PEZHVAKEIRAN.COM يک انتخاب ساده اما مهم
 

يک انتخاب ساده اما مهم
اسماعيل نوری‌علا

 

از نظر من، قوانين يک جامعه (چه اساسی باشند و چه ثانوی) بر بنياد آنچنان پديده ای نوشته و ساخته می شوند که قانون گزاران اغلب از آن با عنوان «روح قانون» سخن می گويند و منظورشان از اين مفهوم آن«هدف غائی و نهائی» است که کل قانون برای رسيدن به آن نوشته می شود. يعنی، سرنوشت هر جامعه و گروهی را «روح قوانين تنظيم کنندهء روابط درونی آن»، که اغلب بصورت فشرده در «مقدمه»ی قانون بيان می شود، تعيين می کند. لذا، برای درک اينکه ما در هر جامعه با چگونه نظامی روبرو هستيم کافی است که «مقدمه»ی قانون اساسی آن را مورد مطالعه قرار دهيم و، بر اساس نتايج به دست آمده، تشخيص دهيم که آيا قانون مورد مطالعه انتظارات ما را پاسخگو است يا نه.

آنگاه، اگر اهداف قانون پيش رو را پاسخگوی انتظارات خود نيابيم، مجبوريم که، اگر ضروری بدانيم و خود را توانمند بيابيم، نخست راه های پيش بينی شده در خود آن قانون برای تغيير مفادش را جستجو کرده و دريابيم که چگونه می توان با استفاده از آن پيش بينی ها به «اصلاح قانون» برای تطابق آن با انتظارات خود اقدام کنيم. اما در همين مرحله نيز هست که بايد بدانيم قانون مورد نظر ما حدود اصلاحات ممکن در خود را چگونه تعيين کرده است؛ چرا که معمولاً يک قانون «جامع و مانع» آن است که راه های عدول از «اهداف» خود را پيش بينی و آنها را مسدود کرده باشد.

          می خواهم بگويم که هر قانون دارای هدفی اغلب «ثابت» است که «روح» آن قانون خوانده می شود و در کليهء مفاد آن راه های ممکن برای به روز کردن (يا روز آمد کردن) و اصلاح مفادش را بگونه ای تعبيه می کنند که نتيجهء تغييرات منجر به تعرض به روح و هدف اش نشود؛ چرا که با تغيير دادن آن روح و هدف کليهء ساختارهای بنا شده بر فراز آن نيز بی معنی و بی هوده شده و از هم می پاشند.

         از اين نکته نتيجه می گيرم که، چون «تغيير هدف و روح يک قانون» مساوی «الغا و انحلال» کليت آن است، بايد پذيرفت که اصلاح قوانين تنها در جائی معنا دارند که تعرضی به روح و هدف قانون نداشته باشد و  صرفاً در راستای تقويت و تشديد آن روح و هدف عمل کنند.

          به همين دلیل می توان ديد که، در دويست سيصد سالهء اخير از تاريخ بشريت که در آن مفهوم قانون، بعنوان مجموعهء پيش بينی های منظم کنندهء روابط اجتماعی ـ سياسی يک جامعه يا يک امر اجتماعی، مطرح شده است، معنای «انقلاب» چيزی جز تغيير روح و هدف قانون در دست اجرا نبوده است؛ و اينکه «اهل حفظ وضع موجود» می کوشند در اذهان مردم «انقلاب» را با خشونت و خونريزی و کشتار و تخريب برابر بگيرند به هيچ روی حاکی از ماهيت يک«انقلاب» نيست. اگر مردمی بتوانند فرمان سرنوشت خود را خود به دست بگيرند و هدف حرکت تاريخی تا کنونی خود را به دست خويش ديگرگون سازند آنگاه می توان تصديق کرد که انقلاب صورت گرفته است. اينکه، در مسير تحقق اين «تغيير هدف»، نفع برندگان از وضع موجودی که بر اساس همين قانون ِ مورد تهاجم قرار گرفته بوجود آمده، دست به چگونه مقاومتی بزنند از پيش نه قابل پيش بينی و نه قابل اجتناب است و همين امر موجب می شود که خواست های مسالمت آميز معترضين اغلب به دست عمال اقشار بهره گير از وضع موجود به خاک و خون کشيده شود و انقلاب را به امر خشونت بار تبديل نمايد.

          از مطلب دور نيفتم.می خواهم بگويم که اگر به وضع موجود در کشورمان، ايران، معترض باشيم بايد سراغ آن قانونی برویم که اين وضع را بوجود آورده است و دريابيم که آيا روندها و روش های تنظيم جامعه ای که قانون مزبور در ساختن اش عامليت داشته بر بنياد چه روح و هدفی ساخته شده اند تا، در همان حال، اگر آن روح و هدف قانون را مطابق با آرزوها و توقعات و انتظارات خود نيافتيم آنگاه چاره ای نداريم که از «اصلاح» صرفنظر کرده و به «لغو و انحلال» بيانديشيم و «انقلاب در قانون» را در برنامهء مبارزهء خود قرار داده، و در عين کوشش برای بی خشونت نگاه داشتن آن، خود را برای روياروئی های جدی تر نيز آماده کنيم.

