PEZHVAKEIRAN.COM در جستجوی هم پيمان
 

در جستجوی هم پيمان
اسماعيل نوری‌علا

در مسير مبارزه با حکومت مذهبی و غيرقانونی مسلط بر ايران يک نکته سخت روشن است: اگر نيروهای غيرايدئولوژيک اما وابسته در قدرت، و نيروهای برآمده از آنها اما اکنون جدا شده از ايشان، در روند انحلال حکومت فعلی و لغو قانون تبعيض آفرين آن شراکت نداشته باشند، تنها راه براندازی وضع فعلی قيام سراسری مردم و کشيده شدن مبارزه به خيابان و تسلط جنگ و گريز و خون ريزی است. حال آنکه اگر نيروهائی که ـ چه مذهبی و چه غيرمذهبی ـ به اين نتيجهء روشن رسيده باشند که برای حفظ ايران، و محترم ماندن اديان و مذاهب و کيش های منتشر در ايران، تنها برقراری حکومتی لازم است که بتواند منافع هر تک گروه را در برابر تجاوز گروه های ديگر حفظ کند و تبعيض نيافريند و جامعه را در معرض روند خودی ـ ناخودی سازی قرار ندهد، آنگاه آنها نيز بايد به اين بيانديشند که چرا پا به راه سکولار دموکراسی نمی گذارند و نسبت به نتايج برقراری چنان حکومتی دچار ترديدند؟

بنظر من، سود همگان در استقرار چنان حکومت تساهل آفرينی است که چتر حمايت اش شامل همه می شود و هيچ ارزش و معياری را، در خارج از آنچه در اعلاميهء حقوق بشر آمده، بر آحاد ملت تحميل نمی کند. و آنکه اين «سود همگانی» را نمی بيند و در راه تحقق آن نمی کوشد يا غافل است و يا منافع خويش را در ابقای حکومت فعلی می پندارد. من در اين مقاله با اين دستهء دوم کاری ندارم اما روی سخنم با آن گروه نخست است که واقعاً در مورد بسیاری مسائل دچار غفلت اند.

***

نيز اين نکته روشن است که، در ظل «استراتژی انحلال رژيم»، می توان دربارهء همه گونه تاکتيک مبارزاتی به بحث نشست، راه های عملی خشونت پرهيزی را مطالعه کرد، دگرگونی و انقلاب مدنی را بر انقلاب هائی که بر مبنای خونريزی و ويران کردن و کن فيکون ساختن عمل می کنند ترجيح داد، و در مورد سرعت دگرگونی به انديشه پرداخت. اما بدون موافقت در استراتژی هرگز اتحاد عمل و نظری شکل نمی گيرد که بتواند به دگرگونی حکومت و استقرار سکولار دموکراسی در ايران بيانجامد.

پس می توان يک بار و دو بار و هزار بار پرسيد که: «اگر بسياری از نيروهای سياسی معتقدند که تنها راه حل ايران برای رسيدن به يک «حکومت مدرن، سکولار و دموکرات» کوشش در راستای برکنار کردن حکومت فعلی و لغو قانون اساسی آن است، چرا در اين راستا با يکديگر همکاری ـ و  نمی گويم اتحاد ـ نمی کنند؟ چرا در پيمانی مشخص متعهد نمی شوند که در ايران پس از حکومت اسلامی حقوق همديگر را رعايت کنند، به تبليغ آزاد عقيده احترام بگذارند، و اجازه دهند که مردم کشور، برنامه های هر يک را شنيده و در مسير گزينش يکی دو برنامه که بنظرشان مفيدتر و کارآمدتر است عمل کنند؟ براستی دلايل شان از شراکت در مسير انحلال حکومت مذهبی ـ ايدئولوژيک کنونی و متحقق ساختن سکولار دموکراسی چيست؟»

من، در اينجا، می خواهم حاصل گفتگوهای خويش با اين «نيروهای مردد» را گزارش کرده و به برخی از دلايل بوقوع نپيوستن چنان وضعيتی بپردازم.

***

1. می گويند «سکولار دموکرات ها می خواهند حکومت فعلی را سرنگون کنند تا بتوانند «بی مذهبی» (يا «لامذهبی») را گسترش دهند».

اما آيا چنين است؟ اين نکته ای بديهی است که سکولار دموکرات ها معتقد به «بی مذهبی در حکومت» هستند اما، در عين حال، هيچ مذهبی را آماج حملهء خود قرار نمی دهند؛ بلکه همواره از آزادی مذاهب و جلوگيری از تعرض آنها به يکديگر سخن می گويند. در نتيجه، اين برداشت و دليل وارد نيست، مگر اقامه کننده معتقد باشد که فقط حکومت شريعت فرقهء دوازده امامی حکومتی مشروع و برحق است و بايد آن را حفظ کرد. والا چه کسی ـ جز برخی ديوانگان فاشيست ـ تاکنون خواستار آن شده است که دولت سکولار دموکرات آيندهء ايران بايد به جای حکومت از جامعه «مذهب زدائی» کند؟

***

2. می گويند سکولار دموکرات ها در ايرانی که به دست آنان اداره شود به گروه ها و احزاب دينی اجازهء فعاليت نمی دهند.

