PEZHVAKEIRAN.COM شرط فراموش شدهء اتحاد
 

شرط فراموش شدهء اتحاد
اسماعيل نوری‌علا

دو هفته ای مانده به تشکيل «نخستين کنگرهء سکولار دموکرات های ايران» در آخر هفتهء آينده، که من نيز در تهيهء مقدمات برگزاری آن شراکت داشته ام، خبر آمد که، چند روزی پس از «کنگره»، تشکلی نيز با نام «اتحاد برای پيشبرد سکولار دموکراسی در ايران» کنگرهء ساليانهء خود را در شهر شيکاگو برگزار می کند. تشابه کلمات موجود در نام اين دو «کنگره» دوست تازه يافته ای که در برزيل زندگی می کند و اغلب در سايت «ايرون دات کام» می نويسد، يعنی آقای ديويد اعتباری را، که خود از اعضاء مؤسس کنگرهء ما و از مشتاقان دلسوز راه متحد ساختن نيروهای سکولار دموکرات محسوب می شود، بر آن داشت تا نامه ای که خطاب به برگزار کنندگان دو کنگره نوشته و بکوشد تا نشان دهد که بين اهداف و باورهای آنان تفاوتی وجود ندارد و اين دوگانگی صوری است و بايد از آن دست بردارند(1).

بنياد استدلالی آقای اعتباری بر مفروضاتی گذاشته شده که می توان از آن با نام «طرح هرم مثلث» ياد کرد؛ طرحی که ايشان مدت ها است پيرامون آن نوشته اند و من خود برخی از نوشته هاشان را در سايت سکولاريسم نو منتشر کرده ام(2).

ايشان در نامهء فوق الذکر نظريهء خود را چنين خلاصه کرده اند:

«...هر چند گاه عده‌ای و گروهی از اپوزیسیون با بیانیه ای، منشوری، اساسنامه ای و پیمانی، در جایی از دنیا بدور هم جمع میشوند وپس ازچند روز و ساعتی‌ با بیانیه و منشور و اساسنامه و پیمانی نوتر جریان را به پایان می رسانند. همگان هم، چه جمهوری خواه و مشروطه خواه و چپ و مجاهد و اصلاح و انحلال طلب و سبز و سرخ و غیره، در ابتدا به این توهّم هستند که مردم پس از خواندن مواد ایشان به آنان گروه گروه می‌پیوندند. اگر چه بسیاری از سر علاقهِ به رهایی وطن از شر رژیم حاکم، وقت و انرژی خود را صرف میکنند، لیک این همنشینی‌ها تاکنون تاثیر کلی‌ در روند جریانات داخل و حتی خارج از ایران نداشته و تدوین کنندگان و سازمان دهندگان نتوانسته اند عده‌ زیادی را بر حول خود جمع کنند... تالاری مجازی، مثلث شکل و بزرگ را در نظر بگیرید که در ضلع افقی آن‌ نوشته شده حقوق بشر، در دو ضلع دیگر آن سکولاریسم و دموکراسی‌. در اطراف این تالار می‌توان اتاق‌های شیشه ای مختلفی‌ داشت که افکار و گروه‌های مختلف... در آن در حال تبادل نظر میباشند .... چند گاهی ست که این اتاق مثلث شکل را در ذهن خود به هرمی‌ تبدیل کرده ام. هرمی‌ سه بعدی متشکل از چهار سطح مثلثی مساوی: در سطح پایینی که شفاف مانند شیشه است نوشته شده: تمامیّت ارضی ایران. در مثلث دوم آن‌ که به رنگ سرخ است نوشته شده :سکولاریسم. در سطح سوم آن‌ که به رنگ سبز است نوشته است: دموکراسی‌. و در سطح چهارم آن،‌ که به رنگ سپید است، نوشته شده: رعایت اعلامیه جهانی‌ حقوق بشر... ایران فردا جای همگان است حتی آنان که با عقاید ما هماهنگی‌ ندارند..، نباید شرایط محدود پذیر بسیاری که در عاقبت به پخش بودن و عدم اتحاد می‌انجامد تکیه کرد. گفتمان‌های دیگر را باید به آیندهء دموکراتیک ایران و تصمیم اکثریت ملت محول کرد».

اما من در اين فرضيهء مبتنی بر مثلثی که به هرم تبديل شده يک خط مهم و تعيين کننده را مفقود می يابم و آن خط ارتفاعی است که از نوک هرم به مرکز قاعده اش عمود می شود و می توان آن را همچون ديرک چادری مجسم کرد که کل مجموعهء اضلاع و سطوح را به گرد خود آورده و وزن آنها، و رابطهء آنها با هم، را «تعريف» می کند. از نظر من، بی توجهی به اين «خط ارتفاع» است که اين توهم را برای دوست مان ايجاد می کند که «همگان» (اعم از جمهوری خواه و مشروطه خواه و چپ و مجاهد و اصلاح طلب و انحلال طلب و سبز و سرخ و غیره) می توانند در اطراف هرمی که ايشان طرح کرده است دور هم نشسته و دست به اتحاد عمل زنند.