         من، بعنوان مثال، از امید های خودم آغاز می کنم تا توضيح دهم که چگونه به برخی از اهداف معين می انديشم و در راستای تبليغ آن می کوشم. امید هایم را هم می توانم در چند بند کوتاه بيان کنم:

          1. من امیدوار به داشتن وطنی بی تبعيض اما ميدانگاه بروز و جلوه گری همهء رنگارنگی های اجتماعی و فرهنگی ام.

          2. من امیدوار به آزادی فکر و بيان و تبليغ برای خود و کسانی که آنها را نسبت به خود دگرانديش می پندارم هستم.

          3. من امیدوار به تساوی حقوقی همهء هموطنانم، زن و مرد، مذهبی و غير مذهبی، با هر قوميت و نژاد و زبان و فرهنگی هستم.

          4. من امیدوار به برقراری حاکميت ملی ام؛ يعنی مردم را حاکم بر سرنوشت خود می خواهم و اينگونه حکومت را دموکرات می دانم.

          5. من امیدوار به داشتن حکومتی هستم که به هيچ مذهب و مکتبی تعلق نداشته و چتری حمايتی برای همهء افکار و مذاهب و مکاتب باشد. من اين حکومت را سکولار می خوانم.

          6. من امیدوار به برقراری عدالت اجتماعی، کاهش تفاوت های اقشار مردم، و تأمين کار و مسکن و بهداشت و فراغت و رفاه همگانی هستم.

7. من امیدوار به برقراری شايسته سالاری و حذف رانت خواری و برتری های خونی و خانوادگی ام.

8. من امیدوار به بنياد گرفتن روح قانون اساسی کشورم بر مفاد اعلاميهء جهانگير حقوق بشر هستم.

9. من امیدوار به حضور کشورم در ميان خانوادهء ملل بعنوان عضوی سازنده و صلحجو هستم.

10. من امیدوار به استقلال کشورم هستم و در اين راستا با استعمار و انقياد کشورم به دست بيگانگان مخالفم اما اين همه را در عبارت «امپرياليسم غرب به رهبری امريکا» خلاصه نمی کنم و تمايلات استعماری را در همه جا، در شرق و غرب، می بينم.

می توانم اين فهرست را ادامه دهم اما همينقدر کافی است تا عينکی را که از اين امیدها ساخته ام نشان تان بدهم، آن را به چشم بزنم و آنگاه، مثلاً، به سراغ مقدمهء قانون اساسی حکومت موسوم به جمهوری اسلامی بروم و ببينم که اين قانون در چه حد می تواند انتظارات مرا بر آورده کند. آری شما هم حوصله کنيد و با من بيائيد تا به مفاد اصلی مقدمهء اين قانون نگاهی بياندازيم، واژگان اش را بدون دستکاری بررسی کنيم، تا روح آن را دريابيم:

          1. قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مبین نهادهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جامعهء ایران بر اساس اصول و ضوابط اسلامی است.

2. ملت مسلمان ایران، پس از گذر از نهضت ضد استبدادی مشروطه و نهضت ضد استعماری ملی شدن نفت، به این تجربهء گرانبار دست یافت که علت اساسی و مشخص عدم موفقیت این نهضت‌ها مکتبی نبودن مبارزات بوده است.

3. گرچه در نهضت‌های اخیر خط فکری اسلامی و رهبری روحانیت مبارز سهم اصلی و اساسی را بر عهده داشت، ولی به دلیل دور شدن این مبارزات از مواضع اصیل اسلامی، جنبش‌ها به سرعت به رکورد کشانده شد.

4. اعتراض در هم کوبندهء امام خمینی به توطئه آمریکایی «انقلاب سفید»، که گامی در جهت تثبیت پایه‌های حکومت استبداد و تحکیم وابستگی سیاسی، فرهنگی و اقتصادی ایران به امپریالیزم جهانی بود، عامل حرکت یکپارچه ملت گشت.

5. طرح حکومت اسلامی بر پایهء ولایت فقیه، که در اوج خفقان و اختناق رژیم استبدادی از سوی امام خمینی ارائه شد، انگیزهء مشخص و منسجم نوینی را در مردم مسلمان ایجاد نمود و راه اصیل مبارزه مکتبی اسلام را گشود که تلاش مبارزان مسلمان و متعهد را در داخل و خارج کشور فشرده‌تر ساخت...

6. حکومت از دیدگاه اسلام، برخاسته از موضع طبقاتی و سلطه‌گری فردی یا گروهی نیست بلکه تبلور آرمان سیاسی ملتی هم کیش و هم فکر است که به خود سازمان می‌دهد تا در روند تحول فکری و عقیدتی راه خود را به سوی هدف نهایی (حرکت به سوی الله) بگشاید...

