حواشی يک کنگره  [2013 Aug] 
*شرط فراموش شدهء اتحاد  [2013 Jul] 
*هدیهء تلخ و شيرين ما به مردم خاورمیانه  [2013 Jul] 
*مقولهء موازی سازی  [2013 Jul] 
*تحقق دموکراسی دينی، و دفع شر اصلاح طلبان  [2013 Jun] 
*سالگرد روز شوم 15 خرداد  [2013 Jun] 
*دوقرن آرزو  [2013 May] 
*انتخابات سلاطين   [2013 May] 
*سکولار دموکرات ها و انتخابات پيش رو  [2013 May] 
*پيرامون تحريم فعال و جوانگرائی   [2013 May] 
*سکولار دموکراسی؛ مأموريتی زمانمند   [2013 May] 
*در شناخت اصلاح طلبی های دوگانه   [2013 Apr] 
*چند و چون چهار سال به هدر رفته  [2013 Apr] 
*درسی از نوروز  [2013 Mar] 
*تجربه ای در کثرت مداری  [2013 Mar] 
*«سرمايهء ملی» يعنی چه؟  [2013 Mar] 
*نگاهی به مانيفست «اتحاد برای دموکراسی در ايران»  [2013 Feb] 
*وروديه های تغيير اجتماعی  [2013 Feb] 
*رضايت سنجی و قدرت سياسی  [2013 Feb] 
*نتايج «ناموسی کردن» امور  [2013 Feb] 
*نقش «افعال متعدی» در کارکرد سياسی ما!  [2013 Jan] 
*چرا انتخابات آزاد با همه پرسی فرق دارد   [2013 Jan] 
*چرا هويت مسئله ای سياسی نيست؟  [2013 Jan] 
*واقعيت و ضرورت تهاجم فرهنگی ما  [2013 Jan] 
*ايدئولوژی های منظم و سکولاريسم دموکراتيک   [2012 Dec] 
*نهادهای اجتماعی و پيوندهای خانوادگی  [2012 Dec] 
*گوناگونی های ملی در تلهء زبانی آشفته  [2012 Dec] 
*انتخابات آزاد و مطالبه محوری  [2012 Dec] 
*نگرانی آقای «نگهدار» از چيست؟   [2012 Nov] 
*دوگانهء زاينده و يگانهء مسموم  [2012 Nov] 
*پيوندهای درونی اصلاح طلبی با انتخابات آزاد   [2012 Nov] 
*معظلات و معيارهای سنجش ائتلاف  [2012 Nov] 
*چه کسی از اين گلو سخن می گويد؟  [2012 Oct] 
*روايت نسل نابهنگامی  [2012 Oct] 
*چرا سکولار دموکراسی و نه تنها دموکراسی  [2012 Sep] 
*«شورای ملی» در ترازوی سنجش  [2012 Sep] 
*گل های اپوزيسيون انحلال طلب به دروازهء خودی!   [2012 Sep] 
*نيروی دافعهء تبعيض  [2012 Sep] 
*معنا شناسی سياسی ملت جمعه گردی های اسماعيل نوری علا [2012 Aug] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا/ مردم سالاری، بهانه ای برای تداوم حکومت اسلامی؟!  [2012 Aug] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا/ آلترناتيو و قدرت سياسی  [2012 Aug] 
*نگاهی به ماه مرگ و بی مرگی   [2012 Aug] 
*چشم انداز هزارتوی اپوزيسيون در خارج کشور  [2012 Aug] 
*ایران در انتظار رهبری کاریزماتیک یا انتخابی؟  [2012 Jul] 
*پاسخ به نامه ای از فاطمهء حقيقت جو  [2012 Jul] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا  [2012 Jul] 
*سلطنت نرفته و جمهوری نيامده  [2012 Jun] 
*کوششی برای خروج از بن بست ائتلاف  [2012 May] 
*در آداب گفتگو با حريفان  [2012 Apr] 