من در مطلب اين هفته می خواهم نشان دهم که اگرچه آنچه آقای اعتباری بيان می کند نشان از علاقهء مفرط ايشان به وطن مشترک مان داشته و خبر از کوشش ذهنی شان برای يافتن راه حلی در راستای برون رفت از بن بستی می دهد که در حال حاضر اپوزيسيون حکومت اسلامی به آن دچار شده است اما، تا آن «خط ارتفاع» و آن «ديرک چادر اپوزيسيون» مشخص نشود حاصلی عملی از اجرای پيشنهادات ايشان به دست نخواهد آمد.

من علت اشتباه برداشت آقای اعتباری را در اينکه دو کنگره را با هم يکی می گيرند (چرا که هر دو خواهان استقرار سکولار در دموکراسی در ايران اند) در اين می بينم که توجه به «مانع استقرار سکولار دموکراسی»، که همان «حکومت اسلامی» باشد، در نظريهء ايشان مفقود است، در حاليکه «نخستين کنگرهء سکولار دموکرات های ايران» (واشنگتن) اقدام برای منحل ساختن حکومت اسلامی را شرط اصلی پيدايش اپوزیسيون متحدی می داند که مآلاً، در قامت آلترناتيو اصلی حکومت اسلامی، به مدد خواست و اقدام مردم به جان آمدهء ايران، جانشين اين حکومت تبعيض آفرين و سرکوبگر می شود داند و اين امر مورد تأييد دوستان آن کنگرهء ديگر نيست (شیکاگو) (2). در واقع، آن ديرک خيمه که می گويم همين «انحلال طلبی» است که در برابر «اصلاح طلبی» (به معنی کوشش برای سلمانی بردن و بزک کردن حکومت فعلی) می نشيند و اصلاح طلبان را جزو نيروهای سکولار دموکرات به حساب نمی آورد. در نتيجه، اين آرزو که «همگان» (اعم از جمهوری خواه و مشروطه خواه و چپ و مجاهد و اصلاح طلب و انحلال طلب و سبز و سرخ و غیره) در اطراف هرم ايشان بنشينند آرزوی محالی است.

در واقع، از ديد من، در تصور آقای اعتباری از «همگان» نيز مشکلی اساسی وجود دارد. اين واقعيتی بديهی است که جمهوری خواهان و مشروطه خواهان و چپ ها و مجاهدين و اصلاح طلبان و انحلال طلبان و سبزها و سرخ ها همه بخشی از «ملت» ايران محسوب می شوند و نمی توان حقوق هيچ يک از آنان را ضايع کرد اما هنگامی که از مبارزه برای برانداختن حکومت اسلامی سخن می گوئيم و در پی متحد ساختن نيروهای مخالف آن هستيم خواستاری اتحاد «همگان» امری فاقد منطق عملی و نشانهء آرزوئی در خود شکننده است، چرا که حضور حکومت اسلامی اين «همگان» را بسته به نظرشان در مورد بود و نبود آن حکومت به دستجات مختلفی تقسيم می کند که گاه کاملاً در تضاد با هم قرار می گيرند.

اگر در ايران بوديم، و اگر حکومتی سکولار و دموکرات بر وطن مان حاکم بود مسلماً آرزوی آقای اعتباری آرزوئی شريف، انسانی، ملت مدار و حقوق بشری بود. اما در حال حاضر ما در آن شرايط قرار نداريم و بدون فروپاشی حکومت اسلامی در همهء اشکال خود نيز رسيدن به آن وضعيت آرزوئی را به امری محال تبديل می کند.

بدين لحاظ است که معتقدم شرط مبارزه برای استقرار سکولار دموکراسی در ايران با شرط خواستاری انحلال کامل حکومت اسلامی و لغو قانون اساسی آن دو روی يک سکه محسوب می شوند و هر کجا که اين دو شرط تنگاتنگ با يکديگر بيان نشوند ادعای سکولار و دموکرات بودن فقط يک ادعای فريبنده است و راه بجائی نخواهد برد.

اصلاح طلبی، بنا بر معنای ظاهری و باطنی خود، نيازمند وجود و بقای آن چيزی است که می خواهد اصلاح اش کند. اصلاح طلبی روی ديگر «محافظه کاری» (به معنای «حفظ وضع موجود» است) و به محض اينکه «موضوع اصلاح» منتفی شود خود اصلاح طلبی هم منتفی می شود. بقای يکی به بقای ديگری بستگی دارد. لذا نمی توان هم انحلال طلب بود و هم اصلاح طلب، چرا که هنوز کسی نشان نداده است که اعمال روش های اصلاح طلبانه به از ميان برافتادن حکومت اسلامی منتهی خواهد شد. در واقع و در عمل نيز ديده ايم که هر کجا کل رژيم اسلامی به خطر افتاده است اصلاح طلبان (از خاتمی و هاشمی گرفته تا روحانی) قدم پيش نهاده اند که حکومت را از خطر دور سازند و به آن جان تازه ای ببخشند.