7. ملت ما.. اکنون بر آن است که، با موازین اسلامی، جامعهء نمونهء خود را بنا کند. بر چنین پایه‌ای، رسالت قانون اساسی این است که زمینه‌های اعتقادی نهضت را عینیت بخشد و شرایطی را به وجود آورد که در آن انسان با ارزش‌های والا و جهانشمول اسلامی پرورش یابد.

8. قانون اساسی، با توجه به محتوای اسلامی انقلاب ایران که حرکتی برای پیروزی تمامی مستضعفین بر مستکبرین بود، زمینهء تداوم این انقلاب را در داخل و خارج کشور فراهم می‌کند؛ به ویژه در گسترش روابط بین‌الملی با دیگر جنبش‌های اسلامی و مردمی، می‌کوشد تا راه تشکیل امت واحد جهانی را هموار کند.

9. قانون اساسی تضمین‌گر نفی هر گونه استبداد فکری و اجتماعی و انحصار اقتصادی می‌باشد و در خط گسستن از سیستم استبدادی، و سپردن سرنوشت مردم به دست خودشان تلاش می‌کند...

10. در ایجاد نهادها و بنیادهای سیاسی، که خود پایهء تشکیل جامعه است، بر اساس تلقی مکتبی، صالحان عهده‌دار حکومت و اداره مملکت می‌گردند...

11. قانون گذاری، که مبین ضابطه‌های مدیریت اجتماعی است، بر مدار قرآن و سنت، جریان می‌یابد.

12. نظارت دقیق و جدی از ناحیهء اسلام شناسان معادل و پرهیزگار و متعهد (فقای عادل) امری محتوم و ضروری است.

13. بر اساس ولایت امر و امامت مستمر، قانون اساسی زمینهء تحقق رهبری فقیه جامع الشرایطی را که از طرف مردم به عنوان رهبر شناخته می شود... آماده می‌کند تا ضامن عدم انحراف سازمان‌های مختلف از وظایف اصیل اسلامی خود باشند.

‎‎‎‎‎‎ 14. ‎‎‎در تحکیم بنیادهای اقتصادی، اصل، رفع نیازهای انسان در جریان رشد و تکامل اوست نه همچون دیگر نظام‌های اقتصادی تمرکز و تکاثر ثروت و سودجویی، زیرا که در مکاتب مادی، اقتصاد خود هدف است و بدین جهت در مراحل رشد، اقتصاد عامل تخریب و فساد و تباهی می‌شود؛ ولی در اسلام اقتصاد وسیله است و از وسیله انتظاری جز کارائی بهتر در راه وصول به هدف نمی‌توان داشت...

***

          همانگونه که می بينيد در همهء اين بندهای سيزده گانه  ما با روحی روبرو هستيم که فرض اول اش وجود موجودی به نام «ملت هم کیش و هم فکر مسلمان ایران» است که «پس از گذر از نهضت ضد استبدادی مشروطه و نهضت ضد استعماری ملی شدن نفت به این تجربهء گرانبار دست یافته که علت اساسی و مشخص عدم موفقیت این نهضت‌ها "مکتبی نبودن مبارزات" بوده است». اين قانون می خواهد «جامعهء نمونه» ای، «بر اساس ضابطه‌های مدیریت اجتماعی قرار گرفته بر مدار قرآن و سنت»، ايجاد کرده و «زمینهء تداوم این انقلاب را در داخل و خارج کشور فراهم» و «راه تشکیل امت واحد جهانی را هموار کند»؛ جامعه ای که رهبران اش نه بر اساس شايستگی در مورد مديريت جامعه ای نوين و متمدن (يعنی تخصص در مديريت سيستم ها)، بلکه بعنوان «اسلام شناسانی پرهیزگار و متعهد (فقای عادل)»تعيين می شوند و خود در سلسله مراتبی قرار دارند که در رأس آن «فقیه جامع الشرایطی» نشسته است که «ولايت امر و امامت مستمر» را تأمين می کند و نقش مردم نيز نه «انتخاب» که «شناختن» اوست.

          حال شما به من بگوئيد که آدمی با امیدهائی که من دارم چگونه می تواند تصور کند که اين «روح» نيز اصلاح شدنی است و می توان، با کارا ساختن برخی امتيازات و حقوق قائل شده برای من ايرانی مسلمان (لامذهبی پيشکش)، که همگی آنها به شرط اسلامی بودن امکان اجرائی شدن پيدا می کنند و مهنس ميرحسين موسوی آنها را «اصول مغفولهء قانون اساسی» می خواند، به تحقق آرزوهای خود رسيد؟

          و اينگونه است که من، بعنوان کسی که خود را سکولار دموکرات انحلال طلب می يابد، معتقد شده ام که «جنبش سکولار دموکراسی ايران» نيز نمی تواند از «اصلاح طلبی» کنار گيری نکرده و «انحلال طلب» نباشد و، در اين معنا، حرکتی انقلابی بحساب نيايد که می خواهد روح مسلط بر قانون حکومت موسوم به اسلامی را زير و زبر کرده و بر فراز مخروبه های آن عمارت قانونی نو با روحی سکولار دموکرات بنا کند.

