PEZHVAKEIRAN.COM چند ملاحظه دربارهء حواشی يک کنگره
 

چند ملاحظه دربارهء حواشی يک کنگره
اسماعيل نوری‌علا

چشم که بهم می زنم می بينم که «نخستين کنگرهء سکولار دموکرات های ايران» هم آمده، برگزار شده و اکنون به سينهء گزارش ها و عکس ها و ويدئوها پيوسته است. همين جمعهء دو هفته پيش بود که، در سرسرای هتل «وستين» در حومهء واشنگتن، فصل به فصل به استقبال يارانی مشغول بوديم که «به خرج جيب خود» رنج سفر را ـ از استکهلم گرفته، تا سن ديه گو ـ بر خويشتن هموار کرده و آمده بودند تا خواست های دويست ساله و صد ساله و پنجاه ساله و هم امروزشان را بهم گره زنند و در اين «بازيابی هويت تيرباران شده» شان بکوشند برای فردای مبارزاتی خود ساختار و تشکيلاتی را بوجود آورند.

اما من قصد ندارم در مورد آنچه در جريان اصلی و رسمی اين کنگره گذشت بنويسم چرا که زير و بم همهء دقايق کنگره اکنون بر روی سايت آن وجود دارد و کسی که علاقمند و کنجکاو باشد می تواند سری به اين «مخزن» بزند(1). اما مطلبی که می خواهم بنويسم بيشتر به گوشه ای از آنچه که در حول و حوش کنگره گذشت بر می گردد.

***

                  روز اول تير ماه 92 سندی با نام «پيمان نامهء عصر نو» بر روی سايت ها منتشر و از طريق ای ميل برای بيش از 500 تن از شخصيت های سياسی اپوزيسيون خارج کشور ارسال شد. در اين سند(3)، چند نفری که همپيمان شده بوديم(2) تا، در سالگرد پيروزی انقلاب مشروطه، سکولار دموکرات های انحلال طلب ايران را گرد هم آوريم، کوشيده بوديم، با مشورت صاحب نظرانی در رشته های مختلف، تعريف جامعی از يک ايرانی معتقد به سکولار دموکراسی و خواستار انحلال تماميت حکومت اسلاميست ها (از بنيادگرايان شان گرفته تا اصلاح طلبان شان) عرضه کنيم و از هر آن کس که خود را با آن تعريف ها دمساز می بيند و می شناساند بخواهيم که پيمان نامه را امضاء کرده، در زمرهء مؤسسين کنگره محسوب شده، در صوت امکان در آن شرکت کرده، و در ايجاد تشکيلاتی که بتواند گردآورندهء سکولار دموکرات های انحلال طلب ايران شود سهم و مشارکت داشته باشد. در طول يک ماه تير 92  تا روز تشکيل کنگره حدود 220 نفر زير پای اين سند را امضاء کردند و مؤسس کنگره و تشکيلات برآمده از دل آن شدند. کنگره از حضور بخشی از اين 220 نفر شکل می گرفت که توانسته بودند خود را به محل برگزاری آن برسانند.

                  می خواهم بگويم که ما هيچگاه اعلام نکرده بوديم که کنگره «سقفی برای اتحاد ايرانيان از هر گروه و دسته» است و، بدين لحاظ، از نظر ما تدارک بينندگان کنگره، اين گردهمآئی «امری درون گروهی» محسوب می شد که در ميان مؤسسان کنگره می گذشت و هر که «پيمان نامهء عصر نو» را امضاء نکرده بود، اگرچه می توانست بعنوان ناظر در جلسات آن شرکت کند اما، نمی توانست در تصميم گيری های مؤسسان کنگره در مورد آيندهء آن شراکت داشته باشد. از نظر ما اين نکته ضابطه ای منطقی و بديهی محسوب می شد؛ همانگونه که در همهء کشورهای سکولار دموکرات این نوع ضوابط در مورد گروه ها و احزاب وجود دارد. مثلاً، کسی که خود را جمهوری خواه می داند به کنوانسيون های حزب دموکرات آمریکا نمی رود تا بکوشد که اسناد هم پيمانی اعضاء آن حزب را. بر همين اساس در روزهای برگزاری کنگره ديديم که عده ای، بدون آنکه مؤسس کنگره بوده و حق رأی دشاته باشند در آن شرکت کردند.

                  اما پيچشی هم از همان آغاز تير ماه در کار کنگره افتاد، بدين مضمون که ما نويسندگان اوليهء پيمان نامه معتقد نبوديم که موسی وار الواح اللهی تغيير ناپذيری را از «کوه طور» به ميان سکولار دموکرات های انحلال طلب آورده ايم و لذا باور داشتيم که می توان اين «پيمان نامهء درونی» را بهتر، منسجم تر، شفاف تر و به درد بخورتر کرد. پس اعلام کرده بوديم که امضاء کنندگان پيمان نامه می توانند پيشنهاداتی در راستای تکميل آن ارائه دهند تا مجموع آن پيشنهادات در کنگره مطرح شده و متن نهائی سند به تصويب برسد. اما اين امر موجب شد که برای برخی از امضاء کنندگان سند مزبور اين شبهه پيش آيد که می توانند به شرط اجرایی شدن پیشنهادات شان زير اين سند امضاء بگذارند تا اگر پيشنهادات شان مورد موافقت جمع قرار نگرفت از هيئت مؤسسان ـ گاه بی سر و صدا و گاه با نامه نويسی و انتشار اعلاميه ـ کناره بگيرند. و همين «توهم» موجب شد که در دو مورد مشخص دو پيشنهاد متناقص با روح و جسم پيمان نامه به دست ما برسد.