هرمی که آقای اعتباری خواستار تصور و تحقق آن هستند در واقع هرم سکولار دموکراسی است و نه هرم اپوزيسيون رزمنده عليه حکومت اسلامی و تنها در داخل ايران و پس از فروپاشی حکومت اسلامی ساخته خواهد شد. در خارج کشور همهء نيروهای جمهوری خواه و مشروطه خواه و چپ و مجاهد و سبز و سرخ و غیره، به ناگزير به دو گروه اصلاح طلب و انحلال طلب تقسيم می شوند و امکانی برای متحد ساختن آنان وجود ندارد چرا که هر يک عليه آرزوها و منافع ديگری عمل می کند و بدين لحاظ آنها را بايد بصورت دو نيروی مانعي الجمع تلقی کرد.

«نخستين کنگرهء سکولار دموکرات های ايران» (واشنگتن) مجمعی برای رايزنی و هم انديشی در ميان انحلال طلبان محسوب می شود و، در نتيجه، نشانهء سايهء دستی از اصلاح طلبان در حول و حوش آن يافت نمی شود. «اتحاد برای گسترش سکولار دموکراسی»، اما از نخستين قدم، دو موضوع را از دستور کار خود خارج کرده است: انحلال طلبی و آلترناتيوسازی را. و من، بعنوان کسی که خود را بصورت «سکولار دموکرات انحلال طلب» معرفی می کنم اعتقاد دارم در سکولار دموکرات بودن دوستانی که زير پرچم «اتحاد برای گسترش سکولار دموکراسی در ايران» گرد هم آمده و می آيند نيز بايد شک کرد. يک سکولار نمی تواند با حکومت مذهبی مماشات داشته و در فکر تقويت اصلاح طلبان حکومتی آن باشد. يک دموکرات نيز نمی تواند تصور کند که با وجود قانون اساسی متکی بر شريعت فرقهء اثنی عشريه می توان حتی به ادعاهای اصلاح طلبان حکومتی رسيد. از ين لحاظ چگونه می توان اصلاح طلبی را به رسميت شناخت و در جستجوی رسيدن به دموکراسی در ظل قانون اساسی مورد علاقهء اصلاح طلبان بود و، در همان حال، خود را سکولار دموکرات دانست و در راه گسترش آن در ايران دست به اتحاد زد؟

در واقع می توان از خود دوستان اين «اتحاد» پرسيد که چرا آنان از پيوستن به سکولار دموکرات های انحلال طلب پرهيز می کنند اما، در همان حال، با «اتحاد جمهويخواهان ايران» که همواره بصورت آپانديسيت اصلاح طلبی حکومتی در ايران عمل می کنند به توافق و اتحاد عمل می رسند 3)

از نظر من در سپهر سياسی اپوزيسيون (چه در داخل و چه در خارج کشور) مهم ترين عوامل تميز دادن نيروها از هم و تأييد سکولار دموکرات بودن يا نبودن آنها اعتقادشان به ضرورت انحلال حکومت اسلامی است و، برای انجام اين هدف، دست زدن به آفرينش يک آلترناتيو سکولار دموکرات در همين خارج کشور می باشد. هر بهانه ای در عدول از اين دو اصل نشانهء وجود ريگی در کفش اعضاء اپوزيسيون است. و يکی از درشت ترين اين ريگ ها مطرح ساختن اين نظريه است که اگر راه اصلاح طلبی را در پيش نگيريم ناچاريم به انقلاب فکر کنيم و تاريخ نشان داده است که انقلاب ها خونين و مخرب و استبداد آفرين اند.

صرف نظر از اينکه چنين استدلالی ما را يک سره در اردوگاه اصلاح طلبی برای حفظ حکومت اسلامی می نشاند، از اين واقعيت نيز با خبرمان می سازد که تصور امروز ما از انقلاب با تصور صد سال پيش تصور اساسی کرده و همين تفاوت مجموعهء مفروضات علوم سياسی را دستخوش تغيير ساخته است. انقلاب اکنون با روشی که برای پيروزی آن در نظر گرفته می شود فرق دارد و به معنای لغو قانون اساسی قبلی و نوشتن و به تصويب رساندن قانون اساسی جديدی برای يک کشور است. آن همه ژست« ژ. سه» به دست گرفتن و سربند سرخ يا سبز بستن و دو انگشت را به علامت پيروزی در هوا بلند کردن، اگر به لغو قوانين اساسی ايدئولژيک و استقرار قوانين سکولار مبتنی بر اعلامیه حقوق بشر نيانجامد دارای هيچگونه ارزشی برای هواخواهان آزادی و دموکراسی نيست.