اندکی بيشتر به روح لازم برای يک چنين قانونی بيانديشيد، آن را با روح حاکم بر قانون اساسی حکومت اسلامی مقايسه کنيد، و آنگاه تصميم بگيريد که، لااقل از لحاظ ذهنی، به کدام اردوگاه تعلق داريد: اردوگاه حفظ وضع موجود يا اردوگاه قيام عليه وضع موجود برای برقراری نظامی:

- تبعيض گريز

- اما ميدانگاه رنگارنگی های اجتماعی

          - تأمين کنندهء آزادی فکر و بيان و تبليغ بی حد و حصر برای همگان

          - فراهم ساز تساوی حقوقی زن و مرد، مذهبی و غير مذهبی، با هر قوميت و نژاد و زبان و فرهنگ

          - تضمين کنندهء حاکميت ملی به معنی استقرار حکومتی دموکرات

          - دارای ويژگی های سکولار به معنی وابسته نبودن به هيچ مذهب و مکتبی، اما حامی همهء مذاهب و مکاتب و جلوگير از مزاحمت آنان برای يکديگر

- برقرار کنندهء عدالت اجتماعی، کاهندهء تفاوت های معيشتی اقشار مردم، و تأمين کنندهء کار و مسکن و بهداشت و فراغت و رفاه همگانی

- بنياد يافته بر شايسته سالاری و حذف رانت خواری و برتری های خونی و خانوادگی

- بنياد گرفته بر اساس مفاد اعلاميهء جهانگير حقوق بشر

- حضور يابنده در ميان خانوادهء ملل بعنوان عضوی سازنده و صلحجو

- استقلال يافته از همهء مطامع استعماری قدرت های متجاوز شرق و غرب.

خوانندهء گرامی، اجازه دهيد من از اين امیدها آئينه ای بسازم و آن را پيش روی شما بگيرم تا خود چهرهء امیدهای خويش را در آن ببينيد و دريابيد به کدام اردوگاه تعلق داريد. يقين دارم که تنها پس از تشخيص و احياناً تصميم گيری شما است که می توان اين پرسش را در برابرتان نهاد که: آيا در راستای گسترش و تقويت اردوگاهی که خود را با آن همراستا می يابيد کاری هم انجام می دهيد؟

فراموش نکنيد: در اردوگاه ديگر، از حاکمان کشورمان گرفته تا داعشيان آن سوی مرز، همگی مصممانه در راه تحقق روح قوانين شان و ساختن جامعهء مطلوب خويش آماده اند تا دست به هر کاری بزنند و اگر شما روزگاری توانسته ايد از دست شان بگريزيد و به خارج پناه ببريد اکنون آنهايند که قصد شما را کرده و، همچون سرنوشتی محتوم، می آيند تا در ساحل های امن نيز سراغ تان را بگيرند.