آيا اين توهمی بی پايه نيست؟ اگر يک قانون اساسی سکولار دموکرات همهء مردم را متساوی الحقوق کرده، و راه تحميل ارزش های هر گروه عقيدتی ـ مذهبی بر همگی مردم را بسته باشد، آنگاه چه بيمی در مورد وجود گروه های دينی و فعاليت سياسی آنان وجود خواهد داشت؟ در چنين وضعيتی هر «گروه سياسی»، چه واجد همعقيدگان به يک مذهب و مکتب باشد و چه نباشد، تنها کافی است که اصول حکومت سکولار دموکرات را بپذيرد تا آزادی کامل فعاليت و تبليغ داشته باشد. اصول حکومت سکولار دموکرات هم چيزی نيست جز عدم تبعيض و عدم تحميل يک عقيده بر دگرانديشان.

به عبارت ديگر، «اصول تخطی ناپذير حکومت سکولار دموکرات» بصورتی بنيادی با «اصول تغييرناپذير حکومت های مذهبی ـ ايدئولوژيک» فرق دارد. آن يکی اصول انسان مداری، دموکراسی، تبعيض گريزی و تساوی حقوق آحاد ملت در برابر قانون را تخطی ناپذير می داند و می کوشد استمرار بلند مدت آنها را تضمين کند و اين دومی زيربنائی بودن يک مذهب و مکتب خاص را تغييرناپذير اعلام می کند. اولی می کوشد جامعه را آزاد و مختار کند و دومی در پی آن است که جامعه را مقيد و مطيع و مقلد بار آورد. و تضاد بين اين دوگونه نگاه است که يکی را قابل فهم و تحمل و پذيرش می سازد و ديگری را آفرينندهء جهنم بر زمين می شناسد.

گروه ها و سازمان های سياسی دينی اگر متعهد به قانون اساسی سکولار دموکرات باشند آنگاه در فعاليت و تبليغ در راستای برنامه های اداره کشور دستی گشوده خواهند داشت. مگر حزب «دموکرات مسيحی آلمان» می کوشد تا قانون اساسی سکولار دموکرات اين کشور را لغو کرده و همگان را به آئين مسيحی در آورد؟ براستی هنوز معلوم نيست اين توهم در فکر کسی که حکومت سکولار دموکرات را به سود کل جامعه می بيند چگونه بوجود می آيد.

هم اکنون، در جامعهء خودمان، مثلاً، گروه ملی ـ مذهبی ها و سازمان نهضت آزادی را داريم و حتی مجاهدين خلق و شورای مقاومت شان را. اگر اين تشکلات در راه ساختن آيندهء ايران به جدا کردن مذهب از حکومت و اطاعت از قانون اساسی سکولار دموکرات عملاً متعهد باشند و سياست خود را عين ديانت خويش ندانند، چه کسی می تواند به «مذهبی بودن» آنها ايرادی وارد کند و يا در آشتی را برويشان ببندد؟ هم اکنون اين در از آن رو بسته است که اينگونه گروه ها تکليف خود را در راستای جدا کردن مذهب از حکومت عملاً (و نه تنها در نظر و شعار) روشن نمی کنند و بصورت استراتژيک ضرورت انحلال حکومت کنونی را تصديق نمی نمايند؛ والا به محض آنکه چنين تصديقی از جانب نيروهای مذهبی تحقق يابد سکولار دموکرات های واقعی ايران مشکلی در همکاری و همراهی با آنان نخواهند داشت.

***

3. می گويند «منظور سکولار دموکرات از انحلال طلبی آن است که می خواهند ادارات دولتی و نيروهای انتطامی و نظامی را منحل کنند و اين نهادها را از نو بسازند».

آيا چنين است؟ بقای کشور ما در طول تاريخ، در برابر تهاجم بيگانگان خارجی و ويران سازان داخلی، همواره بسته بوجود «ديوانسالاری کارآمد» و «نيروهای برقرار کنندهء نظم و مدافع از مرزهای کشور» بوده است. حکومت ها ـ بيگانه و آشنا ـ آمده اند و رفته اند اما کشور بخاطر فرزندان ديوانسالار و نظامی اش بر جای مانده است.

در واقع اين حکومت اسلامی (و بخصوص کوشش وافر خط امامی ها) بود که، از طريق زندانی کردن و اعدام نظاميان و ديوانسالاران برجستهء ايران، و تحقير امر «تخصص و شايستگی حرفه ای» و برتر دانستن «تعهد مذهبی»، کشور را به چنين روز وخيمی انداخت، مرزها را آسيب پذير کرد، و سطح کار تخصصی را در حد اوباش احمدی نژادی پائين آورد. حکومت سکولار دموکرات به بقای ديوانسالاری و استفادهء ميهن دوستانه و مردم مدار از نيروهای نظامی و انتظامی معتقد است.

مثلاً، مگر اينها که در سپاه پاسداران کار می کنند از کرهء مريخ آمده اند؟ اينها نيروهائی هستند که يک حکومت سکولار دموکرات می تواند آنها را از «پاسداری توضيح المسائل دايناسورهای حوزه ها» به پاسداری جامعه ای متمدن و همزيستی مدار فرابخواند. اين نکته واقعيتی انکار ناپذير است که امروز وضعيت اجتماعی با سی سال پيش فرق کرده است. اگر نسل جوان ايران دری به سوی آنچه در جهان می گذرد گشوده است و ارزش هائی انسانی و نوين و متمدنانه را مطالبه می کند، اين در به جوانانی از ايران که در سپاه و ادارات بکار مشغولند نيز تعلق دارد.