*ترسی بدتر از مرگ  [2012 Apr] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا- در حاشيهء کنفرانس مهرداد مشايخی در واشنگتن  [2012 Apr] 
*جنگ نوين خدايان و نابهنگامی سیاست اوباما  [2012 Mar] 
*همايشی لازم، اما بر اساس برهان خلف!  [2012 Mar] 
*خاتمی، نماد برتر اصلاح طلبی  [2012 Mar] 
*فهرست دم افزون اشتراکات  [2012 Mar] 
*اتحاد عليه آلترناتيوسازی؟  [2012 Feb] 
*آسيب های چهارگانهء اتحاد  [2012 Feb] 
*اوباما هنوز با آنها است   [2012 Jan] 
*اسلاميست ها در آيندهء ايران   [2011 Nov] 
*بن بست سرپوشيدهء آقای اکبر گنجی  [2011 Nov] 
*سخنی ديگر دربارهء کنگره ملی و آلترناتيوسازی  [2011 Sep] 
*از مدنيت اسلامی تا شهروندی ايرانی  [2010 Oct] 
*چرا آلترناتيو حکومت استبدادی هميشه در «خارج» ساخته می شود؟  [2010 Oct] 
*آلترناتيوسازان و اصلاح طلبان  [2010 Oct] 
*ناسيوناليسم واقعی فقط سکولار است  [2010 Sep] 
*دربارهء کميتهء تدارکاتی کنگرهء ملی ايرانيان  [2010 Sep] 
*سنگ بنای همه مفاهيم سياسی مدرن «مليت» است  [2010 Sep] 
*ملاحظاتی در باب روند آلترناتيوسازی  [2010 Aug] 
*راهی برای خروج از بن بست «آلترناتیو»   [2010 Aug] 
*لنگ‌کردن از خارج گود؟  [2010 Aug] 
*اپوزيسيون زير يک سقف؟  [2010 Aug] 
*ترازنامهء سکولار  [2010 Jul] 
*نيروی جانشين کجاست؟  [2010 Jul] 
*چهار شب سکولار در شمال کاليفرنيا  [2010 Jul] 
*18 تير 1378، آغازگاه جنبش سکولار ايران  [2010 Jul] 
*چرا نبايد جنبش سبز را واگذار کرد؟  [2010 Jul] 
*پای سخن حجت‌الاسلام کديور  [2010 Jun] 
*فهرستی از اعتقادات سکولارهای سبز  [2010 Jun] 
*هنوز هم در ستايش بايکوت؟*  [2010 Jun] 
*از خردادهای بی «بروتوس»  [2010 Jun] 
*مشکل سکولار شدگی اصلاح طلبان مذهبی  [2010 May] 
*در زمينهء اهانت و بی خبری  [2010 May] 
*ميرحسين موسوی: محیل و قدرت پرست، يا ساده و گيج؟  [2010 May] 
*سکولاريسم در روياروئی با حکومت و حاکم  [2010 May] 
*مسلمان يا اسلاميست؟  [2010 Apr] 
*راهبندان سياسی برای نوانديشان مذهبی  [2010 Apr] 
*پرهيز از انحلال طلبی، چرا؟  [2010 Apr] 
*ارزيابی «انتخابات آزاد» همچون يک گفتمان  [2010 Apr] 
*راه حلی به نام سکولاريسم سياسی؟  [2010 Apr] 
*معرفی کتاب «درد اهل ذ مه»، نوشتهء يوسف شريفی  [2010 Mar] 
*اختراع همزيستی  [2010 Mar] 
*سال پسا اسلاميزم؟   [2010 Mar] 
*پل مفقودی بين خواست ها و شعارها  [2010 Mar] 
*جمهوری اسلامی سکولار را «خدا هم نافريد!»  [2010 Mar] 
*جهانگردی در شهر  [2010 Feb] 
*جوانهء سبز سکولاريسم در سرمای سپيد تورنتو  [2010 Feb] 
*گذشته اي که در حال گم شدن است   [2010 Feb] 
*تفکر دلبخواهی و مشکل تاکتيک ها  [2010 Feb] 
*اتحاد بد، اتحاد خوب  [2010 Jan] 
*آيا قطار به انتهای تونل نزديک می شود؟  [2010 Jan] 
*اصلاح طلبی مذهبی و منطق ماقبل تاريخ  [2010 Jan] 