منبع:پژواک ایران


اسماعيل نوری‌علا

فهرست مطالب اسماعيل نوری‌علا در سایت پژواک ایران 

*آیا کاربرد «سکولار دموکراسی» به وسیلهء چپ‌ها اتفاقی است؟   [2024 Apr] 
*چو ایران نباشد؟! نگاهی به آنچه در جشن سالگشت تأسیس کومله گذشت، اسماعیل نوری علا  [2024 Feb] 
*پيکار عليه نظارت استصوابی!  [2016 Jan] 
*ده سال جمعه گردی، از سکولاريسم نو تا سکولار دموکراسی  [2015 Oct] 
*از «سلطنت همه کاره» تا «پادشاهی هيچ کاره»  [2015 Oct] 
*جمهوريت يا جمهوری؟  [2015 Sep] 
*پيامبران سيارهء جديد ميمون ها  [2015 Aug] 
*چند و چون استراتژی ِ انحلال  [2015 Aug] 
*حزبی اینجائی برای روزگار فردائی؟   [2015 Aug] 
*تأملی در روند موضع گيری های سياسی  [2015 Aug] 
*آلترناتيوسازی يعنی آماده شدن برای فردا  [2015 Jul] 
*دست آوردهای يک کنار هم نشستن  [2015 Jul] 
*جنبش سياسی و برنامه های اجرائی  [2015 Jun] 
*ربط غيرمستقيم «مديريت نامتمرکز» با «حل مسائل اقوام»  [2015 Jun] 
*اپوزيسيون و سياست کشورهای غربی  [2015 Jun] 
*کنگرهء سکولار دموکرات ها و غيبت نواندیشان دينی  [2015 Jun] 
*وعده گاهی برای انديشيدن به ايران آزاد و آباد  [2015 May] 
*حکومت اسلامی و جنازهء نويسندگان سکولار  [2015 May] 
* تفاوت های اسلاميسم در ترکيه و ايران  [2015 May] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا٬ دعوای اصلی بر سر چيست؟  [2015 May] 
*تفاهمی در غياب نمايندگان واقعی ملت ايران!  [2015 Apr] 
*نظريه های فقهی در خدمت منافع متغير دينکاران  [2015 Apr] 
*سکولاريسم و اژدهای هفت سر دينکاران  [2015 Mar] 
*گزارشی نوروزی به سکولار دموکرات های ايران   [2015 Mar] 
*سکولاريسم و سنجهء شکل گرفتگی نهاد مذهب   [2015 Mar] 
*اپوزيسيون ما با کدام دشمن مبارزه می کند؟  [2015 Mar] 
*موافق و ناموافق استقرار سکولاريسم در ايران  [2015 Feb] 
*شروط و موانع آلترناتيو سازی  [2015 Feb] 
*آلترناتيو های ديروز و امروز و فردا  [2015 Feb] 
*منافع ملی؛ ابهامات و خطرات  [2015 Feb] 
*معناهای کاربردی واژهء «سکولار»  [2015 Jan] 
*در اين سالگرد نقره ای  [2015 Jan] 
*«شارلی ابدو» و همپوشانی آزادی و اختيار  [2015 Jan] 
*نشانی های آينده ای آرزوئی  [2015 Jan] 
*سال نو، و فرصت صحبت  [2015 Jan] 
*آنچه حکومت اسلامی را بيمه کرده است  [2014 Dec] 
*نيروی سوم در کشاکش شرق و غرب  [2014 Dec] 
*کشوری گرفتار شرق و غرب  [2014 Dec] 
*تشابهات و تفاوت های متفکران و روشنفکران  [2014 Dec] 
*دربارهء حواشی يک بخشنامه  [2014 Nov] 
*رابطهء معکوس نارضايتی و مقاومت  [2014 Nov] 
*در چند و چون سکولار نبودن امام حسين!   [2014 Nov] 
*نقش ابتدا در شکل دادن به انتها   [2014 Oct] 
*سفرنامهء نيويورک  [2014 Oct] 
*قرائت های سياسی و غيرسياسی از اسلام  [2014 Oct] 
*مدلی برای جلوگيری از بازتوليد استبداد  [2014 Oct] 
*دادخواهی يا گردنکشی؟  [2014 Sep] 
*يک انتخاب ساده اما مهم  [2014 Sep] 
*چو فردا شود فکر فردا کنيم!  [2014 Sep] 
*مجاهدين، احزاب کردی، و کنگرهء بوخوم!  [2014 Sep] 
*حکمت جداسازی «سيمين» از «شاملو»  [2014 Aug] 
* حاشيه های دلشکن يک کنگره  [2014 Aug] 
*آنچه در کنگرهء سکولار دموکرات های ايران گذشت  [2014 Aug] 
*تجزيه آفريننان خطرناک ترند  [2014 Jul] 
*تجزيه آفرينان و آيندهء ايران  [2014 Jul] 
*کشور نوين کردستان و زبان کهنهء سياسی ما  [2014 Jul] 
*در آزمون تيمور لنگ  [2014 Jun] 
*از فرهنگ انتقاد تا فرهنگ بوکو حراميان   [2014 Jun] 
*نامه ای برای دو عليرضا! اسم  [2014 Jun] 
*معنای گمشدهء مشروطيت  [2014 May] 