 در واقع، برخلاف نظر آقای حسن روحانی که همچنان می کوشد تا اين جوانان را تنها پاسدار اسلام و جمهوری اسلامی معرفی کند، بیشترین سپاهيان امروز، به خصوص آن هایی که سواد و دانشی دارند،  خود را پاسدار ایران و تمامی مردم ایران می دانند،  چرا که  اگرچه در معرض مغزشوئی دايم دينکاران جنايتکار قرار دارند اما سطح شعورشان پائين تر از بقيهء ايرانيان نيست و اگر مطمئن شوند که در ايران آينده بخاطر جنايت های پليد آمرانشان صدمه نخواهند ديد، خود مهمترين وسيلهء آزاد و آبادسازی ايران آينده خواهد بود.

به اعتقاد من، سکولار دموکرات ها در داخل صفوف نيروهای نظامی و انتظامی دارای متحدين بالقوهء وسيعی هستند که آيندهء پريشان کشور را در کنف حکومت اسلامی مشاهده می کنند، وضعيت وخيم فرزندان خود را در صورت بقای اين حکومت درک می کنند، و کافی است از يک سو آينده ای مطمئن را در برابر خود ممکن ببينند و، از سوی ديگر، مطمئن شوند که نيروهای سکولار دموکرات به آنچنان همکاری وسيعی رسيده اند که بتوانند در راستای انحلال حکومت اسلامی توفيق يابند.

***

4. می گويند شرايط داخلی و خارجی برای فروپاشی اين حکومت مهيا نيست و انحلال طلبان تنها بايد بر اطاعت از نيروهای بيگانه سرمايه گذاری کنند و اميدوار باشند که سوار بر تانک و توپ آنها می توانند در ايران حکومت سکولار دموکرات برقرار کنند.

آيا چنين است؟ آيا اين سخن اهانت مستقيم به ملتی نيست که، عليرغم نيروی قاهر بيگانگان، در صد سالهء اخير حداقل سه خيزش بزرگ سياسی را تمشيت داده است؟ آيا اگر يک لحظه از تصور دور باطل «مرغ و تخم مرغ» بيرون بيائيم، درنخواهيم يافت که هم اکنون مردم ناراضی ايران تنها بدان دليل به خيابان نمی آيند، و از آن رو مبارزات خشونت پرهيز خود را نمی آغازند که هيچگونه بديل رهبری کنندهء سکولار دموکراتی در داخل و خارج ايران وجود ندارد؛ و اگر اينگونه بهانه گيری ها ادامه يابد بوجود هم نخواهد آمد.

این واقعيت را تاریخ مبارزاتی تاریخ معاصر جهان نشان داده است که اگر روزی مردم ايران نيز در جمعيت هائی ميليونی به خيابان آمدند و خواستار «جمهوری ايرانی» (به معنای متعلق به همهء مردم ايران) شدند، قدرت ها ـ چه داخلی و چه خارجی ـ در برابر آنها تسليم خواهند شد.

يعنی، در مورد کشور ما، مشکل به نيامدن مردم بر نمی گردد و اين امر ناشی از غفلت و تن پروری و ولنگاری نيروهائی است که خود را سکولار دموکرات می پندارند اما متوجه تضاد سکولار دموکراسی با کوشش برای اصلاح و ابقای رژيم کنونی نمی شوند.

***

5. می گويند سکولار دموکرات ها با نامتمرکز کردن حکومت و دادن اختيارات به مناطق مختلف کشور مخالفند و بدين لحاظ از تماميت ارضی و يکپارچگی ايران سخن می گويند.

آيا واقعيت اينگونه است؟ آيا نه اينکه اگر می خواهيم در مورد سرنوشت آيندهء ايران سخن بگوئيم ابتدا بايد مطمئن باشيم که کشوری به نام ايران وجود دارد تا آينده ای داشته باشد که بتوان از آن سخن گفت؟ حکومت سکولار دموکرات، از آنجا که سکولار است، با تبعيضات فرهنگی، زبانی، دينی، جنسيتی و غيره در تخالف است و، از آنجا که دموکرات است نمی تواند راه های بازتوليد استبداد را نبندد. از نظر سکولار دموکرات ها، مهمترين زمينه برای بازسازی استبداد سلطان و شيخ و "کميته های مرکزی" اجازه دادن به تمرکز قدرت در يکجا و در دست يک گروه يا فرد است.