از نظر يک سکولار دموکرات [که صفات و شناسه هايش در «پيمان نامهء عصر نو»(4) تعريف شده است] نمی توان با همزيستی با، و کوشش برای، اصلاح يک رژيم ايدئولوژيک مذهبی، به اهداف خود که همانا استقرار سکولار دموکراسی در جامعه است رسيد. هنگامی که رژيم ايدئولوژيک فروپاشيد و حکومت سکولار دموکرات مستقر شد و قانون اساسی سکولار دموکرات تنظيم روابط اقشار مختلف اجتماعی را بر عهده گرفت آنگاه می توان باور داشت که جامعهء مورد نظر ما به اين گفتهء پر مغز شاعر کهن رسيده است که: «بهشت آن جاست کآزرای نباشد / کسی را با کسی کاری نباشد». يعنی تنها در يک حکومت سکولار دموکرات جانشين حکومت ايدئولوژيک شده است که «همگان» (اعم از جمهوری خواه و مشروطه خواه و اصلاح طلب و چپ و مجاهد و سبز و سرخ و غیره) می توانند در کنار هم به آرامش زندگی کنند.

و توجه داشته باشيم که من، از عبارت آقای اعتباری که هم اکنون باز گفته شد، به عمد عبارت «انحلال طلب» را حذف کرده ام؛ چرا که در يک حکومت سکولار دموکرات (ضد استبداد و ضد استقرار ايدئولوژی و مذهب رسمی) انحلال طلبی معنائی جز ماجراجوئی ضد حقوق بشری نخواهد داشت؛ حال آنکه اصلاح طلبی نام روند انسانی، معقول، منطقی و دموکراتيک به روز سازی و تکميل پايان ناپذير قوانين و مقررات سکولار دموکرات حاکم بر جامعه خواهد بود.

من يکی، فقط تا زمانی که حکومت کشورم ايدئولوژيک و مذهبی باشد انحلال طلبم و انحلال طلبی را شامل همه گونه اقدام تدافعی در مبارزه با چنان حکومتی می دانم. اما اگر عمرم کفاف دهد و شاهد استقرار حکومتی سکولار دموکرات بر کشورم باشم، جايگاه من مسلماً در اردوگاه اصلاح طلبان خواهد بود؛ چرا که در زير سقف آسمان سکولار دموکراسی هر روشنفکر يک منتقد اصلاح طلب و يک نگهبان حقوق بشر است.

***

1. http://iranian.com/posts/view/post/17878

2. آيا خواندن اين پاراگراف از فراخوان کنگرهء شيکاگوی اين دوستان حيرت انگيز نيست؟: «شرکت بخشی از مردم در انتخابات ریاست جمهوری 92 و انتخاب دورترین فرد به ولی فقیه و جشن پیروزی روز بعد از انتخابات، که برآمد ملی شعارهای جنبش سبز را با خود داشت، نمایانگر نهادینه شدن انتخابات در چهارچوب بسیار تنگ خودی های درون نظام که همیشه با حذف بخشی از نیروهای درون نظام از طریق نظارت ضد دمکراتیک استصوابی همراه بوده است می باشد. مردم کماکان از سنگر جمهوریت در مقابل نهاد ولایت در حد امکان پاسداری می کنند تا جایی حتی در بستر تنگتر شدن حلقه خودیهای درون نظام نامزدی که سیاست های معقول تری را که با     سیاست های کلان نظام در تقابل است بر می گزینند. http://iranma.us/hello-to-hamyesh-page

3. http://www.seculargreens.com/Declarations/063012-Message-to-UASDI-Conference.htm