                  قبل از اشاره به اين دو پيشنهاد، لازم است برداشت خودم را در مورد نوع پيشنهادی که منطقاً می توانست از جانب مؤسسان برای تنقيح پيمان نامه مطرح شود بيان کنم. با توجه به تک تک مواردی که در پيمان نامه آمده بود، به نظر من، که پس از طرح در هيئت ندارکات تبديل به مصوبهء اين هيئت شد، امضاء کنندگان پيمان نامه، بر اساس نص صريح آن، نمی توانستند بگويند که: ما خود را «ايرانی» نمی دانيم، خواهان «حفظ تماميت ارضی» ايران کنونی و يکپارچگی مردمان اش نيستيم، معتقديم که نماد يکپارچگی ايران در دوران مدرن تاريخ کشورمان «پرچم شير و خورشيد نشان» نبوده است، از لحاظ عقیدتی «انسان مدار» نيستيم، خود را «سکولار» نمی دانيم، خود را «دموکرات» نمی دانيم، در نزد ما «دموکراسی» به معنای «حاکميت ملی» نيست، خود را «استبداد ستيز» نمی دانيم، «فرهنگ دوست» نيستيم، «نوگرا» (مدرن) نيستيم، «زيستار گرا» نيستيم، «وحدت گرا و تمرکز پرهيز» نيستيم، به تقسيمات کشور بر اساس زبان و قوميت اعتقاد داريم، در سطح بين المللی «همزيستی گرا» نيستيم، «استقلال طلب» نيستيم، «انحلال طلب» نيستيم، و بالاخره اينکه «خشونت پرهيز» نيستيم و، يا، اعتقاد نداريم که اين حکومت های استبدادی بوده اند که کار مبارزان را به اعمال «خشونت تدافعی» کشانده اند.

                  از نظر ما بيان هر يک از نکات بالا صلاحيت اشخاص برای عضويت در هيئت مؤسسان کنگره را مورد ترديد قرار می داد. و در اين ميان بود که دو پيشنهاد سلبی و اثباتی از جانب امضاء کنندگان پيمان نامه به دست ما رسيد. آقای دکتر عبدالستار دوشوکی خواستار آن شدند که عبارت «عدم اعتقاد به تقسيمات کشور بر اساس زبان و قوميت» از پيمان نامه حذف شود و آقای دکتر اکبر کرمی نيز پيشنهاد کردند که عبارت اعتقاد به انحلال طلبی را اينگونه تغيير دهيم که «ما در استراتژی انحلال طلب و در تاکتيک اصلاح طلبيم». (و عاقبت هم عدم پذيرش اين دو پيشنهاد موجب استعفای اين دو دوست ما شد، هرچند که در بيان دلايل استعفاء آب و روغن را کمی زياد کردند که بماند).(4).

                  از آنجا که اين دو پيشنهاد، علاوه بر تناقض با روح و جسم پيمان نامه، می توانستند جريان مذاکرات کنگره را مشوش کرده و جلوی رسيدن به اهداف آن را سد کنند، هيئت تدارکات کنگره بر آن شد که بحث دربارهء پيمان نامه را از اولويت خارج کرده و، تنها پس از تصميم گيری در مورد تشکيلاتی که ممکن است از دل اين کنگره استخراج شود به آن بپردازد، و اگر وقتی برای رسيدگی به امر ويراستاری پيمان نامه به دست نيامد رسيدگی به پيشنهادات را بر عهدهء تشکيلات محتمل آينده گذاشته و برنامهء کار بعد از ظهر آخر کنگره را، قبل از هر چيز، به ايجاد اين تشکيلات تخصيص دهد و از کسانی که برای گرداندن امور آن انتخاب می شدند بخواهد که در عرض دو ماه متن نهائی پيشنهادی خود را به مجمع مؤسسان بياورند. هيئت تدارکات، در عين حال، پيشنهاد خود را با اين توصيه به تشکيلات آينده خاتمه داده بود که: «تنها پيشنهاداتی برای تغيير مفاد پيمان نامه پذيرفته می شوند که ناقض و نافی هيچ يک از اصول آن نبوده و در تقويت و تکميل ديدگاه و انشاء حاکم بر آن مطرح شده باشند».

                  بدين سان، اگرچه جلسهء بعد از ظهر يکشنبه به طرح پيشنهادات هيئت تدارکات در مورد تشکيلات آينده اختصاص داشت اما، پس از طرح سفارش مربوط به ارسال پيمان نامه و پيشنهادات رسيده برای تغيير آن به تشکيلات آينده و موافقت اکثریت حاضران با اين پيشنهاد، آقای دکتر اکبر کرمی به مخالفت با اين تصميم پرداخته و اصرار کردند که مسئلهء «اتخاذ روش های اصلاح طلبانه بعنوان تاکتيک تشکيلات آينده» در همان جلسه طرح شده و مورد بررسی قرار گيرد، «چرا که ايشان پيمان نامه را بصورت مشروط امضاء کرده و، در صورت عدم اعمال نظرشان در پيمان نامه، از کنگره کناره گيری می کنند».

بدين ترتيب، يک ساعت و نيم از وقت بعد از ظهر روز دوم کنگره با اصرار شدید آقای دکتر کرمی تلف اين بحث شد. نظرات ايشان با مخالفت اکثريت حاضران در جلسه روبرو بود و من نيز، با تذکر اينکه تغييرات بايد در آينده صورت گيرند و در عين حال نمی توانند «ناقض و نافی هيچ يک از اصول پيمان نامه باشند»، اصرار داشتم که به اين بحث خاتمه داده شود و چنين نيز شد و ما توانستيم، در وقت کم باقی مانده، نمودار سازمانی تشکيلات آينده را، که «جنبش سکولار دموکراسی ايران» نام گرفت، به تصويب رسانده و بر اساس آن انتخابات مربوط به اعضاء «شورايعالی جنبش» را انجام دهيم(5). بدين ترتيب، نظرات آقای دکتر کرمی، که چندین بار از سوی ایشان مطرح شده و با مخالفت اکثر حاضران روبرو شده بود، مورد بحث بیشتر قرار نگرفت.