*سقف خواست های اصلاح طلبان مذهبی کجاست؟  [2010 Jan] 
*مهر حلال و جان نا آزاد  [2010 Jan] 
*جنبش اجتماعی مدرن نمی تواند شکست بخورد  [2009 Dec] 
*شطرج‌باز مستأصل  [2009 Dec] 
*ترس، زادهء تنهائی ست  [2009 Dec] 
*زردها بی خود قرمز نشدند...  [2009 Dec] 
*چرا مذهب همان ايدئولوژی است؟  [2009 Nov] 
*چرا جامعهء ما «مدنی» نشده؟  [2009 Nov] 
*آقای کديور هم بهتر است در حد گليم خود بماند  [2009 Nov] 
*جنبش خودجوش سبز و حاکميت ايرانی  [2009 Nov] 
*از صراط مستقيم تا نوانديشی مذهبی  [2009 Oct] 
*اخيراً می گويند حکومت اسلامی هم سکولار است!   [2009 Oct] 
*جنبش سبز و حکومت نظاميان اسلامی  [2009 Oct] 
*سکولار بودن؛ همچون پيش شرط مدرن بودن  [2009 Oct] 
*استقلال ايران يا بيمهء اتمی ولايت فقيه  [2009 Oct] 
*چقدر از الله باقی مانده است؟  [2009 Sep] 
*رابطهء سکولارها با مراجع تقليد  [2009 Sep] 
*هزينهء تغيير، اما کدام تغيير؟  [2009 Sep] 
*آيا محاکمهء سکولاريسم هم در راه است؟   [2009 Aug] 
*آيا سکولاريسم بمعنای جدائی دين از دولت است؟  [2009 Aug] 
*نگذاريم اسلاميست ها رنگمان کنند، جمعه گردی های اسماعيل نوری علا  [2009 Aug] 
*ايران برای همهء ايرانيان؟  [2009 Aug] 
*حکومت کمی مذهبی، کمی سکولار؟!   [2009 Aug] 
*نسبت ميانه روی با قاطعيت  [2009 Jul] 
*از سکولاريسم صد درصدی تا سهراب و ندا  [2009 Jul] 
*سرگردان بين تاکتيک سبز و استراتژی خاکستری  [2009 Jul] 
*چرا موج سبز آقای موسوی کور رنگ است؟  [2009 Jul] 
*آيندهء اصلاح طلبان و نقش مهندس موسوی  [2009 Jun] 
*اردوگاه اپوزيسيون آلترناتيو ساز کجاست؟  [2009 Jun] 
*دولت سايه و آغاز دوران انحلال طلبی  [2009 May] 
*بايکوت نمايش اقتدار ملت است  [2009 May] 
*مصلحت نظام و بوسهء مرگ رهبر بر پيشانی کانديداها  [2009 May] 
*سعدی، ميان احمدی نژاد و اوباما؟  [2009 Apr] 
*دانش تجربی چگونه آسمانی شد؟  [2009 Apr] 
*نوروز، با اوين...  [2009 Mar] 
*رفتارشناسی اشغالگران  [2009 Mar] 
*ساکن خانه شيشه ای  [2009 Feb] 
*سال نو، سکولاريسم نو  [2009 Jan] 
*روزگار آلترناتيو  [2008 Dec] 
*يقين به آزادی عين آزادی است!  [2008 Nov] 
*فقه، سرطان مهلک جامعه امروز ما  [2008 Nov] 
*حکومت اسلامی و بند ناف نوانديشی امامی  [2008 Oct] 
*چرا نوانديشان مذهبی از سکولاريسم می گريزند؟  [2008 Sep] 
*مانیفست درماندگی؟  [2008 Sep] 
*در ستايش بتکده ها!  [2008 Sep] 
* بن بست نوانديشی مذهبی در حکومت اسلامی  [2008 Feb] 
*چگونگی   [2008 Feb] 
* آيا حکومت اسلامی ايران حکومتی ارتجاعی نيست؟  [2008 Feb] 
*گوهر سکولاريسم تقابل با تبعيض است/ دکتر نوری علا  [2008 Jan] 
*جای خالی احزاب غير ايدئولوژيک  [2007 Dec] 
*پیدایش و نقش دین‌کاران امامی در ایران  [2007 Dec] 
*«منطقهء خاکستری» در جغرافيای اپوزيسيون  [2007 Dec]