4. http://www.isdcongress.com

منبع:پژواک ایران


اسماعيل نوری‌علا

فهرست مطالب اسماعيل نوری‌علا در سایت پژواک ایران 

*آیا کاربرد «سکولار دموکراسی» به وسیلهء چپ‌ها اتفاقی است؟   [2024 Apr] 
*چو ایران نباشد؟! نگاهی به آنچه در جشن سالگشت تأسیس کومله گذشت، اسماعیل نوری علا  [2024 Feb] 
*پيکار عليه نظارت استصوابی!  [2016 Jan] 
*ده سال جمعه گردی، از سکولاريسم نو تا سکولار دموکراسی  [2015 Oct] 
*از «سلطنت همه کاره» تا «پادشاهی هيچ کاره»  [2015 Oct] 
*جمهوريت يا جمهوری؟  [2015 Sep] 
*پيامبران سيارهء جديد ميمون ها  [2015 Aug] 
*چند و چون استراتژی ِ انحلال  [2015 Aug] 
*حزبی اینجائی برای روزگار فردائی؟   [2015 Aug] 
*تأملی در روند موضع گيری های سياسی  [2015 Aug] 
*آلترناتيوسازی يعنی آماده شدن برای فردا  [2015 Jul] 
*دست آوردهای يک کنار هم نشستن  [2015 Jul] 
*جنبش سياسی و برنامه های اجرائی  [2015 Jun] 
*ربط غيرمستقيم «مديريت نامتمرکز» با «حل مسائل اقوام»  [2015 Jun] 
*اپوزيسيون و سياست کشورهای غربی  [2015 Jun] 
*کنگرهء سکولار دموکرات ها و غيبت نواندیشان دينی  [2015 Jun] 
*وعده گاهی برای انديشيدن به ايران آزاد و آباد  [2015 May] 
*حکومت اسلامی و جنازهء نويسندگان سکولار  [2015 May] 
* تفاوت های اسلاميسم در ترکيه و ايران  [2015 May] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا٬ دعوای اصلی بر سر چيست؟  [2015 May] 
*تفاهمی در غياب نمايندگان واقعی ملت ايران!  [2015 Apr] 
*نظريه های فقهی در خدمت منافع متغير دينکاران  [2015 Apr] 
*سکولاريسم و اژدهای هفت سر دينکاران  [2015 Mar] 
*گزارشی نوروزی به سکولار دموکرات های ايران   [2015 Mar] 
*سکولاريسم و سنجهء شکل گرفتگی نهاد مذهب   [2015 Mar] 
*اپوزيسيون ما با کدام دشمن مبارزه می کند؟  [2015 Mar] 
*موافق و ناموافق استقرار سکولاريسم در ايران  [2015 Feb] 
*شروط و موانع آلترناتيو سازی  [2015 Feb] 
*آلترناتيو های ديروز و امروز و فردا  [2015 Feb] 
*منافع ملی؛ ابهامات و خطرات  [2015 Feb] 
*معناهای کاربردی واژهء «سکولار»  [2015 Jan] 
*در اين سالگرد نقره ای  [2015 Jan] 
*«شارلی ابدو» و همپوشانی آزادی و اختيار  [2015 Jan] 
*نشانی های آينده ای آرزوئی  [2015 Jan] 
*سال نو، و فرصت صحبت  [2015 Jan] 
*آنچه حکومت اسلامی را بيمه کرده است  [2014 Dec] 
*نيروی سوم در کشاکش شرق و غرب  [2014 Dec] 
*کشوری گرفتار شرق و غرب  [2014 Dec] 
*تشابهات و تفاوت های متفکران و روشنفکران  [2014 Dec] 
*دربارهء حواشی يک بخشنامه  [2014 Nov] 
*رابطهء معکوس نارضايتی و مقاومت  [2014 Nov] 
*در چند و چون سکولار نبودن امام حسين!   [2014 Nov] 
*نقش ابتدا در شکل دادن به انتها   [2014 Oct] 
*سفرنامهء نيويورک  [2014 Oct] 
*قرائت های سياسی و غيرسياسی از اسلام  [2014 Oct] 
*مدلی برای جلوگيری از بازتوليد استبداد  [2014 Oct] 
*دادخواهی يا گردنکشی؟  [2014 Sep] 
*يک انتخاب ساده اما مهم  [2014 Sep] 
*چو فردا شود فکر فردا کنيم!  [2014 Sep] 
*مجاهدين، احزاب کردی، و کنگرهء بوخوم!  [2014 Sep] 
*حکمت جداسازی «سيمين» از «شاملو»  [2014 Aug] 
* حاشيه های دلشکن يک کنگره  [2014 Aug] 
*آنچه در کنگرهء سکولار دموکرات های ايران گذشت  [2014 Aug] 
*تجزيه آفريننان خطرناک ترند  [2014 Jul] 
*تجزيه آفرينان و آيندهء ايران  [2014 Jul] 
*کشور نوين کردستان و زبان کهنهء سياسی ما  [2014 Jul] 
*در آزمون تيمور لنگ  [2014 Jun] 
*از فرهنگ انتقاد تا فرهنگ بوکو حراميان   [2014 Jun] 
*نامه ای برای دو عليرضا! اسم  [2014 Jun] 