*بهاری پنهان در باغ جنبش سبز  [2014 May] 
*عمامه مداران پارسی می شوند!  [2014 May] 
*اعتدال يا روانپريشی گريز ناپذير؟  [2014 May] 
*مالکيت، فقر و گدائی ملی   [2014 May] 
*فعاليت ها چگونه سياسی می شوند؟  [2014 Apr] 
*انحلال طلبی؛ تنها چارهء رژيم های ايدئولوژيک   [2014 Apr] 
*مفهوم جعلی «ملت سازی»   [2014 Apr] 
*معناهای دوگانهء انتخاب   [2014 Apr] 
*دموکراسی، واژه ای با چند معنا  [2014 Mar] 
*نوروز: مژدهء پيروزی های ترديد ناپذير  [2014 Mar] 
*انقلاب و آلترناتیو  [2014 Mar] 
*سناريوهائی برای ايجاد رهبری  [2014 Mar] 
*در خوب و بد راديکاليسم  [2014 Feb] 
*استراتژی آلترناتیو سازی و دشمنان اش  [2014 Feb] 
*کيسه بوکسی برای نوخاستگان؛ چگونه در خارج کشور هم می شود ممنوع القلم شد  [2014 Feb] 
*از اوايل قرن هفدهم، و پس از پيدايش تصور مدرن از «کشور»، و اينکه کشورها دارای مرزهائی سياسی اند که بوسيلهء جامعهء بين المللی (در آن زمان اروپا)  [2014 Feb] 
*ويروس های دست ساخت رژيم  [2014 Jan] 
*محاصرهء خارج از داخل؟  [2014 Jan] 
*تغيير قبله، آميزه ای از دين و سياست!  [2014 Jan] 
*مدرنيته، سنت و مذهب؟  [2014 Jan] 
*گفتن به وقت خاموشی؟  [2013 Dec] 
*رابطهء سکولار دموکرات های داخل و خارج   [2013 Dec] 
*حقوق بشر؛ امری جهانی يا فراگير؟  [2013 Dec] 
*اپوزيسيون در اغما جمعه گردی های اسماعيل نوری علا [2013 Dec] 
*وقتی شيمی درمانی متوقف شود  [2013 Nov] 
*در چند و چون موضع گيری های سکولار دموکرات ها   [2013 Nov] 
*«طلب» هرگز «تقاضا» و «تمنا» نيست!  [2013 Nov] 
*واژه ای که از آن خون می چکد!  [2013 Nov] 
*مطالبه محوری: هم اکنون اما فقط در ايران  [2013 Oct] 
*سه يادداشت در تولد، نوزائی و ماندگاری  [2013 Oct] 
*سکوت شان سرشار از چيست؟  [2013 Oct] 
*فصل زودگذر مطالبات  [2013 Oct] 
*در چند و چون ارزيابی «فرصت» ها  [2013 Sep] 
*در جستجوی هم پيمان   [2013 Sep] 
*ايران، خط دفاعی روسيه؟  [2013 Sep] 
*در ميان بهائيان ايران  [2013 Sep] 
*روزی که «کليد» شوخی دردناک قفل سازان است  [2013 Aug] 
*آقای مهندس زعيم، با سکولار دموکراسی شوخی نکنيد!  [2013 Aug] 
*در جستجوی ده درويش  [2013 Aug] 
*چند ملاحظه دربارهء حواشی يک کنگره  [2013 Aug] 
*شرط فراموش شدهء اتحاد  [2013 Jul] 
*هدیهء تلخ و شيرين ما به مردم خاورمیانه  [2013 Jul] 
*مقولهء موازی سازی  [2013 Jul] 
*تحقق دموکراسی دينی، و دفع شر اصلاح طلبان  [2013 Jun] 
*سالگرد روز شوم 15 خرداد  [2013 Jun] 
*دوقرن آرزو  [2013 May] 
*انتخابات سلاطين   [2013 May] 
*سکولار دموکرات ها و انتخابات پيش رو  [2013 May] 
*پيرامون تحريم فعال و جوانگرائی   [2013 May] 
*سکولار دموکراسی؛ مأموريتی زمانمند   [2013 May] 
*در شناخت اصلاح طلبی های دوگانه   [2013 Apr] 
*چند و چون چهار سال به هدر رفته  [2013 Apr] 
*درسی از نوروز  [2013 Mar] 
*تجربه ای در کثرت مداری  [2013 Mar] 
*«سرمايهء ملی» يعنی چه؟  [2013 Mar] 
*نگاهی به مانيفست «اتحاد برای دموکراسی در ايران»  [2013 Feb] 
*وروديه های تغيير اجتماعی  [2013 Feb] 
*رضايت سنجی و قدرت سياسی  [2013 Feb] 
*نتايج «ناموسی کردن» امور  [2013 Feb] 
*نقش «افعال متعدی» در کارکرد سياسی ما!  [2013 Jan] 
*چرا انتخابات آزاد با همه پرسی فرق دارد   [2013 Jan] 
*چرا هويت مسئله ای سياسی نيست؟  [2013 Jan] 
*واقعيت و ضرورت تهاجم فرهنگی ما  [2013 Jan] 
*ايدئولوژی های منظم و سکولاريسم دموکراتيک   [2012 Dec] 
*نهادهای اجتماعی و پيوندهای خانوادگی  [2012 Dec] 