***

                  اما من اين همه را به تفصيل نوشتم تا به سوء تفاهم عمده ای که در حاشيهء کنگره بوجود آمد و من نسبت به آن آگاهی يافتم اشاره کنم. بخش عمده ای از شرکت کنندگان در اين کنگره از ميان اعضاء «شبکهء سکولارهای سبز ايران» می آمدند. بخصوص تعداد شرکت کنندگان آمده از انجمن سکولار های سبز شهر تورنتوی کانادا چشم گير بود. اين شبکه نخستين گردهمآئی خود را دو سال پيش در اين شهر برگزار کرده و دوستان آمده از اين شهر بقايای پوسترها و بنرهای آن گردهمآئی را هم با خود آورده بودند. شبکهء سکولارهای سبز از ابتدا دو شعار را برای کار خود انتخاب کرده بود؛ يکی «ما ايرانی بی تبعيض می خواهيم» و يکی هم اين که «ايران از همهء ما مهم تر است». شعار سومی هم، که شعار کنگرهء سکولار دموکرات ها بود، نيز چنين اعلام شده بود: «ايران هم اکنون در خطر است؛ در گذشته نمانيم؛ به آينده و راه چاره بيانديشيم». [در مورد اين شعار آخر سخنان دکتر اسماعيل خوئی، رئيس نخستين کنگرهء سکولار دموکرات های ايران، بسيار روشنگر بود و مسير کنگره را بيان می کرد(6)]. اين سه شعار در پوسترهای مختلف در سرسرای هتل و سالن برگزاری کنگره به ديوارها و روی پايه ها به نمايش گذاشته شده بودند.

روز بعد از کنگره، خانم شهرهء عاصمی، که برنامه ای هفتگی را در کانال انديشه اداره می کنند، از آقای دکتر اکبر کرمی برای اجرای مصاحبه ای دعوت کرده و، برای اينکه گفتگو يک طرفه نماند، از آقای مهندس مهدی حاذق اعظم، که به عضويت در شورايعالی جنبش انتخاب شده بودند، نيز برای شرکت در مصاحبهء مناظره مانند خود دعوت بعمل آوردند. موضوع مناظره روشن بود: «انحلال طلبی ِ ضد اصلاح طلبی» در برابر «انحلال طلبی ِ طرفدار اصلاح طلبی!». ويدئوی اين گفتگو بر روی اينترنت وجود دارد و من نمی خواهم در اين مطلب به مباحث مطرح شده در آن بپردازم(7).

                  اما، در ميانهء گفتگو، خانم شهرهء عاصمی نکته ای را مطرح کرد که مرا وادار به نوشتن اين مقاله کرده است. من در اينجا، بی آنکه بخواهم ايشان را به جانب گيری بر له اصلاح طلبان و عليه انحلال طلبان متهم کنم، به گوهر پرسش ايشان می پردازم. ايشان از آقای مهندس حاذق اعظم پرسيدند: «شما که شعارتان "ايران بی تبعيض” است چرا در اين کنگره عليه اصلاح طلبانی همچون آقای کرمی موضع گرفته و نگذاشتيد که ايشان نظرات خود برای تغيير متن پيمان نامه را مطرح کند؟» (البته نقل به مضمون می کنم).

متأسفانه، به نظر من، آقای حاذق اعظم، به جای پاسخ مستقیم به این پرسش، تنها به خاطر نشان کردن اين نکته پرداخت که ما از آقای کرمی برای ايراد سخنرانی در کنگره مان دعوت کرده ايم، ايشان بيشترين وقت را به سخنان خود در کنگره اختصاص دادند، در سخنرانی خود از موضوع سخنرانی عدول کرده و بجای تشريح «گوهر سکولار دموکرات جنبش سبز» به طرح نظرات خود مبنی بر «همکاری با اصلاح طلبان» پرداخته اند و در روز دوم کنگره هم يک ساعت و نيم از چهار ساعت وقت تعيين شده برای رسيدگی به پيشنهادات هيئت تدارکات را صرف بيان عقايد خود کرده اند در حاليکه هيچ يک از اصلاح طلبان چنين فرصتی را برای انحلال طلبان فراهم نمی کنند.

                  اين نکات همه درست و بجا و اساسی بود اما پاسخی را برای پرسش خانم عاصمی فراهم نمی کرد. و من هنگامی که ويدئوی اين مناظره را تماشا کردم و به عمق پرسش خانم عاصمی انديشيدم دريافتم که چگونه می توان يک شعار را «در بيرون از متن خود» مورد استفاده قرار داده و پرسشی ظاهراً منطقی اما عميقاً انحرافی را مطرح ساخت.

                  توضيح می دهم: به نظر من، سکولار دموکرات ها، در عين حالی که در مورد ايران معتقد به برقراری سيستم عدم تبعيض مابين شهروندان کشورند، اما می دانند که «تبعيض» (به معنی يگانه دانستن بعضی و بيگانه شمردن بعضی ديگر) در گوهر کار هر «گروه صاحب پيمان نامه» وجود دارد و نمی توان ايرادی بر آن وارد ساخت. يک حزب می تواند در پشت درهای بسته کنفرانسی را برگزار کرده و مخالفان خود را به داخل سالن راه ندهد؛ پيروان يک دين، بگيريم اسلام، می توانند غير مسلمانان را به نماز جماعت خود راه ندهند؛ مخالفان «اتمی شدن ايران» می توانند جلوی سخنرانی يک شخص موافق با ايجاد ايران اتمی را بگيرند. در همهء اين موارد مسئلهء تبعيض و خودی و ناخودی کردن مردمان امری بديهی و منطقی است و نمی توان ايرادی بر آن وارد ساخت.

در عين حال، آشکار است که، در همهء اين موارد، «انتظار عدم تبعيض» تنها می تواند دو مورد گروهی را هدف قرار دهد:

يکی «رسانه های عمومی» را که، منطقاً و ظاهراً، می کوشند همه را به يک چشم نگريسته و در هر «دعوا» طرفين آن را برای توضيح به افکار عمومی دعوت کنند (که در اين مورد خانم عاصمی به درستی عمل کرده و از «طرفين دعوا» خواسته بودند تا در برابر دوربين برنامهء ايشان به مناظره بنشينند)؛

و دو ديگر هر گروه منسجمی را که بر اساس يک سند مورد توافق اعضاء بوجود می آيد. در «داخل» چنين گروهی نمی توان نسبت به اعضاء گروه تبعيض روا داشت.