*معنای گمشدهء مشروطيت  [2014 May] 
*بهاری پنهان در باغ جنبش سبز  [2014 May] 
*عمامه مداران پارسی می شوند!  [2014 May] 
*اعتدال يا روانپريشی گريز ناپذير؟  [2014 May] 
*مالکيت، فقر و گدائی ملی   [2014 May] 
*فعاليت ها چگونه سياسی می شوند؟  [2014 Apr] 
*انحلال طلبی؛ تنها چارهء رژيم های ايدئولوژيک   [2014 Apr] 
*مفهوم جعلی «ملت سازی»   [2014 Apr] 
*معناهای دوگانهء انتخاب   [2014 Apr] 
*دموکراسی، واژه ای با چند معنا  [2014 Mar] 
*نوروز: مژدهء پيروزی های ترديد ناپذير  [2014 Mar] 
*انقلاب و آلترناتیو  [2014 Mar] 
*سناريوهائی برای ايجاد رهبری  [2014 Mar] 
*در خوب و بد راديکاليسم  [2014 Feb] 
*استراتژی آلترناتیو سازی و دشمنان اش  [2014 Feb] 
*کيسه بوکسی برای نوخاستگان؛ چگونه در خارج کشور هم می شود ممنوع القلم شد  [2014 Feb] 
*از اوايل قرن هفدهم، و پس از پيدايش تصور مدرن از «کشور»، و اينکه کشورها دارای مرزهائی سياسی اند که بوسيلهء جامعهء بين المللی (در آن زمان اروپا)  [2014 Feb] 
*ويروس های دست ساخت رژيم  [2014 Jan] 
*محاصرهء خارج از داخل؟  [2014 Jan] 
*تغيير قبله، آميزه ای از دين و سياست!  [2014 Jan] 
*مدرنيته، سنت و مذهب؟  [2014 Jan] 
*گفتن به وقت خاموشی؟  [2013 Dec] 
*رابطهء سکولار دموکرات های داخل و خارج   [2013 Dec] 
*حقوق بشر؛ امری جهانی يا فراگير؟  [2013 Dec] 
*اپوزيسيون در اغما جمعه گردی های اسماعيل نوری علا [2013 Dec] 
*وقتی شيمی درمانی متوقف شود  [2013 Nov] 
*در چند و چون موضع گيری های سکولار دموکرات ها   [2013 Nov] 
*«طلب» هرگز «تقاضا» و «تمنا» نيست!  [2013 Nov] 
*واژه ای که از آن خون می چکد!  [2013 Nov] 
*مطالبه محوری: هم اکنون اما فقط در ايران  [2013 Oct] 
*سه يادداشت در تولد، نوزائی و ماندگاری  [2013 Oct] 
*سکوت شان سرشار از چيست؟  [2013 Oct] 
*فصل زودگذر مطالبات  [2013 Oct] 
*در چند و چون ارزيابی «فرصت» ها  [2013 Sep] 
*در جستجوی هم پيمان   [2013 Sep] 
*ايران، خط دفاعی روسيه؟  [2013 Sep] 
*در ميان بهائيان ايران  [2013 Sep] 
*روزی که «کليد» شوخی دردناک قفل سازان است  [2013 Aug] 
*آقای مهندس زعيم، با سکولار دموکراسی شوخی نکنيد!  [2013 Aug] 
*در جستجوی ده درويش  [2013 Aug] 
*چند ملاحظه دربارهء حواشی يک کنگره  [2013 Aug] 
*شرط فراموش شدهء اتحاد  [2013 Jul] 
*هدیهء تلخ و شيرين ما به مردم خاورمیانه  [2013 Jul] 
*مقولهء موازی سازی  [2013 Jul] 
*تحقق دموکراسی دينی، و دفع شر اصلاح طلبان  [2013 Jun] 
*سالگرد روز شوم 15 خرداد  [2013 Jun] 
*دوقرن آرزو  [2013 May] 
*انتخابات سلاطين   [2013 May] 
*سکولار دموکرات ها و انتخابات پيش رو  [2013 May] 
*پيرامون تحريم فعال و جوانگرائی   [2013 May] 
*سکولار دموکراسی؛ مأموريتی زمانمند   [2013 May] 
*در شناخت اصلاح طلبی های دوگانه   [2013 Apr] 
*چند و چون چهار سال به هدر رفته  [2013 Apr] 
*درسی از نوروز  [2013 Mar] 
*تجربه ای در کثرت مداری  [2013 Mar] 
*«سرمايهء ملی» يعنی چه؟  [2013 Mar] 
*نگاهی به مانيفست «اتحاد برای دموکراسی در ايران»  [2013 Feb] 
*وروديه های تغيير اجتماعی  [2013 Feb] 
*رضايت سنجی و قدرت سياسی  [2013 Feb] 
*نتايج «ناموسی کردن» امور  [2013 Feb] 
*نقش «افعال متعدی» در کارکرد سياسی ما!  [2013 Jan] 
*چرا انتخابات آزاد با همه پرسی فرق دارد   [2013 Jan] 
*چرا هويت مسئله ای سياسی نيست؟  [2013 Jan] 
*واقعيت و ضرورت تهاجم فرهنگی ما  [2013 Jan] 
*ايدئولوژی های منظم و سکولاريسم دموکراتيک   [2012 Dec] 
*نهادهای اجتماعی و پيوندهای خانوادگی  [2012 Dec] 