*گوناگونی های ملی در تلهء زبانی آشفته  [2012 Dec] 
*انتخابات آزاد و مطالبه محوری  [2012 Dec] 
*نگرانی آقای «نگهدار» از چيست؟   [2012 Nov] 
*دوگانهء زاينده و يگانهء مسموم  [2012 Nov] 
*پيوندهای درونی اصلاح طلبی با انتخابات آزاد   [2012 Nov] 
*معظلات و معيارهای سنجش ائتلاف  [2012 Nov] 
*چه کسی از اين گلو سخن می گويد؟  [2012 Oct] 
*روايت نسل نابهنگامی  [2012 Oct] 
*چرا سکولار دموکراسی و نه تنها دموکراسی  [2012 Sep] 
*«شورای ملی» در ترازوی سنجش  [2012 Sep] 
*گل های اپوزيسيون انحلال طلب به دروازهء خودی!   [2012 Sep] 
*نيروی دافعهء تبعيض  [2012 Sep] 
*معنا شناسی سياسی ملت جمعه گردی های اسماعيل نوری علا [2012 Aug] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا/ مردم سالاری، بهانه ای برای تداوم حکومت اسلامی؟!  [2012 Aug] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا/ آلترناتيو و قدرت سياسی  [2012 Aug] 
*نگاهی به ماه مرگ و بی مرگی   [2012 Aug] 
*چشم انداز هزارتوی اپوزيسيون در خارج کشور  [2012 Aug] 
*ایران در انتظار رهبری کاریزماتیک یا انتخابی؟  [2012 Jul] 
*پاسخ به نامه ای از فاطمهء حقيقت جو  [2012 Jul] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا  [2012 Jul] 
*سلطنت نرفته و جمهوری نيامده  [2012 Jun] 
*کوششی برای خروج از بن بست ائتلاف  [2012 May] 
*در آداب گفتگو با حريفان  [2012 Apr] 
*ترسی بدتر از مرگ  [2012 Apr] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا- در حاشيهء کنفرانس مهرداد مشايخی در واشنگتن  [2012 Apr] 
*جنگ نوين خدايان و نابهنگامی سیاست اوباما  [2012 Mar] 
*همايشی لازم، اما بر اساس برهان خلف!  [2012 Mar] 
*خاتمی، نماد برتر اصلاح طلبی  [2012 Mar] 
*فهرست دم افزون اشتراکات  [2012 Mar] 
*اتحاد عليه آلترناتيوسازی؟  [2012 Feb] 
*آسيب های چهارگانهء اتحاد  [2012 Feb] 
*اوباما هنوز با آنها است   [2012 Jan] 
*اسلاميست ها در آيندهء ايران   [2011 Nov] 
*بن بست سرپوشيدهء آقای اکبر گنجی  [2011 Nov] 
*سخنی ديگر دربارهء کنگره ملی و آلترناتيوسازی  [2011 Sep] 
*از مدنيت اسلامی تا شهروندی ايرانی  [2010 Oct] 
*چرا آلترناتيو حکومت استبدادی هميشه در «خارج» ساخته می شود؟  [2010 Oct] 
*آلترناتيوسازان و اصلاح طلبان  [2010 Oct] 
*ناسيوناليسم واقعی فقط سکولار است  [2010 Sep] 
*دربارهء کميتهء تدارکاتی کنگرهء ملی ايرانيان  [2010 Sep] 
*سنگ بنای همه مفاهيم سياسی مدرن «مليت» است  [2010 Sep] 
*ملاحظاتی در باب روند آلترناتيوسازی  [2010 Aug] 
*راهی برای خروج از بن بست «آلترناتیو»   [2010 Aug] 
*لنگ‌کردن از خارج گود؟  [2010 Aug] 
*اپوزيسيون زير يک سقف؟  [2010 Aug] 
*ترازنامهء سکولار  [2010 Jul] 
*نيروی جانشين کجاست؟  [2010 Jul] 
*چهار شب سکولار در شمال کاليفرنيا  [2010 Jul] 
*18 تير 1378، آغازگاه جنبش سکولار ايران  [2010 Jul] 
*چرا نبايد جنبش سبز را واگذار کرد؟  [2010 Jul] 
*پای سخن حجت‌الاسلام کديور  [2010 Jun] 
*فهرستی از اعتقادات سکولارهای سبز  [2010 Jun] 
*هنوز هم در ستايش بايکوت؟*  [2010 Jun] 
*از خردادهای بی «بروتوس»  [2010 Jun] 
*مشکل سکولار شدگی اصلاح طلبان مذهبی  [2010 May] 
*در زمينهء اهانت و بی خبری  [2010 May] 
*ميرحسين موسوی: محیل و قدرت پرست، يا ساده و گيج؟  [2010 May] 
*سکولاريسم در روياروئی با حکومت و حاکم  [2010 May] 
*مسلمان يا اسلاميست؟  [2010 Apr] 
*راهبندان سياسی برای نوانديشان مذهبی  [2010 Apr] 
*پرهيز از انحلال طلبی، چرا؟  [2010 Apr] 