اگر مردمان مناطق کشور در درون مرزهای ايران دارای حق تعيين و ادارهء امور خويش باشند و برای انجام هر امر کوچکی منتظر موافقت مرکز و رهبر و رهبری نباشند، آيا جز اين خواهد شد که خود تبديل به دستگاه جلوگيری از باز توليد استبداد می شوند؟ آن هم در عين حالی که با تسلط بر تصميم گيری در راستای امور خود حس دوگانگی و تبعيضی که هم اکنون در ميان مردمان مناطق مختلف کشور وجود دارد از ميان بر خواهد خواست؟

توجه کنيم که تنها زمانی بين حفظ تماميت ارضی کشور و خواستاری حکومت نامتمرکز تضاد پيدا می شود که برخی از کوشندگان منطقه ای خواستار امتيازاتی همچون «حق تعيين سرنوشت» و «خودمختاری» (که با «خودگردانی» متفاوت است) می شوند. در اينجا «حق تعيين سرنوشت» به معنی داشتن اختيار دوگانه ای برای ماندن در مجموعهء ايران و يا خارج شدن از آن است. اين «خواست» بحث را از سخن گفتن دربارهء کشوری به نام ايران خارج کرده و به تقويت فکر «تجزيهء ايران» نزديک می کند.

 به نظر من، اگرچه نمی توان اين گزينه را، در مفهوم انتراعی خود، «غيرمنطقی» دانست اما:

- فقدان دلايل کافی برای اينکه در ايران آزاد شده و سکولار دموکرات فردا نيز بايد به «حق جدا شدن» ميدان داد

- يا دشواری اجرائی انجام رفراندوم هائی که وجودشان مستلزم اين «حق تعيين سرنوشت» است،

- و نيز در هم تنيدگی اقوام و نژادها و زبان ها و اديان در گسترهء ايران اجازهء «جداسری های قومی و زبانی»

طرح اين قبيل مسائل را در امروز مقابله با حکومت تبعيض آفرين اسلامی نابهنگام می کند.

سکولار دموکرات ها وقت خود را در اين موارد هدر نمی دهند و در راستای ايجاد آنچنان ايرانی می کوشند که کسی نخواهد از آن جدا شود. اگر رهبران منطقه ای کنونی با اين موضع مخالفت کنند و به بهانهء آن در گفتگوی ملی بر سر ايران فردا شرکت نيابند آنگاه بايد بپذيرند که در راستای استقرار حکومت سکولار دموکرات در ايران آينده سنگ انداخته اند.

***

6. می گويند سکولار دموکرات ها سلطنت طلب اند چرا که از اعلام جمهوری امتناع می کنند.

آيا براستی چنين است؟ مگر نه اين است که يک «حکومت سکولار دموکرات» حکومت مردم بر مردم، برای مردم و در خدمت مردم است و سالاری مردم را می جويد. سلطنت (که از باب «سلطه» می آيد) قطعاً با حکومت مردمی در تضاد است و آنچه که مردم ايران در انقلاب 57 به آن «نه» گفتند همين «سلطنت» بود است؟؛ هرچند که از سلطنت به ولايت مطلقه رسيدند و آنچه قاتق نان می پنداشتند به قاتل جان شان تبديل شد.

بنظر من، اکثريت ايرانيان همواره خواستار شراکت در حاکميت دموکراتيک بوده و از «جمهوريت حکومت» (به معنی اعمال اراده مردم در حکومت) دفاع کرده اند. اما آيا «جمهوريت حکومت» تنها در «نظام جمهوری» به دست می آيد و، حتی اگر چنين باشد ما بايد، از هم اکنون و در اين خارج کشور،  حق اظهار عقيدهء عدهء کثيری از هموطنان مان را، که «پادشاهی پارلمانی» را برای کشورشان ايده آل می دانند، منکر شويم؟

سخن سکولار دموکرات های انحلال طلب آن است که ما ـ چه جمهوريخواه و چه هواخواه پادشاهی پارلمانی ـ هرگز در خارج کشور قادر نخواهيم بود نوع حکومت آيندهء ايران را تعيين کنيم و، در عين حال، کوشش ما برای جلوگيری از مطرح شدن همهء گزينه هائی که مغاير با سکولار دموکراسی نباشند در رفراندوم های پس از سقوط رژيم فعلی کاری جز اقدام آشکار عليه دموکراسی نيست.

***

 مجموعاً، می خواهم بگويم که اپوزيسيون حکومت اسلامی چاره ای ندارد که برای تعيين تکليف خود به چنين پرسش هائی پاسخ دهد: «براستی هدف تعيين کنندهء استراتژی و تاکتيک های مبارزاتی ما چيست؟ آيا در اعماق ضمير خود می خواهيم که اين حکومت باقی بماند و احياناً در حد آرايشی متحول شود؛ و يا واقعاً می خواهيم که حکومت مذهبی ـ ايدئولوژيک کنونی کلاً منحل اعلام شده و قانون اساسی اش لغو گردد؟»

وظيفهء سکولار دموکرات ها طرح اين پرسش ساده است، آن هم بصورتی دائمی و در برابر نيروهای صادقی که در پيوستن به اين «جنبش» مرددند. تصديق ضرورت دگرگون ساختن حکومت در ايران و جانشين کردن قانون اساسی و حکومتی سکولار دموکرات، کمترين و اصلی ترين شرط همکاری نيروهای مختلف خواستار آيندهء آزاد و آباد ايران است. در مورد تاکتيک هائی که اين استراتژی را متحقق می سازند هميشه می توان به گفتگوهای سازنده و دوستانه نشست.