همين مطلب را می توان به گروه های بزرگ تری، مثلاً ملت ها، نيز تعميم داد و گفت که حکومت ها نمی توانند نسبت به شهروندان يک کشور، که بر اساس پيمان نامه ای به نام «قانون اساسی» اداره می شود، تبعيض روا داشته و بعضی را بر بعضی ترجیح دهند.

در کنگرهء سکولار دموکرات های انحلال طلب نيز آقای دکتر کرمی به شرطی می توانست برای تبليغ عقايد خود اقدام کند که، مثلاً، برگزار کننده کنگره اعلام «بحث آزاد» کرده باشد حال آنکه نخستين کنگرهء سکولار دموکرات های ايران به آن دسته از «انحلال طلبان» تعلق داشت که اصلاح طلبان اسلاميست و حواشی آنها را سد و عايق رسيدن به سکولار دموکراسی می دانند و اين نکته را به صراحت در پيمان نامهء خود ذکر کرده بودند. لذا، امضاء پيمان نامه از طرف ايشان، و سپس مشروط کردن آن امضاء و عضويت ناشی از آن به پذيرفته شدن پيشنهادی که در بنياد با اهداف کنگره تناقض داشت، صرفاً يک عمل تاکتيکی برای حضور در کنگره، و تحميل عقايد خود، و شرطی کردن همکاری محسوب می شد و لاغير. در واقع ايشان از تريبون اين کنگره در راستای تبليغ عقايد خود «سوء استفاده» کرده و جلسه را با خطر اتلاف وقت و نرسيدن به نتيجه ای در راستای ايجاد تشکيلات سياسی خود مواجه ساخته بودند.

باری، به اعتقاد من، شعار «ما ايرانی بی تبعيض می خواهيم»، که در پرسش خانم عاصمی به آن اشاره شده، دقيقاً بر اساس برداشت فوق الذکر از امر «تبعيض» پرداخته و اعلام شده است.

بله، ما «ايرانی» بی تبعيض می خواهيم اما خواهان گروه های عقيدتی بی در و پيکر و بی حساب و کتاب هم نيستيم. تبعيضی که ناحق و، در اصطلاح آخوندی «نامشروع»، محسوب می شود هنگامی معنی دارد که در داخل «يک گروه منسجم دارای پيمان نامه» اعمال شود. در مورد شعار «ما ايرانی بی تبعيض می خواهيم» نيز آشکار است که «گروه مورد نظر» متشکل از مردمانی است که در درون مرزهای سياسی ايران زندگی می کنند و «ملت ايران» محسوب می شوند. يعنی، خواستاری «ايران بی تبعيض» از جانب سکولار دموکرات ها به معنای خواستاری جامعه ای مدنی است که همگان در برابر «قانون کشور» دارای حق و وظيفهء مساوی باشند، اما در همان حال بتوانند گروه های خود را، با مرزهای مشخص و خط کشی های تمايز آفرين، تشکيل دهند.

اتفاقاً کارکرد «سکولار دموکراسی» نيز درست از همين مجرا مشخص و تعريف می شود. يعنی، در عين حالی که همهء شهروندان در برابر قوانين سکولار دموکرات يک کشور متساوی الحق محسوب می شوند اما، از يکسو، هيچ کدام از ارزش ها و اعتقادات گروهی نهادهای اجتماعی مختلف حق ورود در امر حکومت و دولت و قانون اساسی را ندارند و نمی توانند از بازوی قدرت حکومت برای تحميل آن ارزش ها و اعتقادات استفاده کنند و، از سوی ديگر و در همان حال، هر گروه می تواند با ديگر گروه ها مرزبندی کرده و کسانی را که پيمان متصل کنندهء اعضاء گروه شان را برسميت نمی شناسند به ميان خود راه ندهد.

                  البته، به احتمال ضعيف، ممکن است روزی اتحاديه ای از سازمان ها و شخصيت های مختلف العقيده ای نيز در اپوزيسيون شکل بگيرد که انحلال طلب و اصلاح طلب را در شمول خود بگيرد (که البته اين واقعه به معنای نزديک شدن سقوط حکومت اسلامی و ريزش در صفوف اصلاح طلبان محسوب خواهد شد) اما، در حال حاضر، «جنبش سکولار دموکراسی ايران» نمی تواند چتری باشد که در زير آن معتقدان به حفظ و اصلاح نظام اسلامی و يا طرفداران تغيير ظاهری و تعميرکارانهء آن جائی داشته باشند. اين جنبش دقيقاً برای اين هدف شکل گرفته و صاحب تشکيلات شده که، در راستای انحلال حکومت اسلامی، اصلاح طلبان اسلاميست را نيز از خود طرد کرده و در را بر روی عناصر نفوذی آنان ببندد تا بتواند با فراغ بال با کليت حکومت اسلامی مواجه شده و با آن در افتد.

                  و توجه داشته باشيم که اگر ـ و حتماً! ـ روزی حکومتی سکولار، بر بنياد يک قانون اساسی سکولار دموکرات، در جامعهء ما مستقر شود آنگاه صاحبان عقايد مختلف می توانند گروه ها و احزاب خود را تشکيل داده و، در مقاطع زمانی معين شده در  قانون اساسی کشور، در راستای تصرف دولت اقدام کنند. اما، بايد متوجه اين نکته نيز بود که البته در آن روز ديگر اصلاح طلبی اسلامی در ميانه نخواهد بود که بخواهد حزب و گروهی داشته باشد؛ چرا که ساختار آن حکومت ايدئولوژيکی که اصلاح طلبان قصد اصلاح اش را داشته اند، یعنی حکومت موسوم به جمهوری اسلامی در انواع ممکن آن،  قبل از استقرار حکومت سکولار دموکرات از هم فروپاشيده و ديگر چيزی برای اصلاحات ايشان باقی نمانده است! به عبارت ديگر، عمر اصلاح طلبی حکومت اسلامی با عمر خود حکومت اسلامی مساوی است.