*گوناگونی های ملی در تلهء زبانی آشفته  [2012 Dec] 
*انتخابات آزاد و مطالبه محوری  [2012 Dec] 
*نگرانی آقای «نگهدار» از چيست؟   [2012 Nov] 
*دوگانهء زاينده و يگانهء مسموم  [2012 Nov] 
*پيوندهای درونی اصلاح طلبی با انتخابات آزاد   [2012 Nov] 
*معظلات و معيارهای سنجش ائتلاف  [2012 Nov] 
*چه کسی از اين گلو سخن می گويد؟  [2012 Oct] 
*روايت نسل نابهنگامی  [2012 Oct] 
*چرا سکولار دموکراسی و نه تنها دموکراسی  [2012 Sep] 
*«شورای ملی» در ترازوی سنجش  [2012 Sep] 
*گل های اپوزيسيون انحلال طلب به دروازهء خودی!   [2012 Sep] 
*نيروی دافعهء تبعيض  [2012 Sep] 
*معنا شناسی سياسی ملت جمعه گردی های اسماعيل نوری علا [2012 Aug] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا/ مردم سالاری، بهانه ای برای تداوم حکومت اسلامی؟!  [2012 Aug] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا/ آلترناتيو و قدرت سياسی  [2012 Aug] 
*نگاهی به ماه مرگ و بی مرگی   [2012 Aug] 
*چشم انداز هزارتوی اپوزيسيون در خارج کشور  [2012 Aug] 
*ایران در انتظار رهبری کاریزماتیک یا انتخابی؟  [2012 Jul] 
*پاسخ به نامه ای از فاطمهء حقيقت جو  [2012 Jul] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا  [2012 Jul] 
*سلطنت نرفته و جمهوری نيامده  [2012 Jun] 
*کوششی برای خروج از بن بست ائتلاف  [2012 May] 
*در آداب گفتگو با حريفان  [2012 Apr] 
*ترسی بدتر از مرگ  [2012 Apr] 
*جمعه گردی های اسماعيل نوری علا- در حاشيهء کنفرانس مهرداد مشايخی در واشنگتن  [2012 Apr] 
*جنگ نوين خدايان و نابهنگامی سیاست اوباما  [2012 Mar] 
*همايشی لازم، اما بر اساس برهان خلف!  [2012 Mar] 
*خاتمی، نماد برتر اصلاح طلبی  [2012 Mar] 
*فهرست دم افزون اشتراکات  [2012 Mar] 
*اتحاد عليه آلترناتيوسازی؟  [2012 Feb] 
*آسيب های چهارگانهء اتحاد  [2012 Feb] 
*اوباما هنوز با آنها است   [2012 Jan] 
*اسلاميست ها در آيندهء ايران   [2011 Nov] 
*بن بست سرپوشيدهء آقای اکبر گنجی  [2011 Nov] 
*سخنی ديگر دربارهء کنگره ملی و آلترناتيوسازی  [2011 Sep] 
*از مدنيت اسلامی تا شهروندی ايرانی  [2010 Oct] 
*چرا آلترناتيو حکومت استبدادی هميشه در «خارج» ساخته می شود؟  [2010 Oct] 
*آلترناتيوسازان و اصلاح طلبان  [2010 Oct] 
*ناسيوناليسم واقعی فقط سکولار است  [2010 Sep] 
*دربارهء کميتهء تدارکاتی کنگرهء ملی ايرانيان  [2010 Sep] 
*سنگ بنای همه مفاهيم سياسی مدرن «مليت» است  [2010 Sep] 
*ملاحظاتی در باب روند آلترناتيوسازی  [2010 Aug] 
*راهی برای خروج از بن بست «آلترناتیو»   [2010 Aug] 
*لنگ‌کردن از خارج گود؟  [2010 Aug] 
*اپوزيسيون زير يک سقف؟  [2010 Aug] 
*ترازنامهء سکولار  [2010 Jul] 
*نيروی جانشين کجاست؟  [2010 Jul] 
*چهار شب سکولار در شمال کاليفرنيا  [2010 Jul] 
*18 تير 1378، آغازگاه جنبش سکولار ايران  [2010 Jul] 
*چرا نبايد جنبش سبز را واگذار کرد؟  [2010 Jul] 
*پای سخن حجت‌الاسلام کديور  [2010 Jun] 
*فهرستی از اعتقادات سکولارهای سبز  [2010 Jun] 
*هنوز هم در ستايش بايکوت؟*  [2010 Jun] 
*از خردادهای بی «بروتوس»  [2010 Jun] 
*مشکل سکولار شدگی اصلاح طلبان مذهبی  [2010 May] 
*در زمينهء اهانت و بی خبری  [2010 May] 
*ميرحسين موسوی: محیل و قدرت پرست، يا ساده و گيج؟  [2010 May] 
*سکولاريسم در روياروئی با حکومت و حاکم  [2010 May] 
*مسلمان يا اسلاميست؟  [2010 Apr] 
*راهبندان سياسی برای نوانديشان مذهبی  [2010 Apr] 
*پرهيز از انحلال طلبی، چرا؟  [2010 Apr] 