esmail@nooriala.com

منبع:پژواک ایران


اسماعيل نوری‌علا

فهرست مطالب اسماعيل نوری‌علا در سایت پژواک ایران 

*آیا کاربرد «سکولار دموکراسی» به وسیلهء چپ‌ها اتفاقی است؟   [2024 Apr] 
*چو ایران نباشد؟! نگاهی به آنچه در جشن سالگشت تأسیس کومله گذشت، اسماعیل نوری علا  [2024 Feb] 
*پيکار عليه نظارت استصوابی!  [2016 Jan] 
*ده سال جمعه گردی، از سکولاريسم نو تا سکولار دموکراسی  [2015 Oct] 
*از «سلطنت همه کاره» تا «پادشاهی هيچ کاره»  [2015 Oct] 
*جمهوريت يا جمهوری؟  [2015 Sep] 
*پيامبران سيارهء جديد ميمون ها  [2015 Aug] 
*چند و چون استراتژی ِ انحلال  [2015 Aug] 
*حزبی اینجائی برای روزگار فردائی؟   [2015 Aug] 
*تأملی در روند موضع گيری های سياسی  [2015 Aug] 
*آلترناتيوسازی يعنی آماده شدن برای فردا  [2015 Jul] 
*دست آوردهای يک کنار هم نشستن  [2015 Jul] 
*جنبش سياسی و برنامه های اجرائی  [2015 Jun] 
*ربط غيرمستقيم «مديريت نامتمرکز» با «حل مسائل اقوام»  [2015 Jun] 
*اپوزيسيون و سياست کشورهای غربی  [2015 Jun] 
*کنگرهء سکولار دموکرات ها و غيبت نواندیشان دينی  [2015 Jun] 
*وعده گاهی برای انديشيدن به ايران آزاد و آباد  [2015 May] 
*حکومت اسلامی و جنازهء نويسندگان سکولار  [2015 May] 
* تفاوت های اسلاميسم در ترکيه و ايران  [2015 May] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا٬ دعوای اصلی بر سر چيست؟  [2015 May] 
*تفاهمی در غياب نمايندگان واقعی ملت ايران!  [2015 Apr] 
*نظريه های فقهی در خدمت منافع متغير دينکاران  [2015 Apr] 
*سکولاريسم و اژدهای هفت سر دينکاران  [2015 Mar] 
*گزارشی نوروزی به سکولار دموکرات های ايران   [2015 Mar] 
*سکولاريسم و سنجهء شکل گرفتگی نهاد مذهب   [2015 Mar] 
*اپوزيسيون ما با کدام دشمن مبارزه می کند؟  [2015 Mar] 
*موافق و ناموافق استقرار سکولاريسم در ايران  [2015 Feb] 
*شروط و موانع آلترناتيو سازی  [2015 Feb] 
*آلترناتيو های ديروز و امروز و فردا  [2015 Feb] 
*منافع ملی؛ ابهامات و خطرات  [2015 Feb] 
*معناهای کاربردی واژهء «سکولار»  [2015 Jan] 
*در اين سالگرد نقره ای  [2015 Jan] 
*«شارلی ابدو» و همپوشانی آزادی و اختيار  [2015 Jan] 
*نشانی های آينده ای آرزوئی  [2015 Jan] 
*سال نو، و فرصت صحبت  [2015 Jan] 
*آنچه حکومت اسلامی را بيمه کرده است  [2014 Dec] 
*نيروی سوم در کشاکش شرق و غرب  [2014 Dec] 
*کشوری گرفتار شرق و غرب  [2014 Dec] 
*تشابهات و تفاوت های متفکران و روشنفکران  [2014 Dec] 
*دربارهء حواشی يک بخشنامه  [2014 Nov] 
*رابطهء معکوس نارضايتی و مقاومت  [2014 Nov] 
*در چند و چون سکولار نبودن امام حسين!   [2014 Nov] 
*نقش ابتدا در شکل دادن به انتها   [2014 Oct] 
*سفرنامهء نيويورک  [2014 Oct] 
*قرائت های سياسی و غيرسياسی از اسلام  [2014 Oct] 
*مدلی برای جلوگيری از بازتوليد استبداد  [2014 Oct] 
*دادخواهی يا گردنکشی؟  [2014 Sep] 
*يک انتخاب ساده اما مهم  [2014 Sep] 
*چو فردا شود فکر فردا کنيم!  [2014 Sep] 
*مجاهدين، احزاب کردی، و کنگرهء بوخوم!  [2014 Sep] 
*حکمت جداسازی «سيمين» از «شاملو»  [2014 Aug] 
* حاشيه های دلشکن يک کنگره  [2014 Aug] 
*آنچه در کنگرهء سکولار دموکرات های ايران گذشت  [2014 Aug] 
*تجزيه آفريننان خطرناک ترند  [2014 Jul] 
*تجزيه آفرينان و آيندهء ايران  [2014 Jul] 
*کشور نوين کردستان و زبان کهنهء سياسی ما  [2014 Jul] 
*در آزمون تيمور لنگ  [2014 Jun] 
*از فرهنگ انتقاد تا فرهنگ بوکو حراميان   [2014 Jun] 
*نامه ای برای دو عليرضا! اسم  [2014 Jun] 