و نکتهء آخر هم اينکه تنها در يک حکومت سکولار دموکرات است که نوبت به اصلاح طلبان واقعی (یا رفرمیست ها) می رسد تا از سنگواره شدن قوانين و ساختار حکومت جلوگيری کنند و، با نقد دائم کارکرد دولت، مانع پيدايش قدرت های خودکامهء ايدئولوژيک و مذهبی شوند.

_______________________________________________

1. http://www.isdcongress.com/index.html

2. اين چند نفر، بر حسب زمان پيوستن شان به گروه تدارکات کنگره، عبارت بودند از من، کامی کهنلو، بيژن کريمی، حسن کيانزاد، فؤاد پاشائی، مهدی مفخمی، مهدی حاذق اعظم، محسن ذاکری، ايمان فروتن (که بعلت گرفتاری نتوانست در جلسات بعدی شرکت کند)، حسن اعتمادی، کورش اعتمادی، آرمان نجم، مهدی زمانی، سارا سفيری، ناصر پل و تقی مختار. در دومين جلسهء گروه اوليه، آقايان آرمان نجم و فؤاد پاشائی بعلت مخالفت با مفاد پيمان نامه ای که در دست تهيه بود کناره گرفتند و در چهارمين جلسه نيز خانم سارا سفيری (با طرح اين موضوع که روابط مستقر بر گروه هماهنگی غير دموکراتيک است) استعفاء داد، و در هفتمين جلسه آقای کامی کهنلو بخاطر مخالفت با پيمان نامه از شرکت در جلسات عذر خواست، و در هشتمين جلسه نيز آقای بيژن کريمی (تا آنجا که من اطلاع دارم بدون استعفاء از هيئت مؤسس) بعلت مخالفت با برنامهء تدوين شده برای کنگره با جمع خداحافظی کرد. اينگونه بود که تعداد اعضاء گروه تدارکات در آستانهء تشکيل کنگره به نه تن تقليل يافته بود. اما تفصيل داستان کناره گيری اين دوستان خود حديث مفصل ديگری است که اگر لازم شد و عمری باقی بود،  با رغبت در مورد آن توضيح خواهم داد.

3. http://www.isdcongress.com/16621740160515751606-1606157516051607-1576158515751740-15781575158717401587-17051606171115851607.html

4. http://www.isdcongress.com/1575159315781585157515901548-17051606157515851607-1711161015851740-1608-160517051575157815761607.html