*ارزيابی «انتخابات آزاد» همچون يک گفتمان  [2010 Apr] 
*راه حلی به نام سکولاريسم سياسی؟  [2010 Apr] 
*معرفی کتاب «درد اهل ذ مه»، نوشتهء يوسف شريفی  [2010 Mar] 
*اختراع همزيستی  [2010 Mar] 
*سال پسا اسلاميزم؟   [2010 Mar] 
*پل مفقودی بين خواست ها و شعارها  [2010 Mar] 
*جمهوری اسلامی سکولار را «خدا هم نافريد!»  [2010 Mar] 
*جهانگردی در شهر  [2010 Feb] 
*جوانهء سبز سکولاريسم در سرمای سپيد تورنتو  [2010 Feb] 
*گذشته اي که در حال گم شدن است   [2010 Feb] 
*تفکر دلبخواهی و مشکل تاکتيک ها  [2010 Feb] 
*اتحاد بد، اتحاد خوب  [2010 Jan] 
*آيا قطار به انتهای تونل نزديک می شود؟  [2010 Jan] 
*اصلاح طلبی مذهبی و منطق ماقبل تاريخ  [2010 Jan] 
*سقف خواست های اصلاح طلبان مذهبی کجاست؟  [2010 Jan] 
*مهر حلال و جان نا آزاد  [2010 Jan] 
*جنبش اجتماعی مدرن نمی تواند شکست بخورد  [2009 Dec] 
*شطرج‌باز مستأصل  [2009 Dec] 
*ترس، زادهء تنهائی ست  [2009 Dec] 
*زردها بی خود قرمز نشدند...  [2009 Dec] 
*چرا مذهب همان ايدئولوژی است؟  [2009 Nov] 
*چرا جامعهء ما «مدنی» نشده؟  [2009 Nov] 
*آقای کديور هم بهتر است در حد گليم خود بماند  [2009 Nov] 
*جنبش خودجوش سبز و حاکميت ايرانی  [2009 Nov] 
*از صراط مستقيم تا نوانديشی مذهبی  [2009 Oct] 
*اخيراً می گويند حکومت اسلامی هم سکولار است!   [2009 Oct] 
*جنبش سبز و حکومت نظاميان اسلامی  [2009 Oct] 
*سکولار بودن؛ همچون پيش شرط مدرن بودن  [2009 Oct] 
*استقلال ايران يا بيمهء اتمی ولايت فقيه  [2009 Oct] 
*چقدر از الله باقی مانده است؟  [2009 Sep] 
*رابطهء سکولارها با مراجع تقليد  [2009 Sep] 
*هزينهء تغيير، اما کدام تغيير؟  [2009 Sep] 
*آيا محاکمهء سکولاريسم هم در راه است؟   [2009 Aug] 
*آيا سکولاريسم بمعنای جدائی دين از دولت است؟  [2009 Aug] 
*نگذاريم اسلاميست ها رنگمان کنند، جمعه گردی های اسماعيل نوری علا  [2009 Aug] 
*ايران برای همهء ايرانيان؟  [2009 Aug] 
*حکومت کمی مذهبی، کمی سکولار؟!   [2009 Aug] 
*نسبت ميانه روی با قاطعيت  [2009 Jul] 
*از سکولاريسم صد درصدی تا سهراب و ندا  [2009 Jul] 
*سرگردان بين تاکتيک سبز و استراتژی خاکستری  [2009 Jul] 
*چرا موج سبز آقای موسوی کور رنگ است؟  [2009 Jul] 
*آيندهء اصلاح طلبان و نقش مهندس موسوی  [2009 Jun] 
*اردوگاه اپوزيسيون آلترناتيو ساز کجاست؟  [2009 Jun] 
*دولت سايه و آغاز دوران انحلال طلبی  [2009 May] 
*بايکوت نمايش اقتدار ملت است  [2009 May] 
*مصلحت نظام و بوسهء مرگ رهبر بر پيشانی کانديداها  [2009 May] 
*سعدی، ميان احمدی نژاد و اوباما؟  [2009 Apr] 
*دانش تجربی چگونه آسمانی شد؟  [2009 Apr] 
*نوروز، با اوين...  [2009 Mar] 
*رفتارشناسی اشغالگران  [2009 Mar] 
*ساکن خانه شيشه ای  [2009 Feb] 
*سال نو، سکولاريسم نو  [2009 Jan] 
*روزگار آلترناتيو  [2008 Dec] 
*يقين به آزادی عين آزادی است!  [2008 Nov] 
*فقه، سرطان مهلک جامعه امروز ما  [2008 Nov] 
*حکومت اسلامی و بند ناف نوانديشی امامی  [2008 Oct] 
*چرا نوانديشان مذهبی از سکولاريسم می گريزند؟  [2008 Sep] 
*مانیفست درماندگی؟  [2008 Sep] 
*در ستايش بتکده ها!  [2008 Sep] 
* بن بست نوانديشی مذهبی در حکومت اسلامی  [2008 Feb] 
*چگونگی   [2008 Feb] 
* آيا حکومت اسلامی ايران حکومتی ارتجاعی نيست؟  [2008 Feb] 
*گوهر سکولاريسم تقابل با تبعيض است/ دکتر نوری علا  [2008 Jan] 
*جای خالی احزاب غير ايدئولوژيک  [2007 Dec] 
*پیدایش و نقش دین‌کاران امامی در ایران  [2007 Dec] 
*«منطقهء خاکستری» در جغرافيای اپوزيسيون  [2007 Dec]