*معنای گمشدهء مشروطيت  [2014 May] 
*بهاری پنهان در باغ جنبش سبز  [2014 May] 
*عمامه مداران پارسی می شوند!  [2014 May] 
*اعتدال يا روانپريشی گريز ناپذير؟  [2014 May] 
*مالکيت، فقر و گدائی ملی   [2014 May] 
*فعاليت ها چگونه سياسی می شوند؟  [2014 Apr] 
*انحلال طلبی؛ تنها چارهء رژيم های ايدئولوژيک   [2014 Apr] 
*مفهوم جعلی «ملت سازی»   [2014 Apr] 
*معناهای دوگانهء انتخاب   [2014 Apr] 
*دموکراسی، واژه ای با چند معنا  [2014 Mar] 
*نوروز: مژدهء پيروزی های ترديد ناپذير  [2014 Mar] 
*انقلاب و آلترناتیو  [2014 Mar] 
*سناريوهائی برای ايجاد رهبری  [2014 Mar] 
*در خوب و بد راديکاليسم  [2014 Feb] 
*استراتژی آلترناتیو سازی و دشمنان اش  [2014 Feb] 
*کيسه بوکسی برای نوخاستگان؛ چگونه در خارج کشور هم می شود ممنوع القلم شد  [2014 Feb] 
*از اوايل قرن هفدهم، و پس از پيدايش تصور مدرن از «کشور»، و اينکه کشورها دارای مرزهائی سياسی اند که بوسيلهء جامعهء بين المللی (در آن زمان اروپا)  [2014 Feb] 
*ويروس های دست ساخت رژيم  [2014 Jan] 
*محاصرهء خارج از داخل؟  [2014 Jan] 
*تغيير قبله، آميزه ای از دين و سياست!  [2014 Jan] 
*مدرنيته، سنت و مذهب؟  [2014 Jan] 
*گفتن به وقت خاموشی؟  [2013 Dec] 
*رابطهء سکولار دموکرات های داخل و خارج   [2013 Dec] 
*حقوق بشر؛ امری جهانی يا فراگير؟  [2013 Dec] 
*اپوزيسيون در اغما جمعه گردی های اسماعيل نوری علا [2013 Dec] 
*وقتی شيمی درمانی متوقف شود  [2013 Nov] 
*در چند و چون موضع گيری های سکولار دموکرات ها   [2013 Nov] 
*«طلب» هرگز «تقاضا» و «تمنا» نيست!  [2013 Nov] 
*واژه ای که از آن خون می چکد!  [2013 Nov] 
*مطالبه محوری: هم اکنون اما فقط در ايران  [2013 Oct] 
*سه يادداشت در تولد، نوزائی و ماندگاری  [2013 Oct] 
*سکوت شان سرشار از چيست؟  [2013 Oct] 
*فصل زودگذر مطالبات  [2013 Oct] 
*در چند و چون ارزيابی «فرصت» ها  [2013 Sep] 
*در جستجوی هم پيمان   [2013 Sep] 
*ايران، خط دفاعی روسيه؟  [2013 Sep] 
*در ميان بهائيان ايران  [2013 Sep] 
*روزی که «کليد» شوخی دردناک قفل سازان است  [2013 Aug] 
*آقای مهندس زعيم، با سکولار دموکراسی شوخی نکنيد!  [2013 Aug] 
*در جستجوی ده درويش  [2013 Aug] 
*چند ملاحظه دربارهء حواشی يک کنگره  [2013 Aug] 
*شرط فراموش شدهء اتحاد  [2013 Jul] 
*هدیهء تلخ و شيرين ما به مردم خاورمیانه  [2013 Jul] 
*مقولهء موازی سازی  [2013 Jul] 
*تحقق دموکراسی دينی، و دفع شر اصلاح طلبان  [2013 Jun] 
*سالگرد روز شوم 15 خرداد  [2013 Jun] 
*دوقرن آرزو  [2013 May] 
*انتخابات سلاطين   [2013 May] 
*سکولار دموکرات ها و انتخابات پيش رو  [2013 May] 
*پيرامون تحريم فعال و جوانگرائی   [2013 May] 
*سکولار دموکراسی؛ مأموريتی زمانمند   [2013 May] 
*در شناخت اصلاح طلبی های دوگانه   [2013 Apr] 
*چند و چون چهار سال به هدر رفته  [2013 Apr] 
*درسی از نوروز  [2013 Mar] 
*تجربه ای در کثرت مداری  [2013 Mar] 
*«سرمايهء ملی» يعنی چه؟  [2013 Mar] 
*نگاهی به مانيفست «اتحاد برای دموکراسی در ايران»  [2013 Feb] 
*وروديه های تغيير اجتماعی  [2013 Feb] 
*رضايت سنجی و قدرت سياسی  [2013 Feb] 
*نتايج «ناموسی کردن» امور  [2013 Feb] 
*نقش «افعال متعدی» در کارکرد سياسی ما!  [2013 Jan] 
*چرا انتخابات آزاد با همه پرسی فرق دارد   [2013 Jan] 
*چرا هويت مسئله ای سياسی نيست؟  [2013 Jan] 
*واقعيت و ضرورت تهاجم فرهنگی ما  [2013 Jan] 
*ايدئولوژی های منظم و سکولاريسم دموکراتيک   [2012 Dec] 
*نهادهای اجتماعی و پيوندهای خانوادگی  [2012 Dec] 