5. http://www.isdcongress.com/160515891608157615751578-17051606171115851607.html

6. http://www.youtube.com/watch?feature=player_embedded&v=TycM_2_hQu4

7. http://vimeo.com/71850174

 http://www.puyeshgaraan.com/NoorialaWorks.htm

منبع:پژواک ایران


اسماعيل نوری‌علا

فهرست مطالب اسماعيل نوری‌علا در سایت پژواک ایران 

*آیا کاربرد «سکولار دموکراسی» به وسیلهء چپ‌ها اتفاقی است؟   [2024 Apr] 
*چو ایران نباشد؟! نگاهی به آنچه در جشن سالگشت تأسیس کومله گذشت، اسماعیل نوری علا  [2024 Feb] 
*پيکار عليه نظارت استصوابی!  [2016 Jan] 
*ده سال جمعه گردی، از سکولاريسم نو تا سکولار دموکراسی  [2015 Oct] 
*از «سلطنت همه کاره» تا «پادشاهی هيچ کاره»  [2015 Oct] 
*جمهوريت يا جمهوری؟  [2015 Sep] 
*پيامبران سيارهء جديد ميمون ها  [2015 Aug] 
*چند و چون استراتژی ِ انحلال  [2015 Aug] 
*حزبی اینجائی برای روزگار فردائی؟   [2015 Aug] 
*تأملی در روند موضع گيری های سياسی  [2015 Aug] 
*آلترناتيوسازی يعنی آماده شدن برای فردا  [2015 Jul] 
*دست آوردهای يک کنار هم نشستن  [2015 Jul] 
*جنبش سياسی و برنامه های اجرائی  [2015 Jun] 
*ربط غيرمستقيم «مديريت نامتمرکز» با «حل مسائل اقوام»  [2015 Jun] 
*اپوزيسيون و سياست کشورهای غربی  [2015 Jun] 
*کنگرهء سکولار دموکرات ها و غيبت نواندیشان دينی  [2015 Jun] 
*وعده گاهی برای انديشيدن به ايران آزاد و آباد  [2015 May] 
*حکومت اسلامی و جنازهء نويسندگان سکولار  [2015 May] 
* تفاوت های اسلاميسم در ترکيه و ايران  [2015 May] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا٬ دعوای اصلی بر سر چيست؟  [2015 May] 
*تفاهمی در غياب نمايندگان واقعی ملت ايران!  [2015 Apr] 
*نظريه های فقهی در خدمت منافع متغير دينکاران  [2015 Apr] 
*سکولاريسم و اژدهای هفت سر دينکاران  [2015 Mar] 
*گزارشی نوروزی به سکولار دموکرات های ايران   [2015 Mar] 
*سکولاريسم و سنجهء شکل گرفتگی نهاد مذهب   [2015 Mar] 
*اپوزيسيون ما با کدام دشمن مبارزه می کند؟  [2015 Mar] 
*موافق و ناموافق استقرار سکولاريسم در ايران  [2015 Feb] 
*شروط و موانع آلترناتيو سازی  [2015 Feb] 
*آلترناتيو های ديروز و امروز و فردا  [2015 Feb] 
*منافع ملی؛ ابهامات و خطرات  [2015 Feb] 
*معناهای کاربردی واژهء «سکولار»  [2015 Jan] 
*در اين سالگرد نقره ای  [2015 Jan] 
*«شارلی ابدو» و همپوشانی آزادی و اختيار  [2015 Jan] 
*نشانی های آينده ای آرزوئی  [2015 Jan] 
*سال نو، و فرصت صحبت  [2015 Jan] 
*آنچه حکومت اسلامی را بيمه کرده است  [2014 Dec] 
*نيروی سوم در کشاکش شرق و غرب  [2014 Dec] 
*کشوری گرفتار شرق و غرب  [2014 Dec] 
*تشابهات و تفاوت های متفکران و روشنفکران  [2014 Dec] 
*دربارهء حواشی يک بخشنامه  [2014 Nov] 
*رابطهء معکوس نارضايتی و مقاومت  [2014 Nov] 
*در چند و چون سکولار نبودن امام حسين!   [2014 Nov] 
*نقش ابتدا در شکل دادن به انتها   [2014 Oct] 
*سفرنامهء نيويورک  [2014 Oct] 
*قرائت های سياسی و غيرسياسی از اسلام  [2014 Oct] 
*مدلی برای جلوگيری از بازتوليد استبداد  [2014 Oct] 
*دادخواهی يا گردنکشی؟  [2014 Sep] 
*يک انتخاب ساده اما مهم  [2014 Sep] 
*چو فردا شود فکر فردا کنيم!  [2014 Sep] 
*مجاهدين، احزاب کردی، و کنگرهء بوخوم!  [2014 Sep] 
*حکمت جداسازی «سيمين» از «شاملو»  [2014 Aug] 
* حاشيه های دلشکن يک کنگره  [2014 Aug] 
*آنچه در کنگرهء سکولار دموکرات های ايران گذشت  [2014 Aug] 
*تجزيه آفريننان خطرناک ترند  [2014 Jul] 
*تجزيه آفرينان و آيندهء ايران  [2014 Jul] 
*کشور نوين کردستان و زبان کهنهء سياسی ما  [2014 Jul] 
*در آزمون تيمور لنگ  [2014 Jun] 
*از فرهنگ انتقاد تا فرهنگ بوکو حراميان   [2014 Jun] 
*نامه ای برای دو عليرضا! اسم  [2014 Jun] 
*معنای گمشدهء مشروطيت  [2014 May] 
*بهاری پنهان در باغ جنبش سبز  [2014 May] 
*عمامه مداران پارسی می شوند!  [2014 May] 
*اعتدال يا روانپريشی گريز ناپذير؟  [2014 May] 
*مالکيت، فقر و گدائی ملی   [2014 May] 
*فعاليت ها چگونه سياسی می شوند؟  [2014 Apr] 
*انحلال طلبی؛ تنها چارهء رژيم های ايدئولوژيک   [2014 Apr] 
*مفهوم جعلی «ملت سازی»   [2014 Apr] 
*معناهای دوگانهء انتخاب   [2014 Apr] 
*دموکراسی، واژه ای با چند معنا  [2014 Mar] 
*نوروز: مژدهء پيروزی های ترديد ناپذير  [2014 Mar] 
*انقلاب و آلترناتیو  [2014 Mar] 
*سناريوهائی برای ايجاد رهبری  [2014 Mar] 
*در خوب و بد راديکاليسم  [2014 Feb] 
*استراتژی آلترناتیو سازی و دشمنان اش  [2014 Feb] 
*کيسه بوکسی برای نوخاستگان؛ چگونه در خارج کشور هم می شود ممنوع القلم شد  [2014 Feb] 
*از اوايل قرن هفدهم، و پس از پيدايش تصور مدرن از «کشور»، و اينکه کشورها دارای مرزهائی سياسی اند که بوسيلهء جامعهء بين المللی (در آن زمان اروپا)  [2014 Feb] 