*ارزيابی «انتخابات آزاد» همچون يک گفتمان  [2010 Apr] 
*راه حلی به نام سکولاريسم سياسی؟  [2010 Apr] 
*معرفی کتاب «درد اهل ذ مه»، نوشتهء يوسف شريفی  [2010 Mar] 
*اختراع همزيستی  [2010 Mar] 
*سال پسا اسلاميزم؟   [2010 Mar] 
*پل مفقودی بين خواست ها و شعارها  [2010 Mar] 
*جمهوری اسلامی سکولار را «خدا هم نافريد!»  [2010 Mar] 
*جهانگردی در شهر  [2010 Feb] 
*جوانهء سبز سکولاريسم در سرمای سپيد تورنتو  [2010 Feb] 
*گذشته اي که در حال گم شدن است   [2010 Feb] 
*تفکر دلبخواهی و مشکل تاکتيک ها  [2010 Feb] 
*اتحاد بد، اتحاد خوب  [2010 Jan] 
*آيا قطار به انتهای تونل نزديک می شود؟  [2010 Jan] 
*اصلاح طلبی مذهبی و منطق ماقبل تاريخ  [2010 Jan] 
*سقف خواست های اصلاح طلبان مذهبی کجاست؟  [2010 Jan] 
*مهر حلال و جان نا آزاد  [2010 Jan] 
*جنبش اجتماعی مدرن نمی تواند شکست بخورد  [2009 Dec] 
*شطرج‌باز مستأصل  [2009 Dec] 
*ترس، زادهء تنهائی ست  [2009 Dec] 
*زردها بی خود قرمز نشدند...  [2009 Dec] 
*چرا مذهب همان ايدئولوژی است؟  [2009 Nov] 
*چرا جامعهء ما «مدنی» نشده؟  [2009 Nov] 
*آقای کديور هم بهتر است در حد گليم خود بماند  [2009 Nov] 
*جنبش خودجوش سبز و حاکميت ايرانی  [2009 Nov] 
*از صراط مستقيم تا نوانديشی مذهبی  [2009 Oct] 
*اخيراً می گويند حکومت اسلامی هم سکولار است!   [2009 Oct] 
*جنبش سبز و حکومت نظاميان اسلامی  [2009 Oct] 
*سکولار بودن؛ همچون پيش شرط مدرن بودن  [2009 Oct] 
*استقلال ايران يا بيمهء اتمی ولايت فقيه  [2009 Oct] 
*چقدر از الله باقی مانده است؟  [2009 Sep] 
*رابطهء سکولارها با مراجع تقليد  [2009 Sep] 
*هزينهء تغيير، اما کدام تغيير؟  [2009 Sep] 
*آيا محاکمهء سکولاريسم هم در راه است؟   [2009 Aug] 
*آيا سکولاريسم بمعنای جدائی دين از دولت است؟  [2009 Aug] 
*نگذاريم اسلاميست ها رنگمان کنند، جمعه گردی های اسماعيل نوری علا  [2009 Aug] 
*ايران برای همهء ايرانيان؟  [2009 Aug] 
*حکومت کمی مذهبی، کمی سکولار؟!   [2009 Aug] 
*نسبت ميانه روی با قاطعيت  [2009 Jul] 
*از سکولاريسم صد درصدی تا سهراب و ندا  [2009 Jul] 
*سرگردان بين تاکتيک سبز و استراتژی خاکستری  [2009 Jul] 
*چرا موج سبز آقای موسوی کور رنگ است؟  [2009 Jul] 
*آيندهء اصلاح طلبان و نقش مهندس موسوی  [2009 Jun] 
*اردوگاه اپوزيسيون آلترناتيو ساز کجاست؟  [2009 Jun] 
*دولت سايه و آغاز دوران انحلال طلبی  [2009 May] 
*بايکوت نمايش اقتدار ملت است  [2009 May] 
*مصلحت نظام و بوسهء مرگ رهبر بر پيشانی کانديداها  [2009 May] 
*سعدی، ميان احمدی نژاد و اوباما؟  [2009 Apr] 
*دانش تجربی چگونه آسمانی شد؟  [2009 Apr] 
*نوروز، با اوين...  [2009 Mar] 
*رفتارشناسی اشغالگران  [2009 Mar] 
*ساکن خانه شيشه ای  [2009 Feb] 
*سال نو، سکولاريسم نو  [2009 Jan] 
*روزگار آلترناتيو  [2008 Dec] 
*يقين به آزادی عين آزادی است!  [2008 Nov] 
*فقه، سرطان مهلک جامعه امروز ما  [2008 Nov] 
*حکومت اسلامی و بند ناف نوانديشی امامی  [2008 Oct] 
*چرا نوانديشان مذهبی از سکولاريسم می گريزند؟  [2008 Sep] 
*مانیفست درماندگی؟  [2008 Sep] 
*در ستايش بتکده ها!  [2008 Sep] 
* بن بست نوانديشی مذهبی در حکومت اسلامی  [2008 Feb] 
*چگونگی   [2008 Feb] 
* آيا حکومت اسلامی ايران حکومتی ارتجاعی نيست؟  [2008 Feb] 
*گوهر سکولاريسم تقابل با تبعيض است/ دکتر نوری علا  [2008 Jan] 
*جای خالی احزاب غير ايدئولوژيک  [2007 Dec] 
*پیدایش و نقش دین‌کاران امامی در ایران  [2007 Dec] 
*«منطقهء خاکستری» در جغرافيای اپوزيسيون  [2007 Dec]