*گوناگونی های ملی در تلهء زبانی آشفته  [2012 Dec] 
*انتخابات آزاد و مطالبه محوری  [2012 Dec] 
*نگرانی آقای «نگهدار» از چيست؟   [2012 Nov] 
*دوگانهء زاينده و يگانهء مسموم  [2012 Nov] 
*پيوندهای درونی اصلاح طلبی با انتخابات آزاد   [2012 Nov] 
*معظلات و معيارهای سنجش ائتلاف  [2012 Nov] 
*چه کسی از اين گلو سخن می گويد؟  [2012 Oct] 
*روايت نسل نابهنگامی  [2012 Oct] 
*چرا سکولار دموکراسی و نه تنها دموکراسی  [2012 Sep] 
*«شورای ملی» در ترازوی سنجش  [2012 Sep] 
*گل های اپوزيسيون انحلال طلب به دروازهء خودی!   [2012 Sep] 
*نيروی دافعهء تبعيض  [2012 Sep] 
*معنا شناسی سياسی ملت جمعه گردی های اسماعيل نوری علا [2012 Aug] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا/ مردم سالاری، بهانه ای برای تداوم حکومت اسلامی؟!  [2012 Aug] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا/ آلترناتيو و قدرت سياسی  [2012 Aug] 
*نگاهی به ماه مرگ و بی مرگی   [2012 Aug] 
*چشم انداز هزارتوی اپوزيسيون در خارج کشور  [2012 Aug] 
*ایران در انتظار رهبری کاریزماتیک یا انتخابی؟  [2012 Jul] 
*پاسخ به نامه ای از فاطمهء حقيقت جو  [2012 Jul] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا  [2012 Jul] 
*سلطنت نرفته و جمهوری نيامده  [2012 Jun] 
*کوششی برای خروج از بن بست ائتلاف  [2012 May] 
*در آداب گفتگو با حريفان  [2012 Apr] 
*ترسی بدتر از مرگ  [2012 Apr] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا- در حاشيهء کنفرانس مهرداد مشايخی در واشنگتن  [2012 Apr] 
*جنگ نوين خدايان و نابهنگامی سیاست اوباما  [2012 Mar] 
*همايشی لازم، اما بر اساس برهان خلف!  [2012 Mar] 
*خاتمی، نماد برتر اصلاح طلبی  [2012 Mar] 
*فهرست دم افزون اشتراکات  [2012 Mar] 
*اتحاد عليه آلترناتيوسازی؟  [2012 Feb] 
*آسيب های چهارگانهء اتحاد  [2012 Feb] 
*اوباما هنوز با آنها است   [2012 Jan] 
*اسلاميست ها در آيندهء ايران   [2011 Nov] 
*بن بست سرپوشيدهء آقای اکبر گنجی  [2011 Nov] 
*سخنی ديگر دربارهء کنگره ملی و آلترناتيوسازی  [2011 Sep] 
*از مدنيت اسلامی تا شهروندی ايرانی  [2010 Oct] 
*چرا آلترناتيو حکومت استبدادی هميشه در «خارج» ساخته می شود؟  [2010 Oct] 
*آلترناتيوسازان و اصلاح طلبان  [2010 Oct] 
*ناسيوناليسم واقعی فقط سکولار است  [2010 Sep] 
*دربارهء کميتهء تدارکاتی کنگرهء ملی ايرانيان  [2010 Sep] 
*سنگ بنای همه مفاهيم سياسی مدرن «مليت» است  [2010 Sep] 
*ملاحظاتی در باب روند آلترناتيوسازی  [2010 Aug] 
*راهی برای خروج از بن بست «آلترناتیو»   [2010 Aug] 
*لنگ‌کردن از خارج گود؟  [2010 Aug] 
*اپوزيسيون زير يک سقف؟  [2010 Aug] 
*ترازنامهء سکولار  [2010 Jul] 
*نيروی جانشين کجاست؟  [2010 Jul] 
*چهار شب سکولار در شمال کاليفرنيا  [2010 Jul] 
*18 تير 1378، آغازگاه جنبش سکولار ايران  [2010 Jul] 
*چرا نبايد جنبش سبز را واگذار کرد؟  [2010 Jul] 
*پای سخن حجت‌الاسلام کديور  [2010 Jun] 
*فهرستی از اعتقادات سکولارهای سبز  [2010 Jun] 
*هنوز هم در ستايش بايکوت؟*  [2010 Jun] 
*از خردادهای بی «بروتوس»  [2010 Jun] 
*مشکل سکولار شدگی اصلاح طلبان مذهبی  [2010 May] 
*در زمينهء اهانت و بی خبری  [2010 May] 
*ميرحسين موسوی: محیل و قدرت پرست، يا ساده و گيج؟  [2010 May] 
*سکولاريسم در روياروئی با حکومت و حاکم  [2010 May] 
*مسلمان يا اسلاميست؟  [2010 Apr] 
*راهبندان سياسی برای نوانديشان مذهبی  [2010 Apr] 
*پرهيز از انحلال طلبی، چرا؟  [2010 Apr] 