*ويروس های دست ساخت رژيم  [2014 Jan] 
*محاصرهء خارج از داخل؟  [2014 Jan] 
*تغيير قبله، آميزه ای از دين و سياست!  [2014 Jan] 
*مدرنيته، سنت و مذهب؟  [2014 Jan] 
*گفتن به وقت خاموشی؟  [2013 Dec] 
*رابطهء سکولار دموکرات های داخل و خارج   [2013 Dec] 
*حقوق بشر؛ امری جهانی يا فراگير؟  [2013 Dec] 
*اپوزيسيون در اغما جمعه گردی های اسماعيل نوری علا [2013 Dec] 
*وقتی شيمی درمانی متوقف شود  [2013 Nov] 
*در چند و چون موضع گيری های سکولار دموکرات ها   [2013 Nov] 
*«طلب» هرگز «تقاضا» و «تمنا» نيست!  [2013 Nov] 
*واژه ای که از آن خون می چکد!  [2013 Nov] 
*مطالبه محوری: هم اکنون اما فقط در ايران  [2013 Oct] 
*سه يادداشت در تولد، نوزائی و ماندگاری  [2013 Oct] 
*سکوت شان سرشار از چيست؟  [2013 Oct] 
*فصل زودگذر مطالبات  [2013 Oct] 
*در چند و چون ارزيابی «فرصت» ها  [2013 Sep] 
*در جستجوی هم پيمان   [2013 Sep] 
*ايران، خط دفاعی روسيه؟  [2013 Sep] 
*در ميان بهائيان ايران  [2013 Sep] 
*روزی که «کليد» شوخی دردناک قفل سازان است  [2013 Aug] 
*آقای مهندس زعيم، با سکولار دموکراسی شوخی نکنيد!  [2013 Aug] 
*در جستجوی ده درويش  [2013 Aug] 
*چند ملاحظه دربارهء حواشی يک کنگره  [2013 Aug] 
*شرط فراموش شدهء اتحاد  [2013 Jul] 
*هدیهء تلخ و شيرين ما به مردم خاورمیانه  [2013 Jul] 
*مقولهء موازی سازی  [2013 Jul] 
*تحقق دموکراسی دينی، و دفع شر اصلاح طلبان  [2013 Jun] 
*سالگرد روز شوم 15 خرداد  [2013 Jun] 
*دوقرن آرزو  [2013 May] 
*انتخابات سلاطين   [2013 May] 
*سکولار دموکرات ها و انتخابات پيش رو  [2013 May] 
*پيرامون تحريم فعال و جوانگرائی   [2013 May] 
*سکولار دموکراسی؛ مأموريتی زمانمند   [2013 May] 
*در شناخت اصلاح طلبی های دوگانه   [2013 Apr] 
*چند و چون چهار سال به هدر رفته  [2013 Apr] 
*درسی از نوروز  [2013 Mar] 
*تجربه ای در کثرت مداری  [2013 Mar] 
*«سرمايهء ملی» يعنی چه؟  [2013 Mar] 
*نگاهی به مانيفست «اتحاد برای دموکراسی در ايران»  [2013 Feb] 
*وروديه های تغيير اجتماعی  [2013 Feb] 
*رضايت سنجی و قدرت سياسی  [2013 Feb] 
*نتايج «ناموسی کردن» امور  [2013 Feb] 
*نقش «افعال متعدی» در کارکرد سياسی ما!  [2013 Jan] 
*چرا انتخابات آزاد با همه پرسی فرق دارد   [2013 Jan] 
*چرا هويت مسئله ای سياسی نيست؟  [2013 Jan] 
*واقعيت و ضرورت تهاجم فرهنگی ما  [2013 Jan] 
*ايدئولوژی های منظم و سکولاريسم دموکراتيک   [2012 Dec] 
*نهادهای اجتماعی و پيوندهای خانوادگی  [2012 Dec] 
*گوناگونی های ملی در تلهء زبانی آشفته  [2012 Dec] 
*انتخابات آزاد و مطالبه محوری  [2012 Dec] 
*نگرانی آقای «نگهدار» از چيست؟   [2012 Nov] 
*دوگانهء زاينده و يگانهء مسموم  [2012 Nov] 
*پيوندهای درونی اصلاح طلبی با انتخابات آزاد   [2012 Nov] 
*معظلات و معيارهای سنجش ائتلاف  [2012 Nov] 
*چه کسی از اين گلو سخن می گويد؟  [2012 Oct] 
*روايت نسل نابهنگامی  [2012 Oct] 
*چرا سکولار دموکراسی و نه تنها دموکراسی  [2012 Sep] 
*«شورای ملی» در ترازوی سنجش  [2012 Sep] 
*گل های اپوزيسيون انحلال طلب به دروازهء خودی!   [2012 Sep] 
*نيروی دافعهء تبعيض  [2012 Sep] 
*معنا شناسی سياسی ملت جمعه گردی های اسماعيل نوری علا [2012 Aug] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا/ مردم سالاری، بهانه ای برای تداوم حکومت اسلامی؟!  [2012 Aug] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا/ آلترناتيو و قدرت سياسی  [2012 Aug] 
*نگاهی به ماه مرگ و بی مرگی   [2012 Aug] 
*چشم انداز هزارتوی اپوزيسيون در خارج کشور  [2012 Aug] 
*ایران در انتظار رهبری کاریزماتیک یا انتخابی؟  [2012 Jul] 
*پاسخ به نامه ای از فاطمهء حقيقت جو  [2012 Jul] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا  [2012 Jul] 
*سلطنت نرفته و جمهوری نيامده  [2012 Jun] 
*کوششی برای خروج از بن بست ائتلاف  [2012 May] 
*در آداب گفتگو با حريفان  [2012 Apr] 
*ترسی بدتر از مرگ  [2012 Apr] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا- در حاشيهء کنفرانس مهرداد مشايخی در واشنگتن  [2012 Apr] 
*جنگ نوين خدايان و نابهنگامی سیاست اوباما  [2012 Mar] 
*همايشی لازم، اما بر اساس برهان خلف!  [2012 Mar] 
*خاتمی، نماد برتر اصلاح طلبی  [2012 Mar] 
*فهرست دم افزون اشتراکات  [2012 Mar] 
*اتحاد عليه آلترناتيوسازی؟  [2012 Feb] 
*آسيب های چهارگانهء اتحاد  [2012 Feb] 
*اوباما هنوز با آنها است   [2012 Jan] 
*اسلاميست ها در آيندهء ايران   [2011 Nov] 
*بن بست سرپوشيدهء آقای اکبر گنجی  [2011 Nov] 
*سخنی ديگر دربارهء کنگره ملی و آلترناتيوسازی  [2011 Sep] 
*از مدنيت اسلامی تا شهروندی ايرانی  [2010 Oct] 
*چرا آلترناتيو حکومت استبدادی هميشه در «خارج» ساخته می شود؟  [2010 Oct] 
*آلترناتيوسازان و اصلاح طلبان  [2010 Oct] 
*ناسيوناليسم واقعی فقط سکولار است  [2010 Sep] 
*دربارهء کميتهء تدارکاتی کنگرهء ملی ايرانيان  [2010 Sep] 
*سنگ بنای همه مفاهيم سياسی مدرن «مليت» است  [2010 Sep] 
*ملاحظاتی در باب روند آلترناتيوسازی  [2010 Aug] 
*راهی برای خروج از بن بست «آلترناتیو»   [2010 Aug] 
*لنگ‌کردن از خارج گود؟  [2010 Aug] 
*اپوزيسيون زير يک سقف؟  [2010 Aug] 
*ترازنامهء سکولار  [2010 Jul] 
*نيروی جانشين کجاست؟  [2010 Jul] 
*چهار شب سکولار در شمال کاليفرنيا  [2010 Jul] 
*18 تير 1378، آغازگاه جنبش سکولار ايران  [2010 Jul] 
*چرا نبايد جنبش سبز را واگذار کرد؟  [2010 Jul] 
*پای سخن حجت‌الاسلام کديور  [2010 Jun] 
*فهرستی از اعتقادات سکولارهای سبز  [2010 Jun] 
*هنوز هم در ستايش بايکوت؟*  [2010 Jun] 
*از خردادهای بی «بروتوس»  [2010 Jun] 
*مشکل سکولار شدگی اصلاح طلبان مذهبی  [2010 May] 
*در زمينهء اهانت و بی خبری  [2010 May] 
*ميرحسين موسوی: محیل و قدرت پرست، يا ساده و گيج؟  [2010 May] 
*سکولاريسم در روياروئی با حکومت و حاکم  [2010 May] 
*مسلمان يا اسلاميست؟  [2010 Apr] 
*راهبندان سياسی برای نوانديشان مذهبی  [2010 Apr] 
*پرهيز از انحلال طلبی، چرا؟  [2010 Apr] 
*ارزيابی «انتخابات آزاد» همچون يک گفتمان  [2010 Apr] 
*راه حلی به نام سکولاريسم سياسی؟  [2010 Apr] 
*معرفی کتاب «درد اهل ذ مه»، نوشتهء يوسف شريفی  [2010 Mar] 
*اختراع همزيستی  [2010 Mar] 
*سال پسا اسلاميزم؟   [2010 Mar] 
*پل مفقودی بين خواست ها و شعارها  [2010 Mar] 
*جمهوری اسلامی سکولار را «خدا هم نافريد!»  [2010 Mar] 
*جهانگردی در شهر  [2010 Feb] 
*جوانهء سبز سکولاريسم در سرمای سپيد تورنتو  [2010 Feb] 
*گذشته اي که در حال گم شدن است   [2010 Feb] 
*تفکر دلبخواهی و مشکل تاکتيک ها  [2010 Feb] 
*اتحاد بد، اتحاد خوب  [2010 Jan] 
*آيا قطار به انتهای تونل نزديک می شود؟  [2010 Jan] 
*اصلاح طلبی مذهبی و منطق ماقبل تاريخ  [2010 Jan] 
*سقف خواست های اصلاح طلبان مذهبی کجاست؟  [2010 Jan] 
*مهر حلال و جان نا آزاد  [2010 Jan] 
*جنبش اجتماعی مدرن نمی تواند شکست بخورد  [2009 Dec] 
*شطرج‌باز مستأصل  [2009 Dec] 
*ترس، زادهء تنهائی ست  [2009 Dec] 
*زردها بی خود قرمز نشدند...  [2009 Dec] 
*چرا مذهب همان ايدئولوژی است؟  [2009 Nov] 
*چرا جامعهء ما «مدنی» نشده؟  [2009 Nov] 
*آقای کديور هم بهتر است در حد گليم خود بماند  [2009 Nov] 
*جنبش خودجوش سبز و حاکميت ايرانی  [2009 Nov] 
*از صراط مستقيم تا نوانديشی مذهبی  [2009 Oct] 
*اخيراً می گويند حکومت اسلامی هم سکولار است!   [2009 Oct] 
*جنبش سبز و حکومت نظاميان اسلامی  [2009 Oct] 
*سکولار بودن؛ همچون پيش شرط مدرن بودن  [2009 Oct] 
*استقلال ايران يا بيمهء اتمی ولايت فقيه  [2009 Oct] 
*چقدر از الله باقی مانده است؟  [2009 Sep] 
*رابطهء سکولارها با مراجع تقليد  [2009 Sep] 
*هزينهء تغيير، اما کدام تغيير؟  [2009 Sep] 
*آيا محاکمهء سکولاريسم هم در راه است؟   [2009 Aug] 
*آيا سکولاريسم بمعنای جدائی دين از دولت است؟  [2009 Aug] 
*نگذاريم اسلاميست ها رنگمان کنند، جمعه گردی های اسماعيل نوری علا  [2009 Aug] 
*ايران برای همهء ايرانيان؟  [2009 Aug] 
*حکومت کمی مذهبی، کمی سکولار؟!   [2009 Aug] 
*نسبت ميانه روی با قاطعيت  [2009 Jul] 
*از سکولاريسم صد درصدی تا سهراب و ندا  [2009 Jul] 
*سرگردان بين تاکتيک سبز و استراتژی خاکستری  [2009 Jul] 
*چرا موج سبز آقای موسوی کور رنگ است؟  [2009 Jul] 
*آيندهء اصلاح طلبان و نقش مهندس موسوی  [2009 Jun] 
*اردوگاه اپوزيسيون آلترناتيو ساز کجاست؟  [2009 Jun] 
*دولت سايه و آغاز دوران انحلال طلبی  [2009 May] 
*بايکوت نمايش اقتدار ملت است  [2009 May] 
*مصلحت نظام و بوسهء مرگ رهبر بر پيشانی کانديداها  [2009 May] 
*سعدی، ميان احمدی نژاد و اوباما؟  [2009 Apr] 
*دانش تجربی چگونه آسمانی شد؟  [2009 Apr] 
*نوروز، با اوين...  [2009 Mar] 
*رفتارشناسی اشغالگران  [2009 Mar] 
*ساکن خانه شيشه ای  [2009 Feb] 
*سال نو، سکولاريسم نو  [2009 Jan] 
*روزگار آلترناتيو  [2008 Dec] 
*يقين به آزادی عين آزادی است!  [2008 Nov] 
*فقه، سرطان مهلک جامعه امروز ما  [2008 Nov] 
*حکومت اسلامی و بند ناف نوانديشی امامی  [2008 Oct] 
*چرا نوانديشان مذهبی از سکولاريسم می گريزند؟  [2008 Sep] 
*مانیفست درماندگی؟  [2008 Sep] 
*در ستايش بتکده ها!  [2008 Sep] 
* بن بست نوانديشی مذهبی در حکومت اسلامی  [2008 Feb] 
*چگونگی   [2008 Feb] 
* آيا حکومت اسلامی ايران حکومتی ارتجاعی نيست؟  [2008 Feb] 
*گوهر سکولاريسم تقابل با تبعيض است/ دکتر نوری علا  [2008 Jan] 
*جای خالی احزاب غير ايدئولوژيک  [2007 Dec] 
*پیدایش و نقش دین‌کاران امامی در ایران  [2007 Dec] 
*«منطقهء خاکستری» در جغرافيای اپوزيسيون  [2007 Dec]