*ارزيابی «انتخابات آزاد» همچون يک گفتمان  [2010 Apr] 
*راه حلی به نام سکولاريسم سياسی؟  [2010 Apr] 
*معرفی کتاب «درد اهل ذ مه»، نوشتهء يوسف شريفی  [2010 Mar] 
*اختراع همزيستی  [2010 Mar] 
*سال پسا اسلاميزم؟   [2010 Mar] 
*پل مفقودی بين خواست ها و شعارها  [2010 Mar] 
*جمهوری اسلامی سکولار را «خدا هم نافريد!»  [2010 Mar] 
*جهانگردی در شهر  [2010 Feb] 
*جوانهء سبز سکولاريسم در سرمای سپيد تورنتو  [2010 Feb] 
*گذشته اي که در حال گم شدن است   [2010 Feb] 
*تفکر دلبخواهی و مشکل تاکتيک ها  [2010 Feb] 
*اتحاد بد، اتحاد خوب  [2010 Jan] 
*آيا قطار به انتهای تونل نزديک می شود؟  [2010 Jan] 
*اصلاح طلبی مذهبی و منطق ماقبل تاريخ  [2010 Jan] 
*سقف خواست های اصلاح طلبان مذهبی کجاست؟  [2010 Jan] 
*مهر حلال و جان نا آزاد  [2010 Jan] 
*جنبش اجتماعی مدرن نمی تواند شکست بخورد  [2009 Dec] 
*شطرج‌باز مستأصل  [2009 Dec] 
*ترس، زادهء تنهائی ست  [2009 Dec] 
*زردها بی خود قرمز نشدند...  [2009 Dec] 
*چرا مذهب همان ايدئولوژی است؟  [2009 Nov] 
*چرا جامعهء ما «مدنی» نشده؟  [2009 Nov] 
*آقای کديور هم بهتر است در حد گليم خود بماند  [2009 Nov] 
*جنبش خودجوش سبز و حاکميت ايرانی  [2009 Nov] 
*از صراط مستقيم تا نوانديشی مذهبی  [2009 Oct] 
*اخيراً می گويند حکومت اسلامی هم سکولار است!   [2009 Oct] 
*جنبش سبز و حکومت نظاميان اسلامی  [2009 Oct] 
*سکولار بودن؛ همچون پيش شرط مدرن بودن  [2009 Oct] 
*استقلال ايران يا بيمهء اتمی ولايت فقيه  [2009 Oct] 
*چقدر از الله باقی مانده است؟  [2009 Sep] 
*رابطهء سکولارها با مراجع تقليد  [2009 Sep] 
*هزينهء تغيير، اما کدام تغيير؟  [2009 Sep] 
*آيا محاکمهء سکولاريسم هم در راه است؟   [2009 Aug] 
*آيا سکولاريسم بمعنای جدائی دين از دولت است؟  [2009 Aug] 
*نگذاريم اسلاميست ها رنگمان کنند، جمعه گردی های اسماعيل نوری علا  [2009 Aug] 
*ايران برای همهء ايرانيان؟  [2009 Aug] 
*حکومت کمی مذهبی، کمی سکولار؟!   [2009 Aug] 
*نسبت ميانه روی با قاطعيت  [2009 Jul] 
*از سکولاريسم صد درصدی تا سهراب و ندا  [2009 Jul] 
*سرگردان بين تاکتيک سبز و استراتژی خاکستری  [2009 Jul] 
*چرا موج سبز آقای موسوی کور رنگ است؟  [2009 Jul] 
*آيندهء اصلاح طلبان و نقش مهندس موسوی  [2009 Jun] 
*اردوگاه اپوزيسيون آلترناتيو ساز کجاست؟  [2009 Jun] 
*دولت سايه و آغاز دوران انحلال طلبی  [2009 May] 
*بايکوت نمايش اقتدار ملت است  [2009 May] 
*مصلحت نظام و بوسهء مرگ رهبر بر پيشانی کانديداها  [2009 May] 
*سعدی، ميان احمدی نژاد و اوباما؟  [2009 Apr] 
*دانش تجربی چگونه آسمانی شد؟  [2009 Apr] 
*نوروز، با اوين...  [2009 Mar] 
*رفتارشناسی اشغالگران  [2009 Mar] 
*ساکن خانه شيشه ای  [2009 Feb] 
*سال نو، سکولاريسم نو  [2009 Jan] 
*روزگار آلترناتيو  [2008 Dec] 
*يقين به آزادی عين آزادی است!  [2008 Nov] 
*فقه، سرطان مهلک جامعه امروز ما  [2008 Nov] 
*حکومت اسلامی و بند ناف نوانديشی امامی  [2008 Oct] 
*چرا نوانديشان مذهبی از سکولاريسم می گريزند؟  [2008 Sep] 
*مانیفست درماندگی؟  [2008 Sep] 
*در ستايش بتکده ها!  [2008 Sep] 
* بن بست نوانديشی مذهبی در حکومت اسلامی  [2008 Feb] 
*چگونگی   [2008 Feb] 
* آيا حکومت اسلامی ايران حکومتی ارتجاعی نيست؟  [2008 Feb] 
*گوهر سکولاريسم تقابل با تبعيض است/ دکتر نوری علا  [2008 Jan] 
*جای خالی احزاب غير ايدئولوژيک  [2007 Dec] 
*پیدایش و نقش دین‌کاران امامی در ایران  [2007 Dec] 
*«منطقهء خاکستری» در جغرافيای اپوزيسيون  [2007 